نویسنده: ام سعدیه
عوامل کینه
از مهمترین عواملی که برای کینه بر شمرده شده، امور چندی است که به طور گذرا در این جا بدانها اشاره میشود.
بیماردلی، یکی از عوامل زمینهساز بغض نسبت به دین و دینداری معرفی شده است. این عامل، بسیاری از رفتارهای ناپسند کافران نسبت به مؤمنان را ناشی از بیماردلی و عدم تعادل شخصیتی آنان میداند. بیماردلی مهمترین چیزی است که شخص را از تحلیل درست واقعیت بازمیدارد و بینش و نگرش وی را نسبت به مسائل دگرگون میسازد. همین امر موجب میشود که نسبت به حق و اهل حق عناد و کینه در دل گرفته و بغض و بیزاری را از حق و اهل حق در دل داشته باشد.
عامل بیرونی یعنی شیطان و توطئهها و وسوسههای وی، عامل دیگری است که قرآن به آن اشاره میکند و میگوید: «شیطان به عنوان دشمن واقعی بشریت همواره درصدد ایجاد بغض و کینه در میان اهل ایمان است و هرگز نمیگذارد تا اهل ایمان روابط خود را برپایهی محبت سامان دهند و هر دم میکوشد تا به اشکال مختلف میان مؤمنان کینه و نفرت بیافکند.»
از سوی دیگر، همانگونه که دوری از فطرت و طبیعت سالم و دچار شدن به بیماردلی و تحت تأثیر القائات شیطانی قرار گرفتن، بهعنوان عواملی مهم برای ایجاد کینه و بغض شمرده شدهاند، خداوند متعال به مؤمنان هشدار میدهد که نسبت به یکدیگر کینه و بغض نداشته باشند؛ زیرا عامل این کار، شیطان یا غل (کینه) در قلوب است که باید از آن رهایی یابند.
نتایج کینه
از نتایج کینه، حسد است؛ حسد یا بدخواهی آن است که فردی زوال نعمتی را برای دیگری آرزو کند. اگر نعمتی به او برسد، ناراحت میشود و اگر اندوهی به او برسد، خوشحال میگردد.
دیگر اینکه، حسد باطنی خود را افزایش میدهد و از بلاهایی که به او میرسد، شکایت و بدگویی میکند. همچنین، از شخصی که نسبت به او کینهورزی میکند، کنارهگیری میکند. دربارهی آن شخصی که با او کینه دارد، سخنانی میگوید که شریعت اسلام اجازه نداده است؛ یعنی سخنان دروغ در حق او میگوید، پردهی اسرارش را میدرد و احترامش را ضایع میسازد. از وی به طور استهزاء یاد میکند. حتی ممکن است او را بزند و خلاصه کاری کند که آزرده شود. وی را از صلهی رحم بازدارد، نگذارد قرضش را ادا نماید و روشن است که تمام این اعمال ناپسند و حرام است.
اهميت كينه
قرآنکریم از نعمت اهل بهشت، ما را با خبر میسازد و مفرماید: «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ»؛ ترجمه: «کینهتوزی و دشمنی را از سینههایشان بیرون میکشیم، برادرانه بر تختها، رویا روی هم مینشینند.»
با توجه به مفهوم آیهی فوق، سینهی انسان بیش از همهی اعضای بدن مورد توجه است. لذا، سینه مقر ایمان و تقوای الهی است و باید با سینهی بیکینه وارد بهشت شوند. یکی از انعام و فضلهای خدا این است که انسان را با صفای قلب و سینهی پاک به بهشت جاودانی سوق خواهد داد.
اهل بهشت از سه نوع نعمت و فضل پروردگار برخوردار میباشند:
۱. مقرون به تعظیم و احترام: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ»؛ ترجمه: «با اطمینان خاطر و بدون خوف و اضطراب به این باغها و چشمهسارها درآیید.»
۲. دور از اسباب ناراحتی (روحاً): مانند حسادت، کینه و دشمنی، و (جسماً): مانند آزار و اذیت و زحمت. «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ» یعنی: «کینهتوزی را از سینههایشان بیرون میکشیم.»
] لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبُ» یعنی: «خستگی و رنجی به ایشان نمیرسد.»
۳. نعمت دائمی بودن که قابل زوال نمیباشد: «وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ»؛ یعنی: «از آنجا بیرون نمیگردند و جاودانه و دائمی در بهشت خواهند ماند.»
ترک كينه
متوجه شدیم که کینه و حسادت رأس تمام خطاها و منشأ همهی عصیان و نافرمانیها بوده و موجب ریختن خون، تعدی، ظلم و ستم و انواع نابسامانیها میگردد.
کینه، اخلاص و پاکسازی نیت انسان را از بین میبرد، همت انسانی را دستخوش ابتذال ساخته و انسان را به فرومایگی شخصیت سوق میدهد؛ در نهایت او را به زیانکارترین افراد در جامعه تبدیل میکند و نظم و پیوند یک خانواده یا یک جامعه را برهم میزند.
کینهورزی، سنگدلی، بیرحمی و شقاوت را در دل هر انسانی میرویاند، برخلاف محبت، صفا و دوستی که قلب و دل هر انسانی را روشن و منور میکند.
کینه موجب از هم پاشیدن یک خانواده میشود، ولی محبت باعث پیوند یک خانواده میگردد. همانطور که کینه، بغض و حسادت، فرزندان حضرت یعقوب را علیه برادر کوچکشان سوق داد.
خداوند متعال میفرماید: «لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ ﴿۷﴾ إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿۸﴾ اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴿۹﴾ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ﴿۱۰﴾»؛ ترجمه: «به راستى در [سرگذشت] يوسف و برادرانش براى پرسندگان عبرتهاست (۷) هنگامى كه [برادران او] گفتند: يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما كه جمعى نيرومند هستيم، دوست داشتنى ترند. قطعا پدر ما در گمراهى آشكارى است. (۸) [يكى گفت] يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى بيندازيد تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شايسته باشيد. (۹) گويندهاى از ميان آنان گفت يوسف را مكشيد، اگر كارى میكنيد او را در نهانخانهی چاه بيفكنيد تا برخى از مسافران او را برگيرند(۱۰)».
اولین گناهی که در آسمان رخ داد، نافرمانی ابلیس بود که تکبر و کینهتوزی نگذاشت پروردگار را اطاعت کند و فرمان و دستور خدا را رد کرد. خداوند میفرماید: «قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» یعنی ابلیس از روی عناد و تکبر گفت: «من از او بهترم، چرا که مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک.» (آتش کجا و خاک کجا؟)
و نیز اولین گناه روی زمین، به علت کینه و حسادت، این بود که قابیل، هابیل را به قتل رساند. خداوند میفرماید: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الخَاسِرِينَ»؛ ترجمه: «پس نفس سرکش او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به کشتن برادرش کرد، و او را کشت و از زیانکاران شد.»
پس شخص کینهتوز باید نهایت سعی خود را به خرج دهد و به منظور جهاد با نفس و به خاک مالیدن دماغ شیطان، دست به احسان بزند تا رتبهی نیکوکاران نصیب او شود. تا میتوانید عفو و اغماض پیشه کنید، چرا که بخشش میوهی عزت و بزرگواری است که در بستان سبز و خرم آدمی بار میدهد. پس عفو کنید تا خدا شما را عزیز کند.
منابع
-
قرآن کریم
-
ابو داود/ج۵/ص۷۸.
-
ترمذی/۸۷۶.