نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش هفتادونهم

در زمینۀ زبان و ادبیات
غربی‌ها (به‌ویژه شاعران اسپانیایی) تأثیر بسیار زیادی از ادبیات عربی پذیرفته‌اند؛ ادبیات شهسواری، شجاعت، مجاز و تخیلات زیبا و برتر از طریق ادبیات عربی، به‌ویژه در اندلس، وارد ادبیات غرب شده است. نویسندۀ مشهور اسپانیایی، «آبانیز»، می‌گوید: «اروپا پیش از ورود عرب‌ها به اندلس و گسترش شهسواران و پهلوانان آن‌ها در سرزمین‌های جنوب، شهسواری و پهلوانی را نمی‌شناخت، ادب مربوط به آن را رعایت نمی‌کرد و نه از شجاعت آن بهره‌ای داشت.»[1]
امام ابن حزم اندلسی رحمه‌الله و کتاب مشهورش «طوق الحمامة» پس از آن که جامعۀ اسلامی با جامعۀ مسیحی درآمیخت، تأثیر بسیار زیادی بر شاعران اسپانیا و جنوب فرانسه گذاشت، به‌گونه‌ای که زبان عربی زبان کشور و زبان محافل اشرافی شد. در بسیاری از امارات مسیحی اسپانیا، شاعران مسیحی و مسلمان در دربار شاه ملاقات می‌کردند. نمونۀ آن دربار «سانکو» بود که شامل سیزده شاعر عرب، دوازده شاعر مسیحی و یک شاعر یهودی بود. همچنین نسخه‌ای خطی مربوط به عصر «آلفونس دهم»، پادشاه کاستیا، یافت شده که تصویری از دو شاعر دوره‌گرد را نشان می‌دهد که با هم بر روی عود می‌خوانند، یکی عرب و دیگری اروپایی. بیش از آن، شاعران اروپا در آن زمان قادر به سرودن شعر عربی بودند؛ به همین دلیل «هنری مارو» می‌گوید: «تأثیر عربی بر تمدن مردم رومی تنها محدود به هنرهای زیبا نبود که تأثیر آن آشکار بود، بلکه به آواز و شعر نیز سرایت کرده بود.»[2]
هم‌چنین، میزان تأثیر ادبیات عرب بر نویسندگان غربی در آن دوران را مستشرق هلندی، «رینهارت پیتر دوزی» در کتاب خود دربارۀ اسلام بازگو کرده است؛ از جمله از پیام یک نویسندۀ اسپانیایی (الغارو) که از بی‌توجهی به زبان لاتین و یونانی و روی‌آوردن به زبان مسلمانان بسیار اندوهگین بود. او می‌گوید: «خردمندان و ذوق‌مندان از جاذبۀ ادبیات عرب مسحور شدند، لاتین را کم‌ارزش شمردند و تنها به زبان اربابان خود می‌نوشتند و این باعث اندوه معاصران صاحب حس وطن‌پرستی یا دیگران می‌شد.» او در ادامۀ نوشتۀ خود می‌نویسد: «هم‌کیشان مسیحی من از شعر و قصه‌های عربی شگفت‌زده‌اند، و آثار فلسفی و فقهی مسلمانان را مطالعه می‌کنند، نه برای رد آن، بلکه برای اقتباس از سبک فصیح عربی. امروزه (جز روحانیان) چه کسی تورات و انجیل را می‌خواند؟ و چه کسی به کتاب‌های پیامبران و رسولان توجه می‌کند؟ نسل نو مسیحیان باهوش، هیچ ادبی یا زبانی جز ادبیات عرب و زبان عربی نمی‌داند. آن‌ها کتاب‌های عربی را می‌بلعند، کتابخانه‌های عظیم از آن جمع می‌کنند و در همه‌جا بر گنجینه‌های عربی مدح می‌سرایند، در حالی‌که به کتاب‌های مسیحی بی‌اعتنا هستند، با این توجیه که ارزش توجه ندارند. افسوس! مسیحیان زبان خود را فراموش کرده‌اند؛ امروز شاید یک نفر از هزار نفر بتواند با آن به دوست خود نامه‌ای بنویسد، درحالی‌که در زبان عربی بسیاری را می‌بینید که به بهترین نحو بیان می‌کنند و حتی شعری می‌سرایند که از شعر عرب‌ها در ظرافت و صحت اجرا برتر است.»[3]
در زمینۀ تأثیر زبان عربی بر زبان‌های اروپایی، «دیتر میسنر» می‌گوید: «تأثیر عربی به‌عنوان زبان طبقۀ عالی بر زبان‌های گفتاری شبه‌جزیرۀ «ایبری» موجب شد زبان‌های کاستیلایی، پرتغالی و کاتالان جایگاه ویژه‌ای در میان زبان‌های «رمانس» داشته باشند.» تأثیر عربی تنها به شبه‌جزیرۀ ایبری محدود نبود، بلکه واسطه‌ای برای انتقال آن به زبان‌های دیگر مانند فرانسوی نیز شد.»[4]
