نام قاره آفریقا سالهاست که با فقر و بیثباتی گره خورده است. بگونهای که هرگاه نام آفریقا گرفته میشود، تصویری رقت بار از ملتهای گرسنه و بیمارش در اذهان نقش میبندد. مشكلاتی از قبیل فقر، بیكاری، گرسنگی، قحطی، خشكسالی، جنگهای داخلی، امراض و بیماریهای خطرناك مدت هاست که دامن قاره سیاه را گرفته است و رهایش نمیکند. این در حالی است که قاره آفریقا یکی از ثروتمندترین قارههای جهان از نظر منابع سرشار طبیعی به شمار میآید. در واقع کارشناسان جهان در باره آفریقا با تناقضی آشکار روبرو هستند؛ چگونه ممکن است ملتی خفته بر منابع سرشار طبیعی اینگونه دچار فقر و بیثباتی شود. وضعیت دردناک مردم آفریقا حکایت آن سوالگری را تداعی میکند که بر گنج طلا نشسته است و دستگدایی به سوی رهگذران دراز میکند. براستی چرا ملتهای آفریقایی با وجود برخورداری از ثروتهای خدادادی اینگونه پریشان هستند. در این یادداشت کوشیدهایم تا تصویری درست از وضعیت فقر و بیثباتی قاره آفریقا و پتانسیلهای اقتصادی بالقوهای که دارد، ارایه کنیم. در پایان نیز به عمدهترین عوامل بحران آفریقا پرداختهایم.
فقر و بیثباتی در قاره آفریقا سالهاست که رسانههای جهان تصاویر رقت باری از مردم مظلوم آفریقا به جهانیان مخابره میکنند. تصاویری که جلوهایی از فقر و بیثباتی قاره سیاه را به نمایش میگذارد. هویداست که با مشاهده این تصاویر قلب انسانیت به درد میآید و از خود میپرسند که چرا مردم آفریقا با چنین وضعیت رقت باری روبرو شوند. علاوه بر تصاویری که رسانهها منتشر میکنند آمارهای رسمی سازمانهای جهانی تصویر وحشتناکی از فقر و بیثباتی در این قاره ارایه میکند. این آمارها گرچه با توجه به وسعت قاره آفریقا گویای همه چیز نیست و در این زمینه نیاز به پژوهشهای میدانی بیشتری احساس میشود، میتواند ما را با گوشهای از فقر و ناداری ملتهای آفریقایی آشنا سازد. بنابر آمارهای رسمی سازمانهای جهانی قاره آفریقا بیشترین جمعیت فقیر جهان را در خود جای داده است. تقریبا 32%آفریقاییها گرفتار فقر و ناداری هستند. آمار موسسه گالوب نشانگر آن است که مردم 54 کشور آفریقا با در آمدی کمتر از 1.25 و در فقر مطلق بسر میبرند. یکی از گزارشهای منتشر شده از سوی سازمان ملل نشان میدهد که ۲۵۷ ملیون نفر در قاره آفریقا با گرسنگی روبر هستند. به عبارتی دیگر از هر پنج نفر یک نفر با گرسنگی دست و پنجه نرم میکند. 237 ملیون از این جمعیت در جنوب صحرای بزرگ زندگی میکنند و 20 ملیون آن در شمال آفریقا. علاوه بر گرسنگی، انواع بیماریهای مزمن مردم آفریقا را از پای در آورده است. کمبود دارو و زیرساختهای طبی و کمبود داکتران مسلکی سه عامل عمده مرگ و میر ناشی از بیماریها در قاره آفریقا به شمار میآید. سطح سواد در قاره آفریقا در پایینترین درجه خود رسیده است. بگونهای که جمعیت خیره کنندهای از بیسوادان جهان در این قاره جای گرفتهاند. تنها ۶۰ ملیون نفر از کشور نیجیریه بیسواد هستند. ۴۰٪ کودکانی که به مکتب میروند، پیش از آموختن مهارتهای اساسی، ترک تحصیل میکنند. این رقم غیر از کسانی است که هیچگاه به مکتب نمیروند. بدون شک گام اول هر نوع توسعهای ارتقای تعلیم و تعلم است. تعلیم خوب میتواند زمینه را برای تربیت نسلی متخصص و متعهد فراهم کند. بحران دیگری که سالهاست دامنگیر قاره سیاه شده است، جنگهای داخلی است که متاسفانه در اثر این جنگها همه ساله هزاران نفر از مردم آفریقا به کام مرگ فرستاده میشوند و ملیونها دالر از ثروتها از بین میرود. نبود حکومت قانون و حکومتهای مستقل مرکزی دو عامل عمده جنگهای داخلی قاره آفریقا به شمار میآیند.
