نویسنده: محمدعاصم اسماعیل­زهی

اومانیزم «انسان‌گرایی»

بخش شانزدهم

جمعیت‌شناسی اومانیزم‌های امروز
داده‌های جمعیت‌شناختی اومانیست‌ها پراکنده است. مرکز تحقیقات «پیو مطالعه‌­ای» مطالعه‌ای در مورد اومانیست‌ها انجام داد. محققی به اسم یاسمین ترژو (Yasmin Trejo) با بررسی نتایج مطالعۀ این مرکز پاسخ‌های ۲ سؤال خاص را با هم ترکیب کرد:
«آیا به خدا یا روح جهانی؟ اعتقاد دارید؟»
(او کسانی را انتخاب کرد که پاسخ «نه» دادند) و «وقتی نوبت به سؤالات درست یا غلط می‌رسد:
کدام یک از موارد زیر را بیشتر برای رهنمایی دنبال می‌کنید؟»
(انتخاب پاسخ‌های «اطلاعات علمی» و «فلسفه و عقل»).
یافته‌های ترژو به این ترتیب است: ۳۷ فیصد اومانیست‌ها ملحد، یعنی خداناباور هستند، ۱۸ فیصد اومانیست‌ها ندانم‌گرا (یا آگنوستیک). ۱۶ فیصد اومانیست‌ها دارای گرایش‌های مذهبی و ۲۹ فیصد هیچ نظری ندارند.
نکتۀ جالب اینکه بیشتر اومانیست‌ها (۸۰ فیصد) با پیشینۀ مذهبی بزرگ شده‌اند. از هر ۱۰ اومانیست، شش نفر با همسران غیرمذهبی ازدواج می‌کنند، در حالی‌که از هر چهار انسان‌­گرا، یک نفر با یک مسیحی ازدواج می‌کند. یک شکاف جنسیتی در میان انسان­‌گرایان وجود دارد و ۶۷ فیصد آن‌ها مرد می‌باشند. ترژو می‌گوید بیشتر آتئیست‌ها مرد هستند، در حالی‌که زنان به دلیل اجتماعی بودن، نفوذ جامعه و کلیشه‌ها، پیوندهای قوی‌تری با مذهب دارند. یافته‌های دیگر به سطح تحصیلات بالای بیشتر انسان‌گرایان اشاره می‌کنند که نشان‌دهندۀ وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالاتر است. جمعیت غالب انسان‌گرایان سفیدپوست غیر اسپانیایی هستند.[1]
پراکندگی جغرافیایی اومانیست‌ها
شرق دور: در این منطقه آمیزه‌های کنفوسیوس با اومانیزم التقاط پیدا کرده و دو نوع اومانیزم کنفوسیوسی پدید آمده است: اومانیزم قومی-تاریخی و اومانیزم فرهنگی-فلسفی. هر دو نوع اومانیزم کنفوسیوس، انسانیت یا رِن را به عنوان ارزش اصلی خود در نظر گرفتند. روح اومانیزم کنفوسیوس در باورهایی ظاهر شد که قرار ذیل اند: پیوستگی ذهن و بدن، هماهنگی خود با دیگری، طنین همسان آدمی با کیهان، و آمیختگی گذشته و حال.
آفریقا: سرزمین تهاجمات فرهنگی و سیاسی در طول تاریخ بوده است. نژادپرستی و بی‌عدالتی مفاهیمی است که آن‌ها بیش از دیگر مردمان تجربه کرده‌اند. اومانیزم آفریقایی هم با توجه به همین پس‌زمینۀ تاریخی‌فرهنگی شکل می‌گیرد یا نمی‌گیرد. مسیحیت و اسلام، قبل از تهاجم سیاسی اروپا، مفاهیم و ارزش‌های بکری از انسان و زندگی انسان را به آفریقایی‌ها معرفی کردند و مفاهیم و ساختارهای سیاسی و اجتماعی جدیدی را ایجاد کردند. همۀ این‌ها باعث شده است که فیلسوفان آفریقایی و بینش‌پردازان سیاسی به سراغ شیوه‌های فکری بومی آفریقا، چه سکولار و چه با برخی تمایلات ماوراء طبیعی، به عنوان مخزن مفاهیم بهتری از طبیعت بشری که جهان شکسته‌شده را التیام می‌بخشد، رسیده است.
