نویسنده: عبدالحی لیان

الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهم‌الصلاةو‌السلام

بخش پنجاه‌وچهارم

جایگاه حضرت یوسف علیه‌السلام نزد پدر، رؤیا و حسادت برادران
حضرت یوسف علیه‌السلام در دوران کودکی، کودکی عزیز، آرام و نجیب بود که در کنار پدرش یعقوب علیه‌السلام رشد می‌کرد. یعقوب علیه‌السلام از جانب خداوند با یازده پسرِ جوان، قوی و بالغ احاطه شده بود، پسرانی که آرزوهای دنیوی او و نیازهای زندگی‌اش را برآورده می‌کردند. این برادران به نیروی جوانی خود افتخار می‌کردند و به قدرت‌شان می‌بالیدند، همانطور که قرآن کریم از زبان آن‌ها می‌فرماید: «وَنَحْنُ عُصْبَةٌ.»[1]؛ ترجمه: ما گروهی نیرومند هستیم.
همچنین در جای دیگری از قول آن‌ها آمده است: أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یرْتَعْ وَیلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ”[2] ترجمه: «او را فردا با ما بفرست تا در چمن و صحرا بگردد و بازی کند و ما کاملاً مراقب او خواهیم بود».
رؤیای حضرت یوسف علیه‌السلام و بیان آن برای پدر
حضرت یوسف علیه‌السلام در کودکی، خواب عجیبی دید. وقتی صبح شد، آن را برای پدرش تعریف کرد تا برایش تعبیر کند. خداوند متعال در این باره می‌فرماید:
إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ * قَالَ یا بُنَی لَا تَقْصُصْ رُؤْیاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَیكِیدُوا لَكَ كَیدًا إِنَّ الشَّیطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَكَذَلِكَ یجْتَبِیكَ رَبُّكَ وَیعَلِّمُكَ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیكَ وَعَلَى آلِ یعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِیمٌ حَكِیمٌ” [3] ترجمه: «(ای پیغمبر! به یاد دار) آن‌گاه را كه یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من در خواب دیدم كه یازده ستاره، و همچنین خورشید و ماه در برابرم سجده می‌كنند. (پدرش) گفت: فرزند عزیزم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مكن،  (چرا كه مایۀ حسد آنان می‌شود و شیطان ایشان را بر آن می‌دارد) كه برای تو نیرنگ بازی و دسیسه‌سازی كنند. بی‌گمان شیطان دشمن آشكار انسان است.‏ ‏همان‌گونه (كه در خواب خویشتن را سرور و برتر دیدی) پروردگارت تو را (به پیغمبری) برمی‌گزیند و تعبیر خواب‌ها را به تو می‌آموزد (و با خلعت نبوّت تو را مفتخر می‌سازد) و بر تو و خاندان یعقوب نعمت خود را كامل می‌كند،  همان‌طور كه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق كامل كرد. بیگمان پروردگارت بسیار دانا و پرحكمت است (و می‌داند چه كسی را برمی‌گزیند و خلعت نبوّت را به تن چه كسی می‌كند)».‏
نصیحت و هشدار یعقوب به یوسف علیهماالسلام
همانطور که اشاره شد، یوسف علیه‌السلام هنگام دیدن این رؤیا نوجوان یا کودکی کوچک بود؛ اما رؤیای او، رؤیایی معمولی برای کودکان نبود. به همین دلیل، پدرش یعقوب علیه‌السلام با احساس و بصیرت خود دریافت که این رؤیا، نشانه‌ای از آینده‌ای بزرگ برای این پسر است و او مورد عنایت و کرامت الهی قرار خواهد گرفت. ازاین‌رو، پدرش به او هشدار داد و نصیحت کرد که این رؤیا را برای برادرانش (که نزدیک‌ترین افراد به او بودند) تعریف نکند و راز آن را حفظ کند تا تقدیر الهی به سرانجام برسد.
یعقوب علیه‌السلام می‌ترسید که مبادا برادران، اهمیت این خواب را که برای برادر کوچک‌تر و ناتنی‌شان است، درک کنند و شیطان از این نقطه‌ضعف در وجود آن‌ها استفاده کند، آن‌ها را علیه یوسف علیه‌السلام تحریک نماید و سینه‌های‌شان از حسد و کینه پر شود و برای یوسف علیه‌السلام نقشه‌ای بکشند که او را ناراحت و آزار دهد. این همان کاری بود که شیطان، پسرِ آدم را علیه برادرش تحریک کرد تا او را بکشد.
حسادت و کینه، غریزه‌ای در بنی‌آدم است و از طرفی، شیطان نیز ذاتاً سینه‌های مردم را نسبت به یکدیگر چرکین می‌کند و گناه و شر را در نظرشان زیبا جلوه می‌دهد. همان‌طور که می‌فرماید: إِنَّ الشَّیطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ”[4] ترجمه: «بیگمان اهریمن دشمن آشكار انسان است».
و نیز می‌فرماید: وَزَینَ لَهُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یهْتَدُونَ”[5] ترجمه: «شیطان اعمال‌شان را برای‌شان زینت داده و آنان را از راه (راست) بازداشته است، ازاین‌رو هدایت نمی‌شوند».