منابع و سرمايههاي أفريقا این در حالی است که قاره آفریقا از منابع و معادن غنی و سرشار طبیعی برخوردار است. بگونهای که لقب ثروتمندترین قاره جهان را به خود اختصاص داده است. بنابر تحقیقی که موسسه ماکینزی (MGI) در سال ۲۰۱۰ انجام داده است قاره آفریقا دارنده مهمترین ذخیرهگاه ثروتهای طبیعی جهان شناخته شده است. این گزارش تصریح دارد که ۱۰٪ ذخایر نفت جهان، ۴۰٪ ذخایر طلای جهان، ٪۸۰ کروم جهان و 90% از مجموع معادن پلاتین جهان در این قاره موقعیت دارد. این تحقیق میافزاید که ۳۰٪ مواد معدنی جهان در قاره آفریقا نهفته است. در تحقیقی دیگر که در خروجی وبسایت سازمان ملل منتشر شده است علاوه بر موارد فوق از وجود ۸٪ ذخایر گاز جهان و ۶۵٪ اراضی قابل کشت جهان در قاره آفریقا خبر داده است. علاوه بر آنچه ذکر شد ۱۸٪ اورانیوم جهان در قاره آفریقا تولید میشود. به گفته کارشناسان یک سوم اورانیوم جهان در این قاره نهفته است. الماس قاره آفریقا از مرغوب ترین الماسهای دنیا شناخته شده است. همینک ۴۰٪ الماس جهان از قاره آفریقا تامین میگردد. آفریقا پس از آمریکا از حیث ذخایر سنگ آهن، مقام دوم را دارد. از دیگر منابع معدنی این قاره میتوان به سرب، روی و ولفرام اشاره کرد که در کشورهای مختلف پراکنده است. نیروی جوان انسانی عنصر دیگری است که قاره سیاه را از دیگر قارهها متمایز کرده است. تربیت درست و مدیریت جوانان و بکارگیری آنان در آبادی قاره آفریقا میتواند آینده این قاره را درخشان و متحول نماید. آفریقا قارهای پر از انرژی جوانی و پتانسیلهای بکر است و جوانترین جمعیت جهان با بیش از ۶۰ درصد جمعیت این قاره زیر ۲۵ سال را داراست. پیشبینی میشود که این جمعیت جوان رو به رشد حتی بیشتر رشد کند زیرا انتظار میرود جمعیت آفریقا از ۱.۴ میلیارد امروز به ۲.۵ میلیارد تا سال ۲۰۵۰ برسد. با توجه به اینکه چین، ژاپن، کره و بسیاری از کشورهای اروپایی همگی کاهش شدید کارگران جوان را تجربه میکنند، جمعیت جوانان آفریقایی که به سرعت در حال رشد هستند، این پتانسیل را دارد که رشد جهانی را به همان شیوهای که کارگران جوان چین زمانی قدرت را به این کشور بخشیدند، اقتصاد جهانی را به همان شیوه هدایت کنند. جهانیان با مشاهده آن فقر و بیثباتی وحشتناک و این منابع سرشار معدنی در تضادی حیرت انگیز گرفتار شدهاند. چگونه ممکن است که قارهای با این حجم از ثروت طبیعی با فقر و ناداری دست و پنجه نرم کند و دست نیاز به سوی بیگانگان دراز کند. حالت کنونی ملتهای آفریقایی بسان سوالگری است که بر گنج طلا نشسته است. اینجاست که این سوال مهم خودنمایی میکند: براستی چرا قاره آفریقا با وجود برخورداری از منابع سرشار طبیعی در دام چنین فقر کشندهای گرفتارآید؟ کارشناسان برای پاسخ به این سوال از عوامل مختلفی نام بردهاند. از جمله فرار مغزها، فساد رهبران، گسترش بیسوادی و جنگهای داخلی. بدون شک تاثیر منفی عوامل ذکر شده بر ملتهای آفریقایی غیر قابل انکار است؛ اما بررسیهای انجام شده نشان میدهد این عوامل زاییده عامل بزرگتری بنام استعمار است. این استعمار است که طی دو قرن گذشته، نگذاشته است که مردم آفریقا کمر راست کنند و به سوی توسعه و ثبات حرکت کنند. نکته قابل تامل این است که نویسندگان استعمار زده همواره بالای عوامل فرعی مانور داده و اذهان را از عامل اصلی که همانا استعمار است، اغفال نمودهاند.