این اندیشمندان معتقدند که نظریه‌های معرفت شناختی که اومانیزم هم برداشت نادرستی از ماهیت انسان دارد، این برداشت‌های نادرست منجر شده به نظریه‌هایی که بی عدالتی، نژادپرستی و نابرابری در سراسر جهان ایجاد بشود. فیلسوفان آفریقایی برخلاف اومانیست‌ها که بر انسان متمرکز هستند، تأکید زیادی بر پیوستگی و ارتباط ماهیت انسان با طبیعت دارند.
خاورمیانه: مسلمان به اومانیزم به چشم میوه و ثمرۀ خاص رنسانس اروپایی نگاه کرده و می‌کند، که عقیده و باور مسلمانان در مقابل اومانیزم «انسان‌گرایی» در بخش‌های قبلی تا حد توان توضیح و تشریح گردید. همچنان کتاب دست‌نامۀ اومانیزم آکسفورد این ادعا را حول محور سه لایه بررسی می‌کند:
اول: اومانیزم با وجود آنکه بر امور دنیوی متمرکز است و نه اخروی، نه تنها با «دنیوی»‌بودن اخلاق اسلامی سازگار است، بلکه از لحاظ تاریخی نیز توسط اخلاق اسلامی تشویق هم شده است.
دوم: اصلاح‌طلبان مدرنیست مسلمان، اومانیزم را عصر «مدرن» پیشین در تاریخ خاورمیانه به تصویر می‌کشند که امروز حتی به دنبال تجدید آن دوران هم هستند.
سوم: اینکه از آنجا که اومانیزم شکلی از انسان‌محوری است، ایده‌های خداباورانه­ای مانند انسان کامل یا خلیفةالله فی‌الأرض، اجازه می‌دهد که چنین اومانیزمی در درون یک خدامداری اسلامی گسترده‌تر گنجانده بشود.
آمریکای شمالی و لاتین: اومانیزم در آمریکا بسیار متنوع است. هم از دیدگاه‌های فلسفی متفاوت است، هم اجتماعاتی که شکل گرفته و هم تأثیری که بر علم و هنر و ادبیات گذاشته و یکی از دلایل آن زبان انگلیسی است.
اروپا: اومانیزم در اروپا بیشتر متمرکز بر اومانیزم سکولار هست که در دست‌نامه از طریق سازمان‌ها و نهادی اومانیستی در این قاره آن را بررسی کرده است. در این کتاب نوشته‌شدۀ نهادهای اومانیست سکولار ملی و بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم تأسیس شده‌اند، ریشه‌های آزادی مذهبی، آزاداندیشی، آزادی اخلاقیات، آزادی الحاد و عقل‌گرایی را از قرن نوزدهم در اروپا به وجود آوردند، پرورش دادند و تغییر دادند و آن‌ها را با تغییرات اجتماعی، فرهنگی و جنبش‌های سیاسی تنظیم کردند.
سکولاریته‌های چندگانه (MultipleSecularities) همان اومانیزم غیردینی اروپاست که از طریق ملل و فرهنگ‌های مختلف داخل اروپا مسیرهای مختلفی برای رسیدن به اشکال متنوعی از اومانیزم سکولار ایجاد کرده‌اند. این گونه‌ها جهان بینی‌ها و ارزش‌های مشابهی دارند، اما از نظر شکل‌های سازمانی، شیوه‌ها و خط مشی‌ها از هم متمایز هستند.[2]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. توکلی، غلام‌حسین، اومانیزم دینی و اومانیزم سکولار، ص ۱۷ و ۱۸، نشریۀ پژوهش‌های فلسفی-کلامی، پاییز سال ۱۳۸۲ه ت، تهران.

[2]. صانع­پور، مریم، اومانیزم و حق‌گرایی، ص۲۹، مقالۀ پژوهشی، سال چاپ: اردیبهشت ۱۳۸۴هـ، ایران. 

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version