در این مبحث، موضوع پیدایش فراماسونری و مراحل تاریخی آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهیم.
تاریخ دقیق پیدایش جمعیت ماسونی بهطور مشخص شناخته نیست، و علت آن (همانگونهکه پیشتر گذشت) به ابهام و سرّیبودن این جمعیت بازمیگردد؛ تا جایی که خودِ داعیان ماسونیت نیز به این موضوع اعتراف میکنند، هرچند در این زمینه سخنان متناقضی آوردهاند که میزان ناآگاهی و سردرگمیِ خود آنان را در این باب نشان میدهد.
با بررسی نوشتههای طرفداران این حرکت میتوان دریافت که نوشتهها و سخنان آنان در این زمینه متضاد، پریشان و متزلزل است و هرکدام از آنان گفتههای مختلف و ادعاهای متضادی داشتهاند، در این مبحث با بررسی و ارزیابی هرکدام از این گفتهها تلاش خواهیم کرد تا تاریخ دقیق و زمان مورد اتفاق شکلگیری و رشد این حرکت سرّی و رازآلود را دریابیم تا بتوان حیطۀ زمانی و قرونی که این حرکت در آن شکل گرفته است را بهتر بشناسیم.
«جرجی زیدان»، نویسندۀ مشهور ماسونی و یکی از طرفداران و رهبران این حرکت به تفاوت ادعاهای پیروان این حرکت در مورد زمان دقیق شکلگیری و آغاز و رشد آن اشاره میکند و نیز بعضی از ادعاها و سخنان عجیب و آرمانی را در این مورد بیان کرده است. وی میگوید: «مورخان دربارۀ منشأ این جمعیت، اقوال متضادی بیان کردهاند؛ برخی گفتهاند این جمعیت جدید است و بر اساس سخن آنان، قدمت آن از قرن هجدهم میلادی فراتر نمیرود. برخی دیگر آن را به پیش از این دوره برده و گفتهاند از جمعیت «صلیب رُز» که در سال ۱۶۱۶ میلادی تأسیس شد، نشأت گرفته است. گروهی آن را به دوران جنگهای صلیبی رساندهاند و گروهی دیگر به روزگار یونانیان در قرن هشتم پیش از میلاد. برخی گفتهاند این جمعیت در معبد سلیمان پدید آمد. دستهای هم مدّعی شدهاند منشأ آن بسیار قدیمتر است، و آن را به کاهنان مصری و هندی و غیر آنان منسوب کردهاند. برخی دیگر راه اغراق را پیموده و بنیانگذار آن را «آدم» علیهالسلام دانستهاند، و عجیبتر آنکه گروهی گفتهاند خداوند سبحان آن را در بهشت «عدن» بنیان نهاد و بهشت نخستین محفل ماسونی بوده و میکائیل، رئیس فرشتگان، نخستین استاد اعظم آن بوده است؛ و غیر اینها از اقوال که بر توهّم صرف استوار است. علت این اختلاف و تضادّ اقوال، تاریکی و ابهام تاریخ ماسونیت در قرون گذشته است؛ زیرا ماسونیت -چنانکه پیداست- جمعیتی سرّی است.»[1]
این سخنان را نیز هر دو نویسندۀ ماسونی، «شاهین مکاریوس» و «حنّا ابوراشد»، تأیید کردهاند، هرچند دومی پس از این اعتراف، عقب نشست و گفته است: «از اقوال راجح در این موضوع (چنانکه بسیاری از مورخان تصریح کردهاند)این است که ماسونیت در عهد «سلیمان حکیم» در سال ۱۰۱۵ پیش از میلاد پدید آمده؛ زیرا دوران وی با تمدنی ممتاز همراه بود که ویژگی برجستۀ آن عمران و معماری بود، و این امر اقتضا میکرد که گروهی از «بنّایان آزاد» این طریقت را در خودِ معبد سلیمان تأسیس کنند. و این قولی است که شاید به تحقیق و سلامت بحث در موضوع پیدایش ماسونیت نزدیکتر باشد.»[2]