اشغالگری استعمارگران در آفریقا ۱۳۹ سال پیش آمریکا و قدرتهای وقت اروپا در نشستی در برلین قاره سیاه را میان خود تقسیم کردند. این نشست که به دعوت نخستین صدر اعظم جرمنی، بیسمارک، صورت گرفت، سرآغاز استعمار مردم آفریقا شد. قدرتهای استعمارگر بدون توجه به اراده مردم آفریقا به تقسیم این قاره پرداختند و آن را در گردابی از مصایب و بحرانهای بیپایان غوطهور ساختند. مستعمران با قدم گذاشتن در قاره آفریقا به تسخیر منابع طبیعی آن پرداختند و همه انواع ظلم و حشیگری را در حق مردم مظلوم آن روا داشتند. آنها در نهایت سنگدلی مردم گرسنه آفریقا را از بهره مندی از ثروتهای طبیعی قاره آفریقا محروم ساختند و بر گرسنگی شان افزودند. استعمارگران بدین کار اکتفا نکردند، بلکه به برده گرفتن مردم آفریقا روی آوردند. اشغالگران با یورش به شهرها و قریهها مردان و زنان را به شمول کودکان به بردهگی میگرفتند و آنها را در شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده به بازارهای برده فروشی انتقال میدادند. بردگان با وجود شرایط سخت حق اعتراض نداشتند و در صورت اعتراض با شکنجههای سختی روبرو میشدند. بسیاری از بردهها در حین انتقال به بازارهای برده فروشی، بعلت بیتوجهی استعمارگران، جانهای خویش را از دست میدادند و جنازههایشان در دریا انداخته میشد. به گفته مورخان در حدود 80 ملیون برده در مسیر انتقال با مرگ مواجه شدند. استعمارگران به محض ورود به قاره آفریقا، زمین@های زراعتی را مصادره نموده و صاحبان آن را مجبور کردند تا راه مهاجرت در پیش گرفته و به جنگلها و مناطق فقیرنشین پناه ببرند. استعمارگران برای ایجاد رعب در دل ملتهای آفریقا دست به نسل کشیهای گسترده زدند که کشورهای فرانسه و جرمنی پیشقراولان این میدان بودند. بر اساس آمار ارائه شده، حد فاصل سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸ دست کم ۶۰ هزار نفر از قوم هیررو و ۱۰ هزار نفر نیز از قوم ناما در جریان سرکوبهای خونین در نامیبیا توسط اشغالگران جرمنی به قتل رسیدند. کشتار جمعی، مرگ زنان و کودکان بر اثر تشنگی و راهاندازی اردوگاههای کار اجباری از جمله شیوههای نسلکشی توسط نیروهای استعماری جرمنی در نامیبیا عنوان شده است. در طول چند قرن اشغالگری فرانسه در آفریقا در حدود دو ملیون آفریقایی کشته شدند. داستان غم انگیز تجاوزگری اروپاییان بر ملتهای مظلوم آفریقا سری دراز دارد و تشریح ابعاد آن از توان این یادداشت خارج است. استعمارگران برای دوام بخشیدن به سلطه خویش بر قاره سیاه و جلوگیری از سر برآوردن هرگونه حرکت و جنبشی که مانع پذیرش سلطهشان شود از هر ابزاری کار گرفتند. ابزارهای بکارگرفته شده از چنان تاثیرگزاری برخوردار بود که ضمن تحقق هدف ذکر شده، این سرزمین حاصل خیز را به ویرانهای تبدیل کرد. در ادامه به مهمترین ابزارهایی خواهیم پرداخت که استعمار با استفاده از آن بر گرده مردم آفریقا سوار است و به غارتگری خویش ادامه می دهد.
