با شناخت مفهوم انسانیّت نزد مکتب انسانپرستی، میتوان درک کرد که چرا مفاهیمی چون «اسلام»، «شریعت» و «دخالت مسلمانان در سیاست»، اعمالی غیرانسانی تلقی میشوند؛ گویا جُرمِ اسلام، «غیرانسانی بودن» یا به عبارت دقیقتر «الهی بودن» است! جُرمِ مسلمانان، قبول نکردن عقاید کفر آمیز انسانی است. جرم مسلمانان عمل نکردن بر اساس رفتارهای افراط گرایانه انسانیّت است.
در چنان بستر فرهنگی که سکولارها به قتل، ربا، لواط، اختطاف، زنا، ارتداد، کفرگویی، انکار خدا، توهین به پیامبران و سایر جنایات انسانی افتخار میکنند، کاملاً طبیعی است که در یک چنین دنیایی، وقتی شما اختطافگرایان را به سزای اعمالشان برسانید، یا حدود شرعی را بالای لواط کار، دزد، زانی، قاتل و مرتد اجرا کنید، عملی غیر انسانی انجام دادهاید. در کمال تأسف، عدالت در این مفکوره چندش آور، محلّی از اِعراب ندارد.
چندان عجیب نیست که سکولارها فرهنگ ما مسلمان را غیرانسانی قلمداد میکنند؛ به راستی اگر انسانیت یعنی «تجاوز به کشورهای اسلامی» پس «دفاع از کشور اسلامی علیه تجاوز کفار» تبعاً یک عمل غیر انسانی است. اگر انسانیت یعنی جنگ با مجاهدان مسلمان برای تأمین امنیت غرب و تنفیذ قوانین تحمیلیِ دیانت دموکراسی، پس تبعاً جنگ با لائیکها برای تأمین امنیت مسلمانان و تنفیذ قوانین اسلامی، طبیعتاً جنگ علیه انسانیّت است.
خوشبختانه در ادبیات اسلامی معاصر، انسانیت در معنای مشروع آن به کار رفته و غالباً در برابر حیوانیت یا صفات ناقص حیوانی به کار میرود. وگرنه با در نظر گرفتن انصاف، حتی مقایسه کردن حیوانات با کفار، ظلمی بزرگ در حق حیوانات است؛ مگر نه اینکه اولئک کالانعام بل هم اضل؟
انسانیت در ادبیات اسلامی یعنی انسان به مثابه مجموعه توقعاتی که خداوند از او دارد، نه انسان به معنای آنچه که هست. در اسلام مفهوم انسانیت ربطی به پلشتی، کفرگویی، دموکراسی، همجنسگرایی، مسلمانکشی، بانکداری ربوی و بمباران مساجد و مدارس ندارد. پس این معنای اسلامی از انسانیت غیر از آن انسانیت نحسی است که در ادبیات کفار وجود دارد، زیرا طبق این تعریفِ اسلامی، انسانیت در نسبتش با «توقعات خداوند از انسان» تعریف می شود، حال آنکه اساساً خداوند، آخرت یا نبوت نزد کفار سکولار اموری غیر مسلّماند.
حالا که چهرهی واقعی انسانیّت برای مسلمانان جهان شفاف و شفافتر میشود؛ آیا مسلمانان، «بربریتِ انسانی» را بیش از این تحمل خواهند کرد؟ آیا اُمَّت ما از جنگ، اسلامستیزی، بمبارانِ مساجد، حمله به مدارسِ دینی، مسلمان کُشی، کفرگویی، قرآن سوزی، و تمام این جنایاتِ انسانی و خونخواریهای دموکراتیک، جانشان به لب نرسیده؟ ما تا کجا می توانیم خشونتهای انسانی را تحمل کنیم؟ آیا غزّه بعدی ما نخواهیم بود؟ آیا می توانیم یک گوشه بنشینیم تا انسانیت هر جنایتی را بخواهد علیه عقیده، جان و خانواده ما مرتکب شود؟ آیا نباید پیش از آنکه سکولاریزم به تحدید جانی و امنیتی برای مسلمانان تبدیل شود، انسانیّت لائیک را در نطفه خفه کنیم؟