نویسنده: «ابو عائشة»

دلایل معتزله

آنان در کنار تمام سخنان خود از این آیه‌ی قرآنی نیز استدلال می‌کنند: «أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لایستون»؛ (آیا کسی‌که مؤمن است مانند کسی است که فاسق است [هرگز] برابر نمی‌شوند.)
شیوه‌‌ی استدلال از این آیه این است که فاسق مؤمن نیست؛ زیرا خداوند متعال بین آن دوتا تمییز قایل شده‌است؛ برای مؤمنان جنت‌ها را مأوی و منزل قرار داده و برای فاسقان جهنم را انتخاب کرده‌است.
آنان در این راستا از این حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم نیز استدلال می‌کنند: «زناکار وقتی زنا می‌کند، مؤمن نیست و شراب‌خوار وقتی شراب می‌خورد مؤمن نیست و سارق وقتی عمل سرقت را انجام می‌دهد مؤمن نیست، و کسی‌که مال مردم را طوری چپاول و غارت می‌کند که مردم به او نگاه می‌کنند در آن حالت، آن چیاول‌گر و غارت‌کننده مؤمن نیست.»
شیوه‌ی استدلال از این حدیث، این است که در این حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم ایمان را از مرتکب گناه کبیره زایل کرده‌است، با وجود این نمی‌توان او را کافر گفت؛ چون دلایل به‌طور تواتر به اثبات رسیده‌اند که امت بر آنان احکام کفار را جاری نکرده است و هم‌چنان احکام مرتدین را نیز جاری نمی‌کنند.
واصل بن عطاء می‌گوید: «احکام مربوط به کفار که در قرآن به طور نص بیان شده و متفق علیه هستند طوری یافت شدند که همه‌ی آن‌ها از مرتکب گناه کبیره زایل بودند، پس لازم است با زایل کردن حکم کفر از او، نام کفر را نیز از سرش برداریم؛ زیرا حکم تابع اسم است همان‌طوری که اسم تابع فعل است و احکام مربوط به کفار که بر آن‌ها اجماع شده بر دو نوع هستند:
  1. حکم اهل کتاب؛ چنان‌که خداوند متعال در این مورد می‌فرماید: «قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله ولا باليوم الآخر ولا يحرّمون ما حرّم الله ورسوله ولا يدينون دين الحق من الذين أوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون»؛ (با کسانی از اهل کتاب که به خداوند و روز قیامت ایمان نمی‌آورند و آن‌چه را که خداوند و رسولش حرام نموده‌اند، حرام نمی‌شمارند و به دین حق در نمی‌آیند، کارزار کنید، تا آن‌که به دست خویش خاکسارانه جزیه بپردازند.) این حکم الله متعال درباره‌ی اهل کتاب است که این حکم شامل صاحب گناه کبیره نمی‌شود.
  2. حکم الله متعال درباره‌ی مشرکین عرب؛ چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: «فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی إذا أثخنتموهم فشدوا الوثاق فإما منا بعد وإما فداء حتی تضع الحرب أوزارها…»؛(پس چون با کافران برخوردید، گردن‌ها [ی‌شان] را بزنید تا هنگامی که [بسیاری از] آنان را کشتید، بند [اسارت] را استوار دارید، آن‌گاه پس از آن آنان را به احسان یا به فدیه‌ای رها کنید. تا [اهل] جنگ سلاحش را [بر زمین] بنهد.) این حکم خداوند متعال در رابطه با مشرکین عرب و در مورد هر کافری غیر اهل کتاب است. این حکم از مرتکب گناه کبیره زایل است همچنان در احادیث متفق علیه آمده است که کفار از یکدیگر ارث نمی‌برند و در قبرستان‌های مسلمانان دفن نمی‌شوند و این کارها با مرتکبین گناه کبیره صورت نمی‌گیرد.
  3. حکم خداوند در مورد منافقین این است که اگر نفاقش را پوشید و ظاهراً مسلمان بود، پس در احکام نیز همانند مسلمانان است و اگر نفاقش را ظاهر کرد، از او خواسته می‌شود تا توبه کند، اگر توبه نکرد کشته می‌شود، این حکم شامل کسی‌که مرتکب گناه کبیره شده، نمی‌شود.
  4. اما حکم خداوند در رابطه با مؤمنان محبت، دوستی و وعده‌ی بهشت است. خداوند متعال در آیات متعددی این موارد را بیان نموده است: «الله ولي الذین آمنوا»؛ (خداوند کارساز مؤمنان است.) در جای دیگر می‌فرماید: «وبشر المؤمنین بأن لهم من الله فضلا کبیرا»؛(و به مؤمنان بشارت به آن ده که از [سوی] خداوند فضلی بزرگ دارند.) و موارد دیگر… .
پس معلوم شد که مرتکب گناه کبیره نه مؤمن است؛ زیرا احکام مؤمنان در کتاب الله تعالی از او زایل شده است و همچنان معلوم شد که او کافر نیست؛ زیرا احکام کفار شامل حال او نمی‌شود و ثابت شد که او منافق نیست؛ چون‌که احکام منافقین که در سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم بیان شده، از او زایل است؛ بنابراین، او فاسق و فاجر است؛ زیرا خداوند متعال او را به همین نام مسمی کرده است، پس او فاسقی است که همیشه در آتش جهنم قرار دارد و این چیزی است که خداوند به او وعده داده و او را به همین تهدید کرده است، البته عذاب او از عذاب کافر سبک‌تر و خفیف‌تر است.