روی کار آوردن رهبران فاسد استعمارگران در هر سرزمینی که پا میگذارند، در گام نخست رهبرانی را روی کار می آورند که حافظ منافعشان باشند. هرگاه در نقطهای از مستعمره رهبری جهت رهایی مردمش از یوغ استعمار بخیزد با واکنش سریع و شدید استعمارگران مواجه میشود. در قاره آفریقا دقیقا همین سیاست پیاده شدهاست. نکروما میگوید: رهبران آفریقایی قبل از استعمار از امتیازات و اختیارات محدودی برخوردار بودند، زمانی که استعمار آمد، این امتیازات و اختیارات از سوی استعمارگران نامحدود شد. هدف استعمارگران از این کار جلب حمایت دایمی این رهبران بود. از اینجا بود که این رهبران در تمامی تصمیم گیریهای خویش منافع استعمارگران را مدنظر قرار دادند و در این مسیر تمامی اصول اخلاقی و عرفی را زیر پا گذاشتند. آن عده از رهبرانی که از منافع استعمارگران را نادیده گرفتهاند، با کودتا، ترور و زندانی شدن مواجه شدهاند. عمرالبشیر، رئیس جمهور کشور سودان، یک نمونه از رهبرانی است که بدلیل سرپیچی از فرمایشات استعمارگران با تحریمهای سخت آمریکا و اروپا و سرانجام با کودتا و سرنگونی مواجه شد. در فاصله چندماه گذشته، بخشهایی از قاره آفریقا شاهد چند کودتای انقلابی بود. دلیل این رویداد آن است که بیشتر رهبران آفریقا دست نشانده استعمارگران هستند و هرگاه در جهت مخالف منافع آنها حرکت میکنند، با قهر آنها مواجه میشوند. به اتفاق کارشناسان، وجود رهبران فاسد و ناکارآمد یکی از عمدهترین عوامل عقبافتادگی قاره آفریقا میباشد. گرچه در یک دهه گذشته با همکاری برخی از کشورهای اسلامی، تغییراتی در سطح رهبری برخی از کشورهای آفریقایی بوجود آمده است؛ اما نظر به محرومیت گستردهای که قاره آفریقا را فرا گرفته است، این سطح از تغییرات کافی نبوده و نیازمند تغییرات بیشتر است. قاره آفریقا با وجود رهبران ناکارآمد و وابسته به استعمار، آینده خوشی نخواهد داشت.
فساد اداری یکی از عوامل عمده عقب افتادگی قاره آفریقا فساد سیستماتیکی است که در بیشتر نهادهای دولتی و خصوصی این قاره ریشه دوانده است. از این جهت است که ملیاردها سرمایه مردم آفریقا توسط زورمندان و مقامات فاسد آفریقایی به یغما برده میشود. احمد محمود جیسود، پژوهشگر صومالی میگوید: فساد یکی از بزرگترین مشکلاتی است که قاره آفریقا با آن دست وپنجه نرم میکند و همین امر با وجود بهرهمندی آن از ثروتهای طبیعی، سبب عقب ماندگی آن شده است. وی میافزاید فساد مانع توسعه یافتگی کشورهای آفریقایی است و زیانهای سنگینی به اقتصاد کشورهای آفریقایی وارد میسازد. بگونهای که همه ساله در حدود 148 ملیارد دالر زیان مالی بر کشورهای عضو قاره تحمیل میکند. بنابر آخرین گزارش کمیته اقتصادی سازمان ملل برای آفریقا، کشورهای عضو این قاره همه ساله 25% تولیدات ناخالص داخلی خویش را بسبب فساد از دست میدهند. آن ها همچنین 148 ملیارد دالر را به سبب فساد از دست میدهند. بنابر راپور یکی از نشریات بانک جهانی فساد موجود در قاره آفریقا زمینه انتقال 400 ملیارد دالر را به اکونتهایی در بانکهای خارج از قاره فراهم کرده است. علاوه بر فساد اداری، هزاران معادن گران قیمت آفریقا همه روزه توسط مافیا و زورمندان غارت میشود. به گفته احمد موسی، مجری مشهور مصری: 20% اورانیوم قاره آفریقا توسط کشورهای استعماری از جمله فرانسه غارت میشود. مواد خام قاره توسط شرکتهای آمریکایی و اروپایی استخراج میشود و مردم آفریقا نظارهگر هستند. جامعه جهانی به رهبری سازمان ملل متحد تلاشهای زیادی برای مهارکردن فساد در قاره آفریقا بخرج دادهاند. متاسفانه بدلیل فساد ساختاری و نبود اراده جدی برای مبارزه با فساد در میان دولتمردان آفریقایی، این تلاشها نتیجه ملموسی به همراه نداشته است.