نیازی به ذکر واژگان عربی واردشده به زبان‌های اروپایی در زمینه‌های مختلف زندگی نیست؛ بسیاری از آن‌ها تقریباً همانند عربی باقی مانده‌اند، مانند: «پنبه»، «ابریشم دمشق»، «مشک»، «نوشیدنی»، «خمره»، «لیمو»، «صفر» و دیگر موارد. به گفتۀ استاد ماکییل، اروپا مدیون ادبیات داستانی خود به سرزمین‌های عرب و مردم عرب نشسته در نجد عربی سوریه بود؛ و بخش اعظم یا اصلی‌ترین آن را مدیون نیروهای فعال بود که قرون وسطی اروپایی را از نظر روح و خیال از جهان تحت نفوذ خود متمایز ساخت.[5]
داستان اروپایی در پیدایش خود از فنون داستان‌سرایی عربی در قرون وسطی تأثیر گرفت؛ مانند مقامات، اخبار پهلوانی و شهسواری و ماجراهای آن‌ها در راه عزت و عشق. «هزار و یک شب» پس از ترجمه به زبان‌های اروپایی در قرن دوازدهم تأثیر بسیار زیادی در این زمینه داشت؛ تا جایی که بیش از سیصد چاپ از آن تاکنون در تمام زبان‌های اروپایی منتشر شده است. برخی از نقدهای اروپایی بر این باورند که «سفرهای گالیور» اثر سویفت و «رابینسون کروزو» اثر دوفو، از «هزار و یک شب» و «رساله حی ابن یقظان» اثر فیلسوف عربی «ابن طفیل رحمه‌الله» تأثیر گرفته‌اند.[6]
در سال ۱۳۴۹ میلادی، «بوکاچیو» داستان‌های خود را با عنوان «ده صبح» نوشت که الگو گرفته از هزار و یک شب بود. «شکسپیر» از آن برای نمایشنامۀ خود «پند در پایان کار» اقتباس کرد و «لسنک» آلمانی نیز برای نمایشنامۀ «ناتان حکیم» از آن بهره برد. «چاسر»، پیشوای شعر نوین در زبان انگلیسی، بزرگ‌ترین اقتباس‌کننده از بوکاچیو در زمان خود بود؛ او در ایتالیا با او دیدار کرد و سپس داستان‌های مشهور خود را با نام «داستان‌های کانتربری» سرود.[7]
«دانته» در کتاب «قصۀ الهی» که سفر خود به جهان دیگر را توصیف می‌کند، تحت تأثیر «رساله الغفران» «المعری» رحمه‌الله و «وصف الجنة» علامه ابن عربی رحمه‌الله بوده است. دانته در سیسیل در زمان امپراتور «فریدریک دوم» که به فرهنگ اسلامی و مطالعۀ منابع عربی علاقه‌مند بود، اقامت داشت. میان او و دانته مباحثاتی در مکتب ارسطو رخ داد که بخشی از آن از اصل عربی گرفته شده بود. دانته دانش قابل توجهی از سیرۀ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم داشت و از آن داستان معراج و اسراء و توصیف آسمان را دریافت کرده بود.
زیگرید هونکه می‌گوید: شباهت زیادی میان دانته و ابن عربی وجود دارد؛ دانته نزدیک به دوصد سال پس از او، از تشبیهات وی بهره برد.[8]
«پترارک» در عصر فرهنگ عربی در ایتالیا و فرانسه زندگی می‌کرد، و در پوهنتون‌های «مونپلیه» و پاریس تحصیل می‌کرد که هر دو بر آثار عرب و شاگردان‌شان در پوهنتون‌های اندلسی مبتنی بودند. او به قوم خود می‌گوید: «چه شگفت‌آور! سیسرون توانست پس از دمستنیس خطیب شود و ویرژیل توانست پس از هومیروس شاعر شود؛ چرا ما پس از عرب‌ها نتوانستیم تألیف کنیم؟ ما با آفریقایی‌ها و همۀ مردم برابر شدیم و گاهی آن‌ها را پیشی گرفتیم، جز عرب‌ها. چه حماقت و ضلالت و چه نابغه‌ای در ایتالیا خوابیده و خاموش!»[9]
بدین ترتیب، تمدن اسلامی مشعلی بود که در زمینۀ زبان و ادبیات، سراسر جهان انسانیت را روشن ساخت.
ادامه دارد
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. من روائع حضارتنا، ص: ۸۶.

[2]. درویش، احمد، نظریة الأدب المقارن وتجلیاتها فی الأّدب العربی، ص: ۱۷۶، دار غریب، قاهره، مصر.

[3]. من روائع حضارتنا، ص: ۸۷.

[4]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۷۱۳.

[5]. من روائع حضارتنا، ص: ۸۸.

[6]. ریسلر، جاک، الحضارة العربیة، ترجمۀ غنیم عبدون، ص: ۱۷۵، الدار المصریة. بی‌تا.

[7]. من روائع حضارتنا، ص: ۸۹.

[8]. شمس العرب تسطع علی الغرب، ص: ۵۲۱.

[9]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۷۱۵.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version