تضاد در این اقوال زمانی واضح میشود که در کمال شگفتی و تعجب، همین قولی را که حنّا ابوراشد «از اقوال راجح» وصف میکند، مکاریوس «نتیجۀ خطای فاحش» میداند؛ زیرا اگر چنین بود، میبایست «معبد سلیمان» اشارهای حقیقی به جمعیت فراماسونی باشد؛ حال آنکه در واقع، معبد در ماسونیت تنها «اشارهای نمادین» است نه حقیقی. و به سبب همین سنّتها و نمادها، آن خطای بزرگ پدید آمده که مورخان خیال و توهمرا حقیقت پنداشته و سخنان خویش را بر آن بنا کردهاند.[3]
برخی از محققین و پژوهشگران نیز این رأی را تقویت کردهاند و گفتهاند: «ماسونیتِ بنّاییِ قدیم هیچ ارتباطی با حضرت سلیمان علیهالسلام یا با معبد ادعایی او ندارد؛ بلکه آن معبد، همانند سایر نمادهای معنوی ماسونی، نمادی است که بیشتر آن از برخی تأثیرات یهودی به این جمعیت سرایت کرده است.»[4]
مراحل تاریخی ماسونیت
با وجود این آشفتگی و تضادّ در تعیین تاریخ پیدایش ماسونیت، آنچه میان بزرگترین مورخان ماسونی عرب (یعنی شاهین مکاریوس، جرجی زیدان و حنّا ابوراشد) مورد اتفاق است آن است که ماسونیت دو دوره دارد:
جمعی از پژوهشگران مخالف که با موضوع محدودبودن تاریخ ماسونیت مخالف هستند، نیز این تقسیم را پذیرفتهاند، هرچند در تعیین آغاز تاریخ دورۀ نخست با یکدیگر اختلاف دارند؛ دو ماسونی نخست (مکاریوس و زیدان) آغاز آن را سال ۷۱۵ قبل از میلاد دانستهاند، و دیگران سالهایی چون ۹۲۶م.، ۱۲۵۸م.، ۱۳۳۰م. را مطرح کردهاند، یا اساساً تاریخی تعیین نکردهاند.
اما حنا ابوراشد بر این اصرار ورزیده که ماسونیت قدیم در عهد حضرت سلیمان علیهالسلام در سال ۱۰۱۵قبل از میلاد آغاز شده است.[6]
منکران دورۀ قدیم
گروهی دیگر از پژوهشگران، این دورۀ قدیم را بهطور کامل انکار کرده و معتقدند ماسونیت پیش از سال ۱۷۱۷م. اصلاً وجود نداشته و تنها همان دورۀ جدید است.[7]
امّا نکتهای که قابل اشاره است و باید درنظر گرفته شود این است که این نظریه با برخی وقایع تاریخی که خودِ همین منکران نیز بدان اذعان دارند، قابل ردّ است؛ وقایعی که نشان میدهد پیش از سال ۱۷۱۷ میلادی، جمعیتهایی از بنّایان یا «ماسونها» وجود داشته است. آنچه در ۱۷۱۷م. رخ داد، تحوّل بنیادینی در طریقت ماسونی بود؛ یعنی این جمعیت به سازمانی فکری با قانوننامه و اهداف سیاسی پنهان تبدیل شد، و از حرفۀ بنّایی فاصله گرفت.[8]
پس گویا دورۀ انکشاف و ترتیب و تنظیم این حرکت پس از قرن هجدهم بوده است و قبل از آن نیز وجود داشته است اما دارای نظم و نظام خاصی نبوده است.
نتیجۀ همۀ این مباحث آن است که بنابر توافق ضمنی یا آشکار و صریح، ماسونیت دو دوره دارد:
۱.دورۀ قدیم:پیش از ۱۷۱۷م.
۲.دورۀ جدید:پس از ۱۷۱۷م.
ما نیز بر این تقسیم اعتماد میکنیم و در موضوع آغاز دورۀ قدیم، با مکاریوس و زیدان همراه میشویم که آن را سال ۷۱۵قبل از میلاد دانستهاند؛ زیرا قبول این ادعای آنان ضرری را متوجه ما نمیکند؛ چراکه اتفاق شده است که ماسونیت در این دوره، و از آغاز پیدایش خود، گروهی کارگر بوده که ویژۀ ساخت بناها و مانند آن بوده و افراد جز کسانیکه خود بهطور عملی بنّایی میکردند، در آن پذیرفته نمیشدند.[9]
بر این اساس، دوران اساسی و خطرآلود این حرکت پس از قرن هجدهم آغاز شده است و تاریخ قبلی آن فقط بر اساس بنایی و کار آزاد بوده است.