جنگهای داخلی چنانکه در سطور گذشته یادآوری گردید، یکی دیگر از عوامل مهم عقب افتادگی قاره آفریقا، شعلهور بودن آتش جنگهای داخلی در این قاره است. امنیت و ثبات سیاسی لازمه هر نوع توسعه در یک جامعه به شمار میآید. اجرای برنامهها و طرحهای توسعه در محیطی آكنده از درگیری و جنگهای داخلی غیرممكن است. متاسفانه بسیاری از کشورهای آفریقایی از جمله کشورهای سودان، اتیوپی، جمهوری کنگو، صومالی، جمهوری آفریقای میانه و بورکینافاسو، سالهاست که درگیر جنگهای داخلی هستند. این جنگها که عواملی چون فساد، فقر و پایمال شدن حقوق و تعصبات زمینههای آن را فراهم نموده2است، تاوانهای جبران ناپذیری را برای قاره افریقا بدنبال داشته است. جنگهای داخلی آفریقا از چنان پیچیدگی برخوردار است که تلاشهای انجام شده برای جمع آوری بساط آن تاکنون با شکست همراه بوده است. زیرا در پشت پرده بیشتر این جنگها قدرتهای استعماری قرار دارند. استعمارگران با شعلهور کردن آتش جنگ، دو هدف عمده را دنبال میکنند؛ یکی مشغول ساختن آفریقاییها و دوم فروش تسلیحات بیشتر. بازار تسلیحات سبک و سنگین در کشورهای آفریقا از دیر زمانی است که گرم است. کشورهای مختلفی از جمله روسیه سرمایهگذاریهای زیادی در بخش فروش اسلحه در قاره آفریقا نمودهاند. تنها 5/3 ملیون اسلحه در قبظه اسلحه سبک فقط در منطقه زیر صحرای آفریقا کار گرفته میشود. کشورهای تانزانیا، اوگاندا، و کنیا بیشترین دارندگان سلاح سبک در جهان هستند. دستیابی آسان جنگجویان آفریقایی به اسلحه، زمینه را برای درگرفتن جنگهای مرگبار و طولانی مدت مساعد نموده است. تنها در سال 2001م، قاره آفریقا شاهد 34 جنگ خونبار بوده است. مجله… جنگ داخلی کنگو و آنگولا 5 ملیون نفر قربان بدنبال داشته است. در جنگ های جنوب سودان 200 هزار نفر کشته و 5/2 ملیون نفر آواره شدهاند. عوامل و اهداف جنگها هرچه باشد، نتیجه آن عقب ماندگی قاره آفریقاست.
