نویسنده: م. فراهی توجگی

سیر تطور نیهیلیزم و تقابل آن با دین‌باوری

بخش هفتم

ویژگی‌های کلی نیهیلیزم کاسموسانتریک
١. نیست‌انگاری کاسموسانتریک ماهیتی غیردینی و مشرکانه دارد و صورتی از صُور ظهور ولایت طاغوت است. اگرچه در برخی گرایش‌های نیهیلیزم کاسموسانتریک می‌توان نشانه‌هایی از نحوی ماتریالیزم را مشاهده کرد. در کل، در نیست‌انگاری کاسموسانتریک یونانی-رومی، ماتریالیزم وجه غالب و حاکم ندارد. البته در آرای متفکرانی چون آنکساگوراس و دموکریت و اپیکور با نوعی ماتریالیزم یونانی ماقبل مدرن با وجه غالب و اصلی نیست‌انگاری کاسموسانتریک روبه‌رو هستیم که ماتریالیستی و الحادی صریح و آشکار (آته‌ئیستی) نیست، ولی روح حاکم بر همۀ گرایش‌ها وجوه مظاهر نیست‌انگاری یونانی رومی تماماً غیردینی است و این امر ریشه در جوهر نیهیلیزمی آن دارد.
۲. نیهیلیزم یونانی-رومی، کاسموسانتریک است، یعنی کیهان (یا به تعبیری عالم، دنیا، جهان) را مدار امور فرض می‌کند و در مواردی حتى نحوى قداست یا چیزی شبیه این به آن می‌بخشد. در نیست‌انگاری غرب باستان کاسموس (کیهان، دنیا) عالم چون حجابی نور حق و خورشید حقیقت و ولایت الهی را پوشانده و موجب غفلت از آن شده است.
۳. نیست‌انگاری کاسموسانتریک سکولاریستی است، اما سکولاریزم آن اومانیستی نیست؛ سکولاریزم نیهیلیزم غرب باستان، کاسموسانتریک است. سکولاریزم کاسموسانتریک ماهیت غیردینی و مشرکانه دارد، اما در عین حال با برخی وجوه و عناصر ممسوخ اسطوره‌ای درآمیخته است. در سکولاریزم غرب باستان نسبت به حق و حقیقت قدسی غفلت و فراتر از آن نسیان وجود دارد، اما اصرار بر تقدس‌زدایی تمام‌عیار در آن دیده نمی‌شود. سکولاریزم کاسموسانتریک در ذیل نفسانیّت خودبنیادانگار تعریف و محقق نمی‌شود و مبنای قانون‌گذاری و سامان امور را در کاسموس و نظام کیهانی جست‌وجو می‌کند، اما ماهیت و باطن آن طاغوتی و نیست‌انگارانه است.
۴. متافیزیک نیهیلیزمی کاسموسانتریک در برخی صُور، گرایش‌های اضطراب‌آلود و شکاکانه در قلمرو مباحث فلسفی و اخلاقی و ادبی دارد. اگرچه این حوزه‌های گرایشی در همۀ حوزه‌های تفکر و ادبیات غرب باستان عمومیت ندارد و حتی شاید نتوان وجه غالب نیست‌انگاری کاسموسانتریک در فلسفه و اخلاق و ادبیات و دیگر قلمروها را شکاکانه و اضطراب‌آلود دانست؛ اما بی‌تردید در مقاطع و مراحلی از ظهور و بسط نیست‌انگاری غرب باستان، شاهد برخی مظاهر شک‌انگاری و نوعی اضطراب فکری روحی و اخلاقی هستیم. برای مثال: در درون‌مایۀ برخی تراژدی‌های یونانی و برخی وجوه آرای سوفسطاییان و نیز آرای نحله‌های «کلبی» و «شکاکان»، می‌توان نشانه‌هایی از این اضطراب‌ها را مشاهده کرد. به موازات اضطراب‌های فلسفی و اخلاقی کوشش گسترده‌ای در دل برخی گرایش‌های فلسفۀ یونانی، مانند سقراط، افلاطون و ارسطو، برای غلبه بر اضطراب‌ها دیده می‌شود. اضطراب نسبی‌انگارانه و شکاکانه جزو ذات نیهیلیزم است و گریبان کاسموسانتریزم یونانی-رومی را رها نمی‌کند و در بعضی گرایش‌های تفکر یونانی-رومی قبل و بعد از تفکر سقراطی-ارسطویی مشاهده می‌کنیم و این مؤلفه در مراحل مختلف بسط نیست‌انگاری کاسموسانتریک به‌عنوان معضلی جدی خودنمایی می‌کند.
