نویسنده: ابورائف

فراماسونری

بخش هفتم

دورۀ کهنِ عملی (۷۱۵ ق.م-۱۷۱۷م.)
در مبحث قبلی گفتیم که فراماسونری دو مرحلۀ مهم را پشت سر گذاشته است، اکنون مرحلۀ اول یعنی: «مرحلۀ قدیمی» که از ابتدای قرن هشتم قبل از میلاد تا قرن هجدهم بوده است را بررسی می‌کنیم.
مهم‌ترین ویژگی‌ها و رخدادهای این دوره
ساخت نخستین مدارس بنّایان
حاکم رومی «نوما بومبیلیوس» (دومین فرمانروای روم) در فاصلۀ سال‌های ۷۱۵ قبل از میلاد تا ۶۷۳ بعد از میلاد، نخستین مدارس ویژۀ صاحبان حرفۀ بنّایی را بنا کرد. این مدارس «مدارس البنائین» نامیده می‌شد و از سه طبقه تشکیل می‌گردید:
·        شاگردان؛
·        همراهان؛
·        استادان.
در این مدارس اسرار این حرفه با استفاده از نمادها و اشارات آموزش داده می‌شد تا هیچ‌کس جز اعضا بر آن آگاه نشود؛ زیرا آن زمان این حرفه «دارای اسرار» بود و «جایگاه ویژه‌ای» داشت.[1]
این مدارس به سبب اهمیتی که برای اهداف استعمار داشت، از امتیازات و اختیاراتی برخوردار بود که آن را در رأس مؤسسات دولتی و در زیر نظر مستقیم حاکم قرار می‌داد؛ زیرا حاکم استعمارگر از آن‌ها برای گسترش نفوذ کشور خود و انتشار فرهنگ معماری و رسوم بنایی خود در سرزمین‌های اشغالی بهره می‌برد.
بدین‌ترتیب، هرچند این مدارس ماهیتی کاملاً حرفه‌ای داشتند، در واقع ابزار سیاسی برای گسترش سلطه و نفوذ بودند؛ همراه با گسترش حکومت روم توسعه می‌یافتند و با ضعف آن دچار عقب‌نشینی می‌شدند.[2]
در سالی از سال‌ها، گروهی از مهندسان یهودی در روم بودند که تحت حمایـت حاکم می‌زیستند. حاکم به آنان اجازۀ پیوستن به مدارس بنّایان را داد؛ و این آغاز انتقال تعالیم و نمادهای یهودی به این جمعیت بود.[3]
از نیمۀ قرن نخست میلادی تا سال ۲۸۰م. وضعیت مدارس بنّایان رو به انحطاط رفت؛ به‌سبب بی‌توجهی حاکمان و حتی آزار برخی از آنان هنگامی که پیروان این حرفه به مسیحیت گرویدند. تا جایی‌که بنّایان مجبور شدند شعبه‌هایی برای جمعیت خود با نام‌های پوششی مانند «جمعیة الفنون» ایجاد کنند.
اما در سال ۲۸۷م. یکی از فرماندهان رومی بر بریتانیـا مسلط شد و در آنجا استقلال یافت. او امتیازات بنّایان را بازگرداند و لقب «آزاد» (free) را به نام آنان افزود؛ ازاین‌رو از آن زمان به بعد نام آنان «البنائین الأحرار» Freemasons» » شد و شهر «یورک» در بریتانیا مرکز محافل و اجتماعات‌شان گردید.[4]
در اینجا باید یادآوری کرد که این رویداد نشان می‌دهد نام «ماسونیان» یا «بنّایان آزاد» از قرن سوم میلادی در بریتانیا وجود داشته است (هرچند رونق اصلی آن در قرن هفتم و سیزدهم میلادی بوده است) چنان‌که محققان غیرماسونی نیز تأیید کرده‌اند؛ برخلاف کسانی‌که ادعا کرده‌اند پیش از ۲۵ اوت ۱۷۱۶م. اصلاً نام ماسونری وجود نداشته است.[5]
در سال ۹۲۶م. رؤسای محافل ماسونی از نقاط مختلف اروپا در شهر یورک گرد هم آمدند و بر مجموعه‌ای از قوانین و اصول سازمان‌دهندۀ جمعیت‌های ماسونی در سراسر جهان توافق کردند. این قوانین به نام «لائحة یورک» تدوین شد و مهم‌ترین مواد آن چنین است:
الف: هر ماسونی باید خدا را احترام و تکریم کند و او را مطابق یکی از «شرایع نوح» الهی عبادت کند.
ب: لازم است نسبت به پادشاه یا حاکم کشور محل سکونت خود وفادار و مطیع باشد، و امانت‌داری را میان برادران ماسونی و دیگران رعایت کند.
