نویسنده: محمد عاصم اسماعیل­زهی

آتئیزم «خداناباوری»

بخش دوم

قرون وسطی تا رنسانس
در ابتدا و میانۀ قرون وسطی سابقۀ ابراز دیدگاه­‌های صریح آتـئیستی بسیار نادراند. بی‌­خدایی به راهی کاملاً نامعمول و حتی از خطرناک­ترین مواضعی بود که به سختی می­‌شد به آن اعتراف کرد؛ اتهام بی‌­خدایی معمولاً برای تخریب رقبای سیاسی، درباری یا به شکل انتقادی از دیگر ادیان یا کشورهایی با ادیان سیاسی بیان می‌­شد. (برای مثال حملات بین دینی مسحیان با فرقه‌­های غیر ارتدوکس و همین‌طور با مسلمانان، واژۀ بی‌­خدا و ملحد در اکثر اوقات وسیله‌­ای برای حذف رقبای سیاسی مذهبی بود به شکلی که معتقدان به یک دین، آن را به دیگر ادیان نیز نسبت می­‌دادند). با وجود تمام خطرات در ابراز بی‌اعتقادی اما می‌­توان وجود خداناباوران را در خلال سطور تاریخی و حتی از زبان خداباوران نیز شاهد بود. برای مثال «ویلیام اوکام» در کتاب خود به برخی معاصران خود اشاره می­‌کند که نسبت به وجود خدا شک دارند. «پاپ گرگوری کبیر» در اثر خود که دربارۀ فرقه‌­های فکری به رشتۀ تحریر در آورده نیز، بدون اشاره به نام بی‌­خدایان و شکاکان آن‌ها را دوستان شک می‌نامد.
«سعید ابن یوسف الفیومی»، فیلسوف یهودی فعال در دورۀ خلافت عباسیان هم در حملات ادبیِ خود در کتاب «عقاید و نظرات» به کسانی اشاره می‌­کند که به نظر او به خدا اعتقاد ندارند.
ذکر بی­‌خدایی و بی­‌اعتقادی به خدایان را همچنین میتوان در هنگام تبلیغ مسیحیت و برخورد با فرهنگهای مختلف در زندگی و نوشته «هایکُرنوال» هم شاهد بود که در آن وی به تعداد زیادی از مردمانی که فکر می‌­کنند خدایی وجود ندارد، اشاره می‌­کند. ارائۀ این چند مثال نشان از این دارد که با وجود مسیحیت و اسلام در قرون وسطی باز هم بی‌­خدایی و شک وجود داشته­‌اند و مدارکی بر وجود آنان نیز موجود است.[1]
دین در بیشتر قرون وسطی تبدیل به قدرتی تمامیت‌خواه و انحصارگرا شد، آن هم تاجایی که حتی برای فردی با قدرت هم ممکن نبود وجود خدا را در ملأ عام و بدون ترس از جان خود ابراز کند. بی‌­خدایی در مفهوم امروزی خود زاییدۀ گفتمانی است که در بستری خاص شکل گرفت و ازاین­رو نیز نباید انتظار داشت که اشکال بیاعتقادی تاریخی آن با برداشت‌­های امروزی ما انطباق داشته باشد. برای مثال امروزه بیان اینکه بخشی از متون مقدس ممکن است تنها حالتی استعاره­‌ای یا حتی صرفاً داستانی داشته باشند، ممکن است موضعی رادیکالی در نظر گرفته نشود (چه‌­بسا که امروزه برخی معتقدان ادیان نیز چنین دیدگاه‌­هایی دارند) اما با در نظر گرفتن سنتهای دینی و اعتقادی در قرون وسطی و رنسانس ابراز چنین موضعی به وضوح عبور از خطوط قرمز در بسیاری از ادیان شمرده می­‌شد که بیشتر اوقات سرنوشت تلخی را برای مردم، منتقدان و متفکران به دنبال داشت. این دوره همچنین شاهد فشار تفتیش عقاید از جانب کلیسا و سانسور گستردۀ کتب و اطلاعات در دسترس بود. با این‌که تنها دستۀ اندکی توانایی خواندن و نوشتن داشتند اما باتوجه به سلطۀ کامل کلیسا در ترجمه، چاپ و نفوذ سیاسی آنان، جای تعجب نیست که فرصت ابراز از اندیشه­‌های غیر دینی نه تنها گرفته می‌­شد بلکه اگر حتی به فرصت ابراز نیز می‌رسید، قربانی سرنوشتی بسیار تلخ از شکنجه تا سوزانده شدن نویسنده با کتب خود می‌­شد.[2]
بیان چند روایت از دوران تفتیش عقاید مسیحیت می­‌تواند شدت کنترل و تصفیۀ تفکرات در این دوران را به تصویر بکشد.
در سال ۱۴۹۷ «گابریل دیسالو» برای بیان اینکه معجزات مسیح پدیده­‌هایی طبیعی بودند، محاکمه شد.
