نویسنده: مهاجر عزیزی

تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام

بخش هفدهم

پیش درآمد
در بخش‌ قبلی این سلسلۀ‌ تحقیق، تاریخچه و ریشه‌های «مدرنیزم» در غرب و جهان عرب بررسی و بیان شد. همچنین دربارۀ بنیانگذاران، زمینه‌های پیدایش و چهره‌های شناخته‌شدۀ این جریان توضیح و روشنی داده شد.
در این بخش، موضوع اصلی بر «ویژگی‌ها، اهداف و جهت‌گیری‌های مدرنیزم» متمرکز است. در اینجا خواننده با چگونگی و آرمان‌های این مکتب و نیز آثار و پیامدهای آن در بخش‌های مختلف: فکری، فرهنگی و اجتماعی آشنا خواهد شد. همچنین تفاوت میان «نوگرایی مثبت» (همسو با پیشرفت و رشد) و «نوگرایی منفی» (همراه با انحطاط اخلاقی و فکری) روشن خواهد شد. در پایان، بخشی از دیدگاه‌های علمای اسلام و نیز برخی منتقدان غربی دربارۀ مدرنیزم آورده می‌شود تا تصویری کامل‌تر و همه‌جانبه از این جریان فکری ارائه بشود.
ویژگی‌ها و اهداف مکتب «مدرنیزم»
مدرنیزم به‌عنوان مکتب فکری، فلسفی و فرهنگی ویژگی‌ها و اهداف زیر را دنبال می‌کند و به تحقق آن نهايت سعی و کوشش می‌نماید:
۱. یکی از ویژگی و اهداف بارز این اندیشه، طرد دین و مبارزه با آن است. مدرنیزم، دین را در حاشیه می‌راند و برای جامعۀ انسانی این نظریه را تلقین می‌کند که دین کارآیی درست برای پیشرفت و ترقی بشر ندارد و باید از صحنه‌های مختلف زندگی از قبیل: سیاست، اقتصاد و فرهنگ و… طرد شود. در حالی‌که در بخش‌های قبلی تذکر داده شد، دین با پیشرفت و تمدن همسو است و جامعۀ انسانی را به ترقی و تعالی سالم تشویق و ترغیب می‌نماید و در هر عصر و زمان کارآیی مدیریت درست و پیشرفت جامعۀ انسانی را دارد.
۲. موجب ایجاد سرگردانی، شک، نگرانی و آشفتگی در روح و روان انسان می‌شود. چون این اندیشه به‌ آزادی مطلق فرا می‌خواند و انسان را از دین و ایمان دور می‌کند، وقتی چنین فکری در ذهن انسان وارد شد، و او از تعالیم و آموزه‌های نجات‌بخش دوری کرد، یقیناً که در اضطراب و شک و نگرانی قرار می‌گیرد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»[1]؛ ترجمه: «و هر کس از یاد من روی بگرداند، زندگی (دنیا برایش) سخت و تنگ خواهد شد، و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم.»
از همین جهت است که غربیان با اینکه در جامعۀ مرفه و مدرن زندگی می‌کنند، اما در زندگی آرامش و راحت  ندارند؛ چون از معنویات خالی اند و از تعالیم و آموزه‌های وحیانی و الهی بدور شده‌اند.
پس اگر انسان از تعالیم نجات‌بخش و عبودیت الله متعال آزاد شد، حتماً بندۀ چیز دیگری می‌شود. چون مردم در غرب از بندگی الله آزاد شده و اسیر: شهوت، پول، شهرت، مد و تبلیغات و فشارهای روانی جامعه شده‌اند، این اسارت‌های درونی سرچشمۀ افسردگی و اضطراب است؛ پس این اندیشه (مدرنیزم) مایۀ ابتلا به شک و اضطراب و افسردگی می‌باشد.
۳. مدرنیزم، به علوم تجربی و حسی بهای خاص می‌دهد و آن را یگانه ابزار ترقی و پیشرقت می‌داند، حتی عقل عاری از تجربه را هم نمی‌پذیرد.
چون مدرنیست‌های غربی میان علم و معرفت (علوم دینی، فلسفه و…) فرق قایل هستند و آن‌ها فقط علوم تجربی را به‌عنوان علم می‌شناسند؛ در مورد این فرق، دکتر محمد سعید رمضان بوطی می‌گوید: «آنچه که قابل ملاحظه است این است که فرق میان معرفت و علم فقط در اصطلاح غربی (مدرنیستی) وجود دارد که اولی را (khnowledge) و دومی را (scinece) می‌گویند. چون داستان این جهان و ارتباط آن با خالقش و همچنین قضیۀ سفر انسان در مسیر زندگی این دنیا خارج از چارچوب ماده و تجربه و مشاهده است، پس از حوزۀ علم خارج است و با آن ارتباطی ندارد. پس انسان غربی به خود حق می‌دهد که توجهی به آن نداشته باشد و وقتی برای آن صرف نکند و ذهن خود را به آن مشغول ننماید.!»[2]