۵. یکی از ویژگی‌های نیهیلیزم کاسموسانتریک حضور تأثیرگذار امری به نام «فاتال» یا «تقدیر» است که البته مفهومی گنگ و مبهم دارد. فاتال يا تقدیر در عالم و اندیشۀ یونانی با ارادۀ خدایان و نیز پهلوانان یونانی توأمان در کشاکش است. تقدیر در عالم یونانی در هیئت یک ارادۀ نیرومند ظاهر می‌شود که گاه حتی خدایان را نیز مقهور خود می‌سازد. این تقدیر تراژیک با مفهوم دینی قضاوقدر تفاوت دارد و چرخۀ وجودی آن بیانگر نحوی رویکرد عبث و بیهوده‌انگاری است. در واقع، سیطرۀ تقدیر در اندیشۀ یونانی نمادی از عمق بیهودگی و عبث بودن چرخه‌ای ملال‌آور و مقهورکننده است.
۶. نیست‌انگاری کاسموسانتریک مجموعه‌ای از آمال و ارزش‌های شهرت‌طلبانه و گاهی منفعت‌جویانه و جاه‌طلبی‌های سکولاریستی را در ذیل عناوینی چون «افتخار» و به اصطلاح «فضیلت» جانشین اندک‌مایه‌های معنوی و اخلاقی به‌جامانده از گذشته‌های دور کرده است. تأکید بر وجوه و مفاهیم دنیوی و جاه‌طلبی‌های سکولاریستی و امتیازهای ناشی از خودنمایی و شهرت و ستایش حیله‌گری‌های زشت و تمجید دروغ‌گویی در جهت رسیدن به اغراض دنیوی و همۀ این‌ها را «فضیلت» نامیدن، اتفاقی بود که در جهان‌بینی هومری به‌مثابۀ اولین صورت نیست‌انگاری کاسموسانتریک آغاز شد و در سراسر تاریخ غرب باستان به صُور مختلف بسط و تداوم یافت. باید توجه داشت که هرگاه نیهیلیزم نوعاً تحقق یابد، منظومه‌ای از ارزش‌های دنیامدارانه و سکولاریستی و معطوف به امور غریزی و جاه‌طلبی‌ها سودمحوری‌ها و قدرت‌جویی‌های استکباری را زیر پوشش عناوین و القاب مختلف و به‌عنوان فضیلت‌ها یا احکام و مفاهیم اخلاقی ظاهر و حاکم می‌کند. نیست‌انگاری کاسموسانتریک یونانی نیز به‌مثابۀ اولین حلقه از زنجیرۀ ظهورات متافیزیک نیهیلیزمی غرب و در مقام صورتی از صُور طاغوت‌مداری غرب آرا و احکام و مفاهیم و آموزه‌های سکولار-نیهیلیزمی خود را در قالب ارزش‌ها و به اصطلاح «فضایل» هومری و پس از آن در هیئت رویکردهای سوفسطاییانی چون پرودیکوس گرگیاس، و نیز نظام‌های اخلاقی فلسفی افلاطونی-ارسطویی که سعادت و آرامش و تعادل عقلانی و دنیوی را فارغ از اعتقاد و پایبندی جدی به آخرت و معاد وحی الهی جست‌وجو می‌کردند، ظاهر می‌کند و بسط می‌دهد و در آرای بسیاری از فیلسوفان مابعد یونانی گرفتار اضطراب‌ها و بحران‌های معمول اندیشه‌های نیست‌انگارانه در صُور مختلف و متعدد آن می‌شود.
۷. نیهیلیزم غرب باستان مبتنی بر نسیان عهد امانت و غفلت از ولایت الهی و اعراض از حضور و هدایت قدسی و وحیانی است. در نیست‌انگاری کاسموسانتریک یونانی-رومی، حقیقت توحید وحی و شریعت آسمانی در حجابی از سایه‌های تردید ابهام و انکار فرو رفته و به فراموشی سپرده شده است. این ابهام غفلت و نسیان را حتی در بطن و متن به اصطلاح دینی‌ترین فلسفۀ متأخر غرب باستان همچون فلسفۀ افلوطین نیز می‌توان مشاهده کرد. در آرای فلسفی فیلون یهودی و پس از آن، در نظریۀ صدور می‌توان شاهد نشانه‌های پیدایی نوعی روایت سکولاریستی از وحدت وجود بود که آمادۀ پیوند صُور با مسیحیت تاریخی به‌عنوان صورت شبه دینی باطناً مشرکانۀ نیهیلیزم غرب قرون وسطا می‌شد. بدین‌سان، با آرای فیلون و پس از او افلوطین به تدریج بستر مناسبی برای پیوند میان برخی وجوه نیهیلیزم کاسموسانتریک با نیست‌انگاری تئوسانتریک در واپسین سده‌های غرب باستان فراهم آمد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version