هنگامی که حضرت خالد رضياللهعنه متوجه شد که لشکر کفر و شرک به منطقهی «کاظمه» در حال حرکت هستند او نیز به همان طرف حرکت نمود؛ ولی هرمز متوجه شد که خالد رضیاللهعنه نیز از حفیر حرکت کرده و به سوی «کاظمه» میآید؛ لذا با سرعت بیشتری فوراً خودش را به آنجا رساند و در جایی که آب و چاه بود، لشکریان خویش را جابهجا نمود.
علامه شلبی مینویسد: هنگامی که خالد رضياللهعنه به «کاظمه» رسید، جای مناسبی برای سپاهیانش پیدا نکرد؛ لذا در یک جای خشک و بیآبی مستقر شدند.
هنگامی که مردم این وضع را دیدند به شکایت روی آوردند که در روزهای آینده این وضعیت ما را تهدید خواهد نمود؛ لذا باید چارهای نمود؛ زیرا روزبهروز روحیهی ما ضعیف میشود و در نتیجه، توان جنگ با دشمن را نخواهیم داشت.
حضرت خالد رضياللهعنه خطاب به مردم فرمود: «وسایل و اسبابی که دارید بر زمین بگذارید؛ سپس برای دسترسی به آب به شدت با دشمن بجنگید، بدون شک آب در اختیار استوارترین، شکیباترین، شریفترین و وفادارترین یکی از این دو لشکر قرار میگیرد.»
امام ابن کثیر پیرامون همین موضوع مینویسد: حضرت خالد رضياللهعنه به آنها این کلمات را نیز فرمود: «جالدوهم حتى تجلوهم عن الماء»؛ «با دشمنتان جلدبازی و زورآزمایی کنید تا بر آنها غالب آیید و آب را از آن خود کنید».
مسلمانان نیز به حکم امیرشان لبیک گفتند و جهت امتثال امر او به حرکت در آمدند، تا اینکه توانستند دشمن تا دندان مسلح را به زانو درآورند. امام ابن کثیر میفرمایند: «فلما استقر بالمسلمين المنزل وهم ركبان على خيولهم، بعث الله سحابة فأمطرتهم حتى صار لهم غدران من ماء. فقوي المسلمون بذلك، وفرحوا فرحا شديداً»؛ «هنگامی که مسلمانان به محل مناسب خویش فرود آمدند و مستقر شدند، درحالیکه بر اسبهایشان سوار بودند، الله متعال ابری را از آسمان فرستاد، آن ابر بر مسلمانان شروع به باریدن نمود، طوریکه آب برای آنها همانند حوضهای بزرگی گشت؛ لذا مسلمانان با آن قوی شدند، روحیهیشان تازه شد و بسیار خوشحال شدند.
رویارویی خالد رضياللهعنه با «هرمز» کلب کسرا
هنگامی که مسلمانان به جای مناسبی برقرار شدند، هر دو لشکر شروع به ترتیب دادن صفهای خویش نمودند، زمانی که هر دو فریق روبهروی هم قرار گرفتند، هرمز داوطلبانه به میدان آمد و مردی را جهت مبارزه طلبید، حضرت خالد رضياللهعنه نیز داوطلب شد و به میدان نبرد وارد شد و به سوی هرمز رفت، هردو فرمانده، (ایمان و کفر) با هم درگیر شدند و هر یک به دیگری دو ضربه وارد نمود؛ در نتیجه حضرت خالد رضياللهعنه او را در آغوش گرفت و میخواست کارش را یکسره کند که یکی از مدافعین «هرمز» به میدان آمد و خواست مانع این کار شود؛ ولی او نتوانست جلو خالد رضياللهعنه ایستاد شود و ممانعت کند؛ زیرا مجاهدی به نام قعقاع ابن عمرو همانند عقابی بر آن کافر پرید و آن را از پای درآورد، بعد از آن حضرت خالد سیفالله رضياللهعنه همانند شمشیری بران حملهی جدی نمود و آن کلب کسری، هرمز دوران را از پا درآورد و آن را برای ایرانیان و عجمیهای عراق عبرتی قرار داد.