پيامبر اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلمو ایجاد برادری بین انصار و مهاجرین
گام بعدى پيامبر صلیاللهعلیهوسلم در بسترسازى تمدّن اسلامى، ايجاد روحيهی همبستگى و یکپارچگی بود، و از آنجاییکه وحدت در عرصهی تمدن، یک امر مهم است و وحدت حقیقی ممکن نیست؛ مگر اینکه در باورها وحدت به میان بیاید، بهترین گزینه برای ایجاد این وحدت، داشتن پیوند برادری است، رسول گرامی صلیاللهعلیهوسلم همین راه را برگزید، زیرا دستور الله متعال همچنین است؛ بنابراین، ایجاد پیوند برادری، گزینهی خوبی برای وحدت است، زیر هرگاه باورها یکی شود، حجتها و تلاشها و مساعی همه یکی میشود، و درنتیجه، وحدت به میان خواهد آمد.
هشت ماه پس از هجرت، رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم ميان مهاجر و انصار قرار برادرى نهاد كه در راه حق يكديگر را يارى دهند و پس از مرگ از يكديگر ارث ببرند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم با اين اقدام مهاجر و انصار را از هر جهت با هم متحد ساخت، كار مساوات و برادرى بدانجا كشيد كه هر مسلمانى برادر مسلمان خود را بر خويشتن مقدّم مىداشت؛ چنانكه نوشتهاند: «روز تقسيم غنيمتهاى جنگى «بنى نضير»، پيغمبر به انصار گفت: اگر دوست داشته باشيد مهاجران را در اين غنيمت شریک كنيم و اگر نه، همه از آنِ شما باشد. انصار گفتند: ما نه تنها غنيمتها را يكجا به برادران مهاجر خود مىبخشيم؛ بلكه آنان را در مالها و خانههاى خود نيز شریک مىكنيم، لازم به يادآورى است كه حكم توراث به اخوّت با نزول آيه كريمه «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِي كِتَابِ اللّهِ» پس از جنگ «بدر» منسوخ گرديد، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم از آغاز ورود به يثرب، با وجود اختلافات نژاد و خونى جامعهی مسلمانان در مدينه، شرايطى را فراهم آورد كه به يكسانسازى اجتماع مسلمانان و همبستگى و برابرى ايشان انجاميد، بعضى از اقدامات نبى مكرّم عبارت بود از مواخات و برادرى در ميان مهاجرين و انصار رضیاللهعنهم.
قصّهی عبدالرحمن بن عوف با سعد بن ربیع رضیاللهعنهما
امام احمد از انس روایت نموده که عبدالرحمن بن عوف به مدینه آمد و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در میان وی و سعد بن ربیع انصاری رضیاللهعنهما پیمان برادری بست، بعد سعد به وی گفت: ای برادرم، من از همه اهل مدینه ثروتمندتر هستم، نصف مالم را ببین و آن را بگیر و دو زن دارم، آنها را ببین که کدام یک را دوست میداری، تا طلاقش بدهم. عبدالرحمن گفت: خداوند به اهل و مالت برکت بدهد، مرا به بازار راهنمایی کنید. وی را راهنمایی نمودند، او رفت و خرید و فروش نمود و فایده کرد و چیزی از پنیر و روغن را با خود آورد، بعد از مدّتی که خدا خواست وی درنگ نماید، توقف نمود و باز چون آمد، اثر خوشبویی زعفران از وی محسوس بود، رسول گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «کار و حالت چطور است؟» گفت: ای رسولالله با زنی ازدواج نمودم. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «به او چه مهری دادی؟» گفت: وزن یک هسته طلا. فرمود: «ولیمه بکن اگر به گوسفندی هم باشد». عبدالرحمن میگوید: خود را چنان دریافتم که اگر سنگی را هم برمیداشتم، امیدوار بودم که با آن طلا و نقره به دست آورم.
میراث بردن در میان مهاجرین و انصار
بخاری از ابنعباس رضیاللهعنهما روایت نموده که گفت: هنگامی که مهاجرین به مدینه آمدند، مهاجر از انصار بهخاطر مؤاخاتی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در میانشان برقرار نموده بود، بدون ذویالارحام وی، میراث میبرد؛ هنگامی که [این آیه] نازل گردید: «وَلِكُلّ جَعَلنَا مَوَٰلِيَ»؛ ترجمه: «و برای هر کس وارثانی مقرر نمودهایم». این عمل منسوخ گردید، در این روایت چنین آمده که ناسخ میراث بردن هم پیمان، همین آیه میباشد؛ ولی از روایت بعدی معلوم میشود که ناسخ، نزول این آیه است: «وَأُوْلُواْ ٱلأَرحَامِ بَعضُهُم أَولَىٰ بِبَعض»؛ ترجمه: «و خویشاوندان به یکدیگر سزاوارتر و نزدیکترند».
بعد از اینکه مواخات و برادری ایجاد گردید، انصار چنان ایثار نمودند که در تاریخ بشر بینظیر بوده است، هرگاه در جامعهای مردمانش یکدیگر را برادر خطاب کنند، بدون تردید، آن جامعه رشد و ترقی خواهد کرد؛ بلکه تمدن، زادهی اخوت و وحدت آیدولیژیک میباشد؛ زیرا اهداف جهت پیدا میکند، هرگاه اهداف جهت واحد پیدا کرد؛ نتیجهی آن قوت بزرگ میشود و ناگزیر رشد و تمدن را به ارمغان میآورد.