گزارش جالب دیگری نیز از یک بی‌­خدا موجود است که درسال ۱۵۵۸ از «پییِترو اِستوزی» ریاضی­دان و مترجم سزار به یونانی، بیان می‌­کند که وی بعد از زخمی شدن در جنگ، در بستر مرگ خود با تکذیب خدا و زندگی پس از مرگ از دنیا رفت. یک روز قبل از مرگ وی همچنین گزارش شده است که وی متون مقدس را خیالی و موهوم می­‌دانست. درسال ۱۵۸۴ «دمنیکو اسکندلا» نیز محاکمه شد و داستان وی نیز (معروف به داستان مِنوکیو) با دقت توسط مورخی به نام «کارلو گینزبرگ» ثبت شده است. «منوکیو» از طبقه‌­ای متوسط بوده است.گزارشات احوال او مبنی بر این است که وی همواره در حال بحث دربارۀ خدایان و دین بوده است و این‌که تنها دلیل بحث­‌های او صرفاً به خاطر علاقۀ وی به بحث کردن بوده است. وی تولد مسیح از مریم باکره را ناممکن می­‌دانست و بیان کرده بود که ممکن است «وی (مسیح) شخص بسیار خوبی بوده یا این‌که پسر مردی خوب بوده است»؛ اما این‌که وی زاییدۀ باکره بوده را رد می‌­کرده است. وی همچنین دربارۀ دین و دستورات کلیسا گفته است که: «اعتقاد دارم که قوانین و دستورات کلیسا همگی تجاری هستند و این‌که آن‌ها (کشیشان) زندگی (مالی) خود را با آنان می‌گذارنند». در سال ۱۵۸۶ «در ونیس گیلارمو گارزونی» به این دلیل که هیچ اعتقادی به هیچ خدایی نداشته و درواقع «یک آتئیست» بود محاکمه شد، وی همچنین هستی را آفریدۀ شانس می­‌دانست نه خدا. مواردی شبیه این، یکی پس از دیگری در دوران تفتیش عقاید به چشم می­‌خورند و تعداد بسیاری از آنان را می­‌توان در این شرح جای داد. هرچند از روی اختصار به همین چند روایت بسنده می‌­کنیم با این‌که جای شرحی از «ونینی»، «برونو»، «مونتاین» یا تاثیرات «گَسِندی» واقعاً خالی است.
با تمام آنچه گفته شد، اما مشکلی که برخی از مورخان در تاریخ بی‌­خدایی با آن روبرو هستند، نبود مدارک اتوبیوگرافی، نامه یا کتبی از سمت بی­‌خدایان در این دوره است (به دلیل برخی محدودیت­‌ها مانند انحصار توسط مسیحیت، سوزانیده شدن آثار آنان و…) گاهی تأیید گزارشات تاریخی و اعتقادات اشخاص، موضوعات تاریخی بی­‌خدایی در قرون وسطی را تبدیل به زمینه‌­ای بسیار بحث برانگیز در تاریخ می‌­کند.[3]
حرکات فلسفی، فکری یا صرفاً انتقادی مستقل افراد در شرق مانند «نئو-کنفسیوسگرایی» نیز وجود داشت که در باطن خود با این‌که نزدیک به دیدگاه بودایی بود، اما تمایلات طبیعت­‌گرایانه بشدت زیاد­تری داشت. این حرکات و تمایلات در دنیای قرون وسطی اسلامی نیز وجود داشت. واژۀ زندیق پیش از این‌که معنای شک دینی را داشته باشد برای کسانی به کار می­‌رفت که به شکل مخفی دوگانه انگار بودند یا این‌که به مانی یا مانوییون گرایش داشتند. برای مثال گزارش شده است که «ابن درهم» در سال ۷۴۲ مفهوم خدای مسلمانان را تکذیب می­‌کرد و پیروان اندیشۀ وی نیز ماده‌­گرا بوده، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم را [ العیاذ بالله] دروغ‌گو می‌خواندند[4] و رستاخیز (احیا از مرگ) را نیز تکذیب می­‌کردند.[5]
«گلدزیر» نیز در اثری از خود به گروهی از شاعران و آزاداندیشان اشاره می­‌کند که در بین خود قرآن را نقد کرده و ویژگی‌­های شعری خود را گاهی برتر از آیات قرآن می‌­دانستند. «گلدزیر» تمسخر قرآن توسط آنان را نیز به اختصار شرح داده است.[6]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. قاسمی بجد، یاسین، آتئیست مرده است، ص۶۷۲، انتشارات: انتشارات کتاب یاسین، سال انتشار: ۱۴۰۳هـ ـ تهران.

[2]. همان.

[3]. نوفل، دکتر عبدالرزاق، والله والعلم الحدیث، ص۳۴۴، مترجم: مام آقایی، احمد، ناشر: وزارة الدفاع. إدارة الشؤن المعنویة والثقافة.

[4]. معاذالله.

[5]. حوی، سعید، کتاب «الله»، ص۹۱، مترجم: مصطفى خرم­دل، ناشر: نشر احسان، سال چاپ ۱۳۸۸هـ، تهران.

[6]. رضایی، عبدالعلیم، تاریخ ادیان جهان، وجود الله، ص۳۴۱، ناشر: انتشارات علمی، سال نشر:۱۳۸۹هـ ایران ـ تهران. 

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version