ج: هر شاگرد و همراه باید از استادِ رئیس حرفه اطاعت کند؛ و استاد نباید شاگردی را بپذیرد مگر آنکه هفت سال دورۀ آزمون و تجربه را پشت سر گذاشته باشد؛ و جایز نیست فردی غیرماسونی را بپذیرد و اسرار حرفه را به او نشان دهد. همچنین او و همراه حق ندارند برای پذیرش شاگرد اجرتی دریافت کنند.
د: هر ماسونی باید برادر ماسونی غریبه را (اگر نشانه‌های شناختِ سری را نشان داد) بپذیرد و اگر او ندای استغاثه سر داد، در حد توان به یاریش بشتابد.
از اواسط قرن سیزدهم میلادی جمعیت‌های ماسونی رشد و گسترش یافتند و برای خود در آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسکاتلند و دیگر کشورهای اروپا شعبه‌هایی ایجاد کردند و لقب «بنّایان آزاد» بر آنان غلبه یافت.[6]
پادشاهان و شاهزادگان نیز به کسب مقام ریاست افتخاری در این جمعیت‌ها حرص می‌ورزیدند؛ چنان‌که در سال ۱۳۵۰م. پادشاه انگلیس «ادوارد سوم» (متوفی ۱۳۷۷م.) دستور به اصلاح برخی مواد «لائحة یورک» و افزودن موادی جدید داد که مهم‌ترین آن‌ها چنین است:
الف: هنگام پذیرش یک برادر ماسونی باید قوانین ماسونری بر او خوانده شود.
ب: باید دربارۀ وضعیت استادان ماسونی تحقیق شود و آزمون‌هایی از آنان گرفته شود تا وفاداری‌شان نسبت به جمعیت و پادشاه احراز گردد.
ج: هنگامی که رئیس یک محفل ماسونی با دو معاون خود (که «منبهین» نامیده می‌شوند) جلسه تشکیل می‌دهد، باید والی یا حاکم کشور در نزدیکی محل جلسه حاضر باشد تا در صورت نیاز به آنان کمک کند.[7]
روشن است که این مواد حاکی از رنگ و بوی نظارت امنیتی بر استادان ماسونی است؛ زیرا پادشاهان خطر گسترش جهانی محافل ماسونی را احساس کرده بودند.
در اوایل قرن شانزدهم میلادی برخی محافل ماسونی به‌سوی جذب گروه‌هایی از متفکران و دانشمندان به‌عنوان «میهمانان افتخاری» متمایل شدند. در این زمان انگیزه‌های سیاسی آنان آشکار و انگیزه‌های بنّایی‌شان کم‌کم کمرنگ شد؛ و این آغاز گرایش به ترک روش قدیمی بود.[8]
در سال ۱۷۰۳م. ماسونیان انگلیسی در محفل «قدیس پولس» در لندن گرد آمدند و دربارۀ انحطاط جمعیت‌های ماسونیِ عملی که در آستانۀ فروپاشی بود بحث کردند؛ و نگاه‌ها به‌سوی تحول از روش عملی به روش رمزی معطوف شد؛ یعنی پذیرفتن رسمیِ افراد غیر بنّا و غیر مهندس؛ زیرا بسیاری از این افراد پیش‌تر عملاً به عنوان «اعضای افتخاری» پذیرفته شده بودند.
بنابراین توافق کردند که منافع و امتیازات فراماسونری از این پس تنها مخصوص بنّایان شاغل نباشد، بلکه شامل دیگر صاحبان حرفه‌ها نیز بشود؛ به شرط آن‌که پذیرش آنان به شیوه‌ای رسمی تصویب گردد.
اما این تصمیم که «لائحة لندن» نام گرفت، به‌سبب اختلافات گسترده میان ماسونی‌های انگلستان و اسکاتلند و دیگر مناطق، عملاً وارد مرحلۀ اجرا نشد.[9]
ادامه دارد…

بخش قبلی | بخش بعدی


[1]. شلش، علی، الماسونیة فی مصر، ص: ۲۱، مرکز وثائق وتاریخ مصر المعاصر، ۱۹۹۳م. و: تاریخ الجمعیات السریة والحرکات الهدامة، ص: ۹۲.
[2]. الحقائق الأصلیة فی تاریخ الماسونیة العملیة، ص: ۳۳.
[3]. همان منبع، ص: ۸۵.
[4]. تاریخ الماسونیة العام، ص: ۳۸.
[5]. تبدید الظلام أو أصل الماسونیة، ص: ۴۹.
[6]. الماسونیة بین أنصارها وخصومها، ص: ۲۶۷.
[7]. الحقائق الأصلیة فی الماسونیة العملیة، ص: ۵۷-۵۸ و تاریخ الماسونیة العام، ص: ۵۲.
[8]. همان منبع، ص: ۵۲.
[9]. الماسونیة بین أنصارها وخصومها، ص: ۲۶۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version