۴. این جریان، فساد را در جامعه گسترش می‌دهد و  بی‌بندوباری مطلقی را راه‌اندازی می‌نماید، از فساد‌پیشه‌گان حمایت می‌کند و با صالحان و مصلحان مبارزه نموده و سعی می‌کند تا آن‌ها و کارآیی‌شان را از جامعه حذف نماید. از دیدگاه این اندیشه، پیشرفت واقعی و جامعۀ مدرن و مرفه در سایۀ گسترش فساد اخلاقی، عیاشی و بی‌بندو‌باری نهفته است. نزد این جریان، جامعۀ مدرن یعنی، زنان بی‌حجاب و عریان و مردان فاسد و عیاش.
۵. مردم را تشویق می‌کند تا از واقعیت‌های زندگی، حقایق و عقل سالم بدور شده و به سوی شهوات، مواد مخدر و شراب رو آورد. ذهن مردم را کنترول می‌کند و برای‌شان این باور را می‌دهد که زندگی اصلی و حقیقی همانا زندگی آزاد است و دنیا چند روزه است، از داشته‌های آن لذت ببرید و بی‌قید و شرط زندگی کنید.
۶. تفکر مدرنیزم، بر علیه پدیده‌های قدیمی شورش می‌کند و سعی دارد تا همۀ چارچوب‌ها و سنت‌های گذشته را ویران و نابود کند جز جریان‌های نژادپرستانه و باطنی؛ و تلاش می‌کند چیزهای نو و جدیدی را خلق نماید.
۷. علیه زبان و شکل‌های سنتی آن شورش دارد و سعی می‌کند تغییراتی را در زبان و ادبیات بیاورد و در بخش ادبیات سبک جدید و آزاد را بار آورد.
۸. مدرنیزم، معیارهای جامعه را برهم می‌زند و تبلیغاتی را به راه‌ می‌اندازد تا زنان به میدان‌های زندگی با جلوه‌های فریبنده‌اش ظاهر شوند و از قید شریعت و احکام اسلامی آزاد باشند.
۹. این تفکر، دین را از حیطۀ زندگی، سیاست و… جدا می‌داند و سخت به سیکولاریزم باور دارد و برای نهادینه‌سازی این اندیشه سخت تلاش می‌کند. در نظر آن‌ها جامعۀ مدرن، یعنی جامعۀ سیکولار، ملحد و بی‌دین.
انسان متجدد و سکولار می‌گوید: «دین در هیچ یک از روابط اجتماعی حق مداخله ندارد و باید دخالت دین در آن‌ها کم رنگ شده و به صفر برسد.»[3]
۱۰. از آزادی بیان و اندیشه حمایت می‌کند. افرادی از اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندانی که در برابر قیود سنتی و مذهبی، تبلیغ می‌کنند، دفاع و حمایت‌شان می‌نماید.
۱۱. شورشی را علیه طبیعت، جهان و نظام هستی به راه می‌اندازد، و نشان‌ می‌دهد که انسان موجودی است که طبیعت را به تسخیر خود درمی‌آورد.
۱۲. در مدرنیزم طعنه به میراث اسلامی دیده می‌شود و شخصیت‌هایی برجسته می‌شوند که انحرافات عقیدتی داشته‌اند؛ مانند حلاج، اسود عنسی، مهیار دیلمی، میمون قداح و دیگران. این روش ابزاری است در دست نویسندگانی که از ارزش‌های دین و امانت فاصله گرفته‌اند تا احساسات درونی و گرایش‌های فکری خود را بیان کنند.
۱۳. از ویژگی دیگر این اندیشه، ترغیب پیراونش برای ارتقای سطح مادی زندگی است، یعنی این اندیشه برای پیروان خود (انسان‌های مدرن) توصیه می‌کند تا سطح مادی زندگی‌شان را با رو آوردن به صنعت و اقتصاد مجهز سازند و به بازار آزاد و اقتصاد کاپیتالیستی گرایش داشته باشند.
۱۴. مدرنیزم، تنها یک اصالت را در دنیا به رسمیت می‌شناسد و آن ارزش انسان است. در نگاه این اندیشه، باید همۀ موجودات در خدمت انسان باشد؛ چون از دیدگاه این تفکر، جهان، جز مظاهر مادی نیست و غیر از این جهان، جهان دیگری (آخرت) وجود ندارد. اما از نظر اسلام اگرچه جهان در خدمت انسان است، ولی خود او نیز خادم جهان دیگری است و برای آن جهان (آخرت) عمل می‌کند که از این جهان خیلی برتر است.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. طه: ۱۲۴.

[2]. رمضان بوطی، مترجم: عبدالباسط سجادی، اروپا از تکنولوژی تا معنویت، ص ۲۷.

[3]. اسلام، مدرنیسم و سنت‌گرایی، ص ۲۵.

 

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version