فرار نخبگان بدون شک وجود نخبگان برای توسعه یک کشور از اهمیت زیادی برخوردار است. در نبود نیروی نخبه تحقق پیشرفت و توسعه غیر ممکن است. قاره آفریقا اساسا با کمبود نیروی نخبه مواجه است. متاسفانه همان نیروی اندکی که وجود دارد، بدلایل مختلفی پناهنده کشورهای اروپایی میشوند و یا پس از تحصیل به کشور باز نمیگردند. سازمان بينالمللي مهاجرت هشدار داد، آفريقا با فرار شديد مغزها رو به رو است و سالانه بيش از 20 هزار نفر از افراد متخصص و ماهر كشورهای آفريقايی به سوی كشورهای توسعه يافته ترك وطن میكنند. اين گزارش همچنين هشدار داده كه تلاشهای فوری برای توقف سريع فرار مغزها از آفريقا بايد صورت گيرد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، بسياری از كشورهای آفريقايی با موضوع جدی فقدان نيروهای كيفی پزشك مواجه اند و قادر نيستند پايينترين سطح يعنی دست كم دو پزشك برای 10 هزار نفر را تأمين نمايند. اين در حالی است كه همزمان بيش از نيمی از پزشكان كشورهای آفريقايی كه مقادير زيادی پول صرف آموزش آنها شده، به اروپا و آمريكا مهاجرت ميكنند. در زيمبابوه اين رقم بيش از 68 درصد است. بر اساس آمار رسمی، به دليل استمرار حركت نيروهای با كيفيت آفريقايی به كشورهای توسعه يافته، كشورهای آفريقايی به ناچار بايد حقوقهای بالايی به كارشناسان خارجی جايگزين پرداخت كنند كه جمعاً بيش از 4 ميليارد دلار در سال برآورد ميشود. خروج اين نيروهای آموزش ديده، به طور جدی توسعه اقتصادی و اجتماعی آفريقا را با ركود مواجه كرده است. كارشناسان، فرار مغزها در آفريقا را ناشی از چهار عامل فقر، جنگ، محدوديتها بر نيروها از جانب سيستم موجود و فضای پايين تر از حد معمول برای تحقيقات علمی ميدانند. در حقيقت، فرار مغزها در آفريقا ناشی از هر دو عوامل داخلي و خارجي است و نياز به كمكها و تلاشهای جامعه بينالمللی دارد و كشورهای توسعه يافته نيز نبايد مسؤوليت خود را در اين زمينه فراموش كنند و دولتهای آفريقايی نيز بايد حداكثر تلاش خود را برای تشويق دانشجويان خارج از كشور به بازگشت به كشور خود به عمل آورند.
نظام آموزشی استعماری برآیند نظامهای آموزشی نقش مستقیم و برجستهای در توسعه جوامع دارد. به هر اندازه که نظام آموزشی یک کشور از استقلال بیشتری برخوردار باشد، به همان اندازه میتواند در تربیت نسلی مستقل، آرمانگرا و باورمند به ارزشهای جامعه موفق باشد. یکی از چالشهای جدی کشورهای آفریقایی عدم استقلال آموزشی است. در واقع استعمارگران اجازه چنین کاری را ندادهاند. زیرا استقلال در آموزش به معنای سر برآوردن نسلی است که میتواند در مدت کوتاهی بساط استعمار را از قاره آفریقا جمع نماید. استعمارگران برای تربیت نسل مورد نظر خویش، ابتدا جوانانی را از قاره آفریقا انتخاب نموده و به کشورهای غربی میفرستادند. علاوه بر آن کوشیدهاند تا با راه اندازی مدارس و مکاتب ویژه تحت اداره معلمان و اساتید غربی، نسلی را تربیت کنند که پس از فراغت و در دست گرفتن مسئولیتهای دولتی حافظ منافع استعمارگران باشند. یکی از این جوانان شخصی است بنام اکیتی زانکی لاوسن. این جوان آفریقایی جهت تحصیل و فراگیری زبانهای خارجی، با حمایت تاجران انگلیسی عازم اروپا شد و پس از پشت سر گذاشتن مراحل مختلف تعلیمی و یادگیری زبانهای خارجی به آفریقا بازگشت و در سال 1842م نخستین مکتب را به سبک اروپایی در قاره آفریقا راه اندازی کرد و از طریق آن به نشر فرهنگ غربی همت گماشت. استعمارگران حتی پیش از اعزام جوانان آفریقایی به خارج، برای تربیت فرزندان تجار آفریقایی در داخل قلعههایشان مدارس کوچکی را راه اندازی کردند که بعدها همین جوانان از جمله کسانی بودند که در صف مقدم اشغالگران علیه مردم خود میجنگیدند. بسیاری از همین جوانان در کنفرانس برلین نیز اشتراک کردند. قاره آفریقا چارهای ندارد جز آنکه برای اصلاح و ساماندهی نظام آموزش خویش همت گمارد. با اصلاح نظام آموزشی راه برای تربیت نسلی مستقل و متعهد هموار میشود. آنگاه است که قاره آفریقا شاهد آینده درخشان خواهد شد.
