نظریۀ داروین و نوع اعتقاد به آن و تطبیق آن در میدان عملی، آثار و پیامدهای بسیار بدی بر جامعۀ غربی گذاشته بود. این آثار همان میزان اندکی از ایمان و عقیدۀ صحیح را که در جامعۀ غربی باقی مانده بود، ازبین برد و این جامعه را به الحاد فراگیر و چهبسا الحاد مطلق کشاند؛ گرچه جامعۀ غربی از مدتها قبل نسبت به دین و آموزههای آن و شناخت ذات الله تعالی دچار انحراف و الحاد شده بودند، اما این نظریه و تفاسیری که توسط طرفداران آن برای آن ارائه میشد، میخ آخری بر تابوت ایمان و اعتقاد دینی در جامعۀ غربی بود.
از مهمترین آثار این نظریه به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
1- فروپاشی عقیدۀ دینی؛
الحاد و بیدینی در جامعۀ غربی قبل از نظریۀ داروین نیز بهوجود آمده بود؛ بهگونهای که انقلاب فرانسه با شعار «آزادی اعتقاد»، آزادی الحاد را مباح قرار داده بود و نظریۀ «میکانیکی نیوتن» نیز به ملاحده و الحادیها خدمت بزرگی را ارائه کرده بود، اما با وجود این موضوع، الحاد تا سال 1859م. یک قضیۀ فلسفی محدود بود و عقیدۀ مسیحیت بهوسیلۀ مراکز قوی مانند دانشگاه و آکادمیهای علمی که زیرنظر هیئتهای علمی یا تحت تسلط مردان کلیسا بودند، محفوظ مانده بود.
اما بعد از این سال، جهان غرب به سبب نظریۀ داروین و تفاسیر باطلی که برای آن ذکر شد و بخاطر بهرهگیری زشتی که مغرضین از آن انجام دادند و نیز به علت حمایت بینظیری که این نظریه بهدست آورد، مبتلا به نقص و ضربۀ کاری و حقیقی در ایمان خود شد. کلیسا نیز که از قبل مواضع آن متزلزل شده بود و در بسیاری از موارد نظریات و مواقف آن توسط نظریات علمی ابطال شده بود، این بار نیز موقفی متزلزل و غیر مبرم گرفته بود. با گسترش نظریۀ داروین، باری دیگر نیز در میان کلیسا و طرفداران این نظریه نبرد سختی در گرفت که نتیجۀ آن، عقاید دینی متزلزل شد و الحاد و بیدینی گسترده گردید و اندیشۀ دینی بهصورت کلی انکار گردید.
علت این نبرد و تضاد نظریۀ داروین با عقاید مسیحیت نیز آن بود که این دین با توجه به عقیدۀ خاصی که در زمینۀ «خلق مستقیم» دارد، از همۀ ادیان الهی بیشتر با نظریۀ داروین مخالف است. بدون شک، همۀ ادیان الهی ایمان به عقیدۀ خلق مستقیم دارند؛ اما مسیحیت بر این عقیده افزوده است و گفتهاند که این عقیده اساس و پایۀ ایمان مسیحی است؛ چراکه «مسیحیت پولسی» معتقد است که الله تعالی حضرت آدم و حواء را خلق کرده است و آن دو را از خوردن درخت خیر و شر منع کرده است اما مار آن را فریب داده است و آن دو از آن درخت خوردهاند و مرتکب اشتباه غیر قابل بخشش شدهاند و نوع بشر نیز از همان اوان تا کنون چوب همان خطای موروثی را میخورند، تا اینکه خداوند به جهان رحم کرد و فرزند خود را ( نعوذبالله من ذلک) بهعنوان پیامبر فرستاد و او بر صلیب کشته شد تا بشریت از آن خطا نجات کنند.
این عقیده محور تعالیم کلیسا است و تا زمانی که فرد به آن ایمان نداشته باشد، مؤمن به مسیحیت حساب نمیشود؛ از اینجهت، بدیهی خواهد بود که نظریۀ داروین ایمانیات مسیحیت را نقض کند؛ زیرا این نظریه شیوۀ خلقت بشر را طبق اعتقادات مسیحیت قبول نخواهد داشت و در اینصورت پس داستان «خطای اول» و «کفاره» که اساس تعالیم و ریشۀ مسیحیت بر آن گذاشته شده است، مانند بنایی کاغذی و غیر مستحکم فرو خواهد پاشید.