نویسنده: م. فراهی توجگی

دموکراسی؛ حکومت اقلیت و طرد اکثریت

وقتی می‌گوییم این اقلیت حاکم است که روی گردۀ مردم و تودۀ جامعه نشسته‌ و به نام دموکراسی حکومت می‌کنند، درست گفته‌ایم؛ زیرا اکثریت مردم جامعه بر ظاهر و بیرون کاندیداها و کلام نغز و شیرین‌شان اعتماد و اطمینان می‌کنند و رأی‌شان را به نفع آنان در صندوق می‌اندازند، اما وقتی آنان در کرسی قدرت مؤقت چهارزانو زدند و تکیه دادند، گذشتۀ خودشان، محنت و اعتماد مردم را فراموش می‌کنند و چنین می‌اندیشند که انگار با زحمت و تلاش فردی به این مقام و منصب دست یافته‌اند. این‌چنین می‌شود که پایان داستان وخیم می‌گردد و امید مردم در دغل‌بازی‌ها و فریب‌کاری‌های نمایندگان به فنا می‌رود.

حاکمیت اقلیت در دموکراسی از دو جهت است:

۱. از جهت افرادی که بر آنان حکومت می‌شود؛ همان‌گونه که در یادداشت‌های قبلی گذشت، اقلیتی از مردم در انتخابات کاندیدا که پیروز می‌شوند؛
۲. حکام و سایر نیروهای کشور که اقلیت حاکم هستند.
وجه اول حکومتِ اقلیت قبلاً مورد بحث و بررسی قرار گرفت، وجه دوم آن که پیشتر نمونه‌هایی از آن گذشت، در یادداشت‌های آینده مورد بررسی قرار می‌گیرد.
نیروهای اقلیت عبارتند از:
۱. پارلمان و اقلیت موجود در آن؛
۲. قوۀ مجریه؛
۳. احزاب؛
۴. گروه‌های فشار؛
۵. قدرت‌های اقتصادی؛
۶. مطبوعات.
ابتدا هر کدام به‌صورت جداگانه به بحث گرفته خواهد شد، سپس دربارۀ مسئلۀ حاکمیت اقلیت از دیدگاه دانشمندان غربی سخن خواهیم گفت.

پارلمان و اقلیت موجود در آن

به علت اینکه تمام مردم در انتخابات مشارکت نمی‌کنند و آرای شرکت‌کنندگان هم میان چند حزب تقسیم می‌شود، به‌همین‌خاطر، در بیشتر حالات هر یک از احزاب درصد کمی از آرا، یعنی بیست تا سی فیصد را کسب می‌نمایند؛ در واقع هر یک از این احزاب نمایندۀ اقلیتی هستند؛ ازهمین‌منظر، پارلمان از دو جهت اقلیت است:
۱. پارلمان اقلیت است؛ زیرا تعداد اعضای آن محدود و کم است: بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ عضو دارد؛
۲. پارلمان نمایندۀ اقلیت است؛ زیرا هر یک از احزاب موجود در پارلمان بخشی از آرا را کسب کرده‌اند.
اما جدا از این، در پارلمان اقلیت‌های دیگری نیز حضور دارند، اما چون قبلاً بندهای (۱) و (۲) را مورد بررسی قرار دادیم، در اینجا تنها به اقلیت موجود در پارلمان می‌پردازیم.
در دموکراسی یونان باستان آن‌گونه که ارسطو بیان می‌کند، در مجلس شهروندان چند گروه تشکیل می‌دادند و برخی از آنان پیرامون یک رهبر جمع می‌شدند.
پس معلوم است که تشکیل فراکسیون در هر مجلسی سابقۀ دیرینه‌ای دارد که قابل انتظار است؛ زیرا مجلس بزرگ باشد یا کوچک، تمام اعضای آن باهم هم‌اندیشه نیستند و روی هر مسئله‌ای باهم هم‌فکری کامل و یک‌سویانه نمی‌کنند، لذا به سبب تفاوت و اختلاف در آرا و نظریات و نیز منافع و شیوۀ عمل، فراکسیون‌هایی پدید می‌آیند. قبلاً بیان کردیم که هر حزبی در مجلس نمایندۀ اقلیتی است، اما این اعضای حزب که در پارلمان هستند، اقلیتی کوچک در میان‌شان وجود دارد که چند عضوی از آن‌ها دارای قدرت و سلطۀ بزرگ‌تری‌اند‌.
اعضای حزب که در پارلمان هستند، کنگره‌ای مقدماتی تشکیل می‌دهند و این کنگره کمیته‌ای اجرایی از تعداد کمی از اعضا تشکیل می‌دهند که حق تعیین موضع‌گیری حزب دربارۀ مسائل و انتخاب راهکار و ابزارها را دارا می‌باشند. در آمریکا این کمیته‌ها کمیته‌های آماده‌سازی یا کمیته‌های تعیین خط‌مشی سیاسی نامیده می‌شود. در بریتانیا اگر آن حزب حزب حاکم باشد، این کمیته‌ها را کمیته‌های رهبری یا وزارت می‌نامند، و در صورتی که آن حزب حزب معارض و منتقد باشد، آن را وزارت در سایه یا حکومت دولت در سایه می‌نامند.
خلاصۀ مطالب مذکور این است که پارلمان تحت سلطۀ اقلیت است. احزاب موجود در پارلمان هم اقلیتی موجود در اقلیت (پارلمان) هستند. کمیتۀ اجرایی هم اقلیتی از دو اقلیت قبلی است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version