آینده آفریقا قاره آفریقا همه ظرفیتهای لازم را برای تحقق یک نهضت بزرگ توسعوی، دارا میباشد؛ چه از نظر منابع طبیعی و چه از نظر نیروی انسانی. از همینرو، این قاره مورد توجه بسیاری از قدرتهای جهانی قرار گرفته است. سازمان ملل نیز از سال 2002 بدینسو برنامههای ارزشمندی را برای تحقق صلح و آشتی در این قاره روی دست گرفته است. در نتیجه این برنامهها بساط بسیاری از جنگها برچیده شده است. بسیاری از کشورها برای سرمایهگذاری در کشورهای آفریقایی پلانهای بلند مدتی را در پیش گرفتهاند. در واقع، سه کشور آمریکا، فرانسه و بریتانیا بیشترین حجم سرمایهگذاری مستقیم در قاره آفریقا را انجام میدهند. آمریکا 14.1 میلیارد دالر، فرانسه 11.8 میلیارد دالر و بریتانیا 11.1 میلیارد دالر در سال در آفریقا سرمایهگذاری مستقیم میکنند. بیش از نیمی از جمعیت آفریقا را جوانان زیر 20 سال تشکیل میدهد. این نیروی جوان اگر با سرمایهگذاری کشورها همراه گردد، آینده درخشانی را برای قاره آفریقا رقم خواهد زد. قاره آفریقا علی رغم خشکسالیهای چند سال اخیر و همهگیری کرونا، پیشرفتهای اقتصادی چشمگیری داشته است. هم اکنون رشد اقتصادی آفریقا از رشد متوسط اقتصادی در جهان بیشتربوده و این روند، سیر صعودی خواهد داشت. سطح سواد و تربیت نیروهای متخصص نسبت به گذشته رو به بهبود است. تعداد زیادی از جوانان تخصصات لازم را در خارج فرا گرفتهاند. اگر این جوانان در چوکات یک پلان سنجیده به کشورهای خودشان برگردند، میتوانند منشا تحول بزرگی شوند. در کنار همه این ظرفیتها که لازمه توسعه است، این نکته نیز حایز اهمیت است که رهبران آفریقا برای کسب استقلال واقعی این قاره یک برنامه منسجم و سنجیده داشته باشند. خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت. در نبود استقلال واقعی و همه جانبه، هر نوع تلاشی برای توسعه و مبارزه با فقر و بیثباتی، تسلسلی بیفایده محسوب میشود.
فرجام سخن وضعیت فعلی قاره آفریقا برای هیچ انسان صاحب ضمیری قابل تحمل نیست. هنوز بخشهای بزرگی از قاره آفریقا با فقر، جنگ، گرسنگی و انواع بیماریها دست و پنجه نرم میکند. این در حالی است که قاره آفریقا ثروتمندترین قاره جهان از نظر منابع زیر زمینی محسوب میشود. عامل اصلی اصلی این بحرانهای آفریقا استعماری است که از دو قرن بدینسو آن را در تسخیر خود در آورده است و منابع آن را غارت میکند. تلاشهای انجام شده برای توسعه قاره آفریقا کافی نبوده و نیاز است که جهانیان در قبال قاره سیاه مسئولیتهای خویشرا بدرستی ایفا نمایند. با وجود این، نظر به تلاشهایی که از سوی جامعه جهانی و رهبران فکرمند آفریقایی در حال انجام شدن است و از طرفی منابع سرشاری که در این قاره نهفته است، آینده قاره آفریقا درخشان است و میتواند گفت که این شیر قید شده روزی از اسارت بحرانها رها خواهد شد و جایگاه شایسته خویش را در نقشه جهان بدست خواهد آورد.