پاسخ اهل سنت به معتزله

در این که شما می‌گویید نمی‌توان به مرتکب گناه کبیره کافر گفت، درست است ما با شما موافق هستیم و این که می‌گویید منافق نیست بازهم درست است؛ زیرا گناه کبیره‌ی او موجب نمی‌شود ما از وی طلب توبه کنیم اگر توبه کرد و الا کشته می‌شود همان کاری که با منافق می‌شود در صورتی که نفاقش را ظاهر کند، اما اگر نفاقش را ظاهر نکرد، پس دانسته نمی‌شود که او منافق است و یا غیر منافق، در این صورت با او برخورد و رفتار مسلمانان صورت می‌گیرد. اما این سخن شما که می‌گویید او مؤمن نیست ما مطلقا با این گفته‌ی شما موافق نیستیم؛ بلکه ما باور داریم که او مؤمن است؛ ولی در ایمانش به خاطر ارتکاب گناه کبیره، نقص به وجود آمده است. او با ایمانش مؤمن است و با گناه کبیره‌اش فاسق و گناهکار، پس نمی‌توان برای او اسمی دیگری گذاشت و نمی‌توان مطلق ایمان را از او نفی کرد.
از دلایلی که ثابت می‌سازد که فاسق با انجام گناه کبیره از ایمان خارج نمی‌شود، به شرح زیر هستند:
اولاً: آیات و احادیثی که بیانگر این هستند که لفظ ایمان بر فرد گناهکار اطلاق می‌شود؛ چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: «یا أیها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص في القتلى الحر بالحر والعبد بالعبد والأنثى بالأنثى فمن عفي له من أخيه شيء فاتباع بالمعروف وأداء إليه بإحسان»؛ (ای مؤمنان، قصاص در [باره‌ی] کشته شدگان بر شما مقرر شده است، آزاد به آزاد و برده به برده و زن به زن [قصاص می‌شود] آن‌گاه اگر برای کسی از [خون] برادرش چیزی گذشت شد، [حکم او] به نیکی پیروی کردن و پرداختن [خون‌بها] به او با خوش‌خویی است.) در این آیه، خداوند متعال قاتل را برادر مقتول نامیده است و این اخوت ایمانی است. این آیه خودش دلیل است بر این که گناه کبیره (قتل) در اینجا مرتکب آن را از ایمان بیرون نکرده است و قبل از این، همه را با لفظ ایمان مخاطب قرار داده است درحالی‌که در میان آنان قاتل است، موردی که دلالت دارد بر این که گناه کبیره مرتکبش را از ایمان خارج نمی‌کند.
الله متعال در جای دیگر می‌فرماید: «وإن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فإن بغت إحداهما على الأخرى فقاتلوا التي تبغي حتى تفي إلى أمر الله فإن فاءت فأصلحوا بينهما بالعدل وأقسطوا إن الله يحب المقسطين»؛ (اگر دو گروه از مؤمنان پیکار کنند، بین آن دو گروه آشتی برقرار کنید، آن‌گاه اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تجاوز کرد، با گروهی که تجاوزگر است تا هنگامی که به حکم خداوند برگردد، بجنگید، پس اگر برگشت به عدل بین آن دو گروه آشتی برقرار کنید و به داد بکوشید. بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد.) خداوند متعال در این آیه نام ایمان را بر گروه متخاصم و درگیر مسلمان، اطلاق کرده است؛ پس معلوم می‌شود که گناه کبیره، آنان را از ایمان بیرون نکرده است و همچنان گناه کبیره‌ی بغاوت و سرکشی.
در این باره احادیث فراوانی وجود دارد و بر این دلالت می‌کند که فرد‌ فاسق، مؤمن است. از ابوذر رضی‌الله‌عنه روایت است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «هیچ بنده‌ای نیست که لاله إله الله بگوید، سپس بر همین حالت بمیرد مگر این‌که وارد بهشت می‌شود، [ابوذر رضی‌الله‌عنه می‌گوید] من گفتم: گرچه زنا کرده و دزدی هم بکند؟ فرمود: گرچه زنا و دزدی هم بکند… بر خلاف میل ابوذر.»
ثانیاً: اجماع امت از زمان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم تا حالا بر همین امر بوده است که هر اهل قبله‌‌ای بدون توبه بمیرد بر او نماز خوانده می‌شود و با وجود آگاهی بر ارتکاب گناهان کبیره، برایش دعا و استغفار صورت می‌گیرد با این که علما اتفاق دارند که این کار برای غیر مؤمن جایز نیست، پس این خودش دلالت دارد که مرتکب گناه کبیره از ایمان خارج نشده است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version