هشدار حضرت یعقوب علیه‌السلام به پسرش، ناشی از اطمینان او به کمال عقل، پاکی درون و اخلاق نیکوی یوسف علیه‌السلام بود؛ زیرا کسی‌که چنین خصوصیاتی داشته باشد، بخشنده و عذرپذیر است و از لغزش‌ها چشم‌پوشی می‌کند. پس از این هشدار، یعقوب علیه‌السلام تعبیر رؤیا را برای یوسف بیان کرد: به او گفت که در آینده، سَروَری مطاع خواهد شد، خداوند او را به پیامبری برمی‌گزیند، به او از صدق احساس و نفوذ بصیرت می‌آموزد تا بتواند عواقب نهایی وقایع را از همان اوایل تشخیص دهد و نیز تعبیر خواب‌ها و رؤیاها را به او تعلیم می‌دهد. در نهایت، خداوند نعمتش را بر او و بر خاندان یعقوب با خیر، رحمت و برکات کامل خواهد کرد، همان‌گونه که پیش از این بر پدرانش ابراهیم و اسحاق علیهماالسلام کامل کرده بود.
حسد برادران یوسف علیه‌السلام و توطئه‌چینی آنان
خداوند متعال در آیات کریمه، حسادت برادران یوسف علیه‌السلام و انگیزۀ آن، و نیز توطئۀ ناپاکی را که برای رهایی از او طراحی کردند، آشکار می‌سازد و می‌فرماید:
“إِذْ قَالُوا لَیوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ* اقْتُلُوا یوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِیكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ* قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ یلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِینَ* قَالُوا یا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى یوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ* أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یرْتَعْ وَیلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ* قَالَ إِنِّی لَیحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن یأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ* قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ* فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن یجْعَلُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَینَا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ* وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْكُونَ* قَالُوا یا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا یوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِینَ* وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ”[6] ترجمه: «(آن را به یاد آور) هنگامی که (برادران یوسف) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین)، نزد پدرمان از ما دوست داشتنی‌ترند، با این‌که ما گروهی هستیم (که به کار پدر می‌آییم). حقیقتاً پدر ما در اشتباه و گمراهی آشکاری است (که او را بر ما ترجیح می‌دهد). یوسف را بکُشید یا او را در سرزمینی دور بیندازید تا توجه پدرتان خالصانه متوجّه شما گردد، و بعد از آن (از کار خود پشیمان شده و) توبه کنید و مردمی صالح باشید. یکی از آنان گفت: یوسف را نکُشید، و اگر می‌خواهید کاری بکنید (و از او خلاص شوید)، او را در عمق چاه بیندازید تا بعضی از کاروانیان و مسافران او را برگیرند (و با خود ببرند). (برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: ای پدر! تو را چه شده است که ما را امین بر یوسف نمی‌دانی؟ در حالی‌که ما قطعاً خیرخواه او هستیم! فردا او را با ما بفرست تا در چراگاه بگردد و بازی کند، و ما حتماً او را محافظت خواهیم کرد. (یعقوب) گفت: به راستی غمگین می‌شوم که او را ببرید (و از من دور کنید)، و می‌ترسم گرگ او را بخورد در حالی‌که شما از او غافل هستید. گفتند: اگر گرگ او را بخورد، در حالی‌که ما گروهی توانمند هستیم، در این صورت ما حتماً زیانکار و ناتوان خواهیم بود (و سزاوار سرزنشیم). هنگامی که او را بردند و همگی بر آن شدند که وی را در ته چاه بگذارند، به او (یوسف) وحی کردیم: حتماً تو (روزی) آنان را از این کارشان با خبر خواهی ساخت، در حالی‌که ایشان تو را نمی‌شناسند (و به خاطر نمی‌آورند). و (پس از انجام کار خود) شبانه، گریان به سوی پدرشان بازگشتند. گفتند: ای پدر! ما رفتیم تا مسابقه دهیم و یوسف را نزد کالاها و اثاثیۀ خود گذاشتیم، پس گرگ او را خورد! و تو هرگز سخن ما را باور نخواهی کرد، هر چند راستگو باشیم! و پیراهن او را آلوده به خونی دروغین آوردند (و به پدرشان نشان دادند). پدر گفت: (چنین نیست) بلکه نفس‌های شما کاری را برای‌تان آراسته (و زیبا جلوه داده) است. پس (کار من) صبر جمیل است (صبری که جزع و فزع، زیبایی آن را نیالاید، و ناشکری و ناسپاسی اجر آن را نزداید و به گناه تبدیل ننماید). و تنها خدا است که باید از او یاری خواست در برابر یاوه‌گویی و دروغی که می‌گویید».
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. یوسف: ۸.
[2]. یوسف: ۱۲.
[3]. یوسف: ۶-۴.
[4]. یوسف: ۵.
[5]. النمل: ۲۴.
[6]. یوسف: ۱۸-۸.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version