تحولات قرن نوزدهم میلادی را باید یکی از پرچالشترین و در عین حال سرنوشتسازترین مقاطع تاریخ تمدن اسلامی دانست. امت اسلامی که زمانی بهعنوان وارث علم، عدالت، عقلانیت و رهبری معنوی بشر شناخته میشد، در این قرن با بحرانی چندبُعدی مواجه شد: بحران هویت، بحران اندیشه، بحران سیاست و از همه مهمتر، بحران استقلال. سرزمینهای اسلامی یا مستقیماً به اشغال قدرتهای استعماری درآمده بودند ـ همچون هند، الجزایر و اندونزی ـ یا در قالبهایی پیچیدهتر تحت قیمومیت و نفوذ سیاسی و اقتصادی غرب قرار گرفته بودند، همچون مصر، ایران و امپراتوری عثمانی.- در همین حال، مراکز علمی اسلامی گرفتار جمود فکری، تقلید بیچونوچرا از فقه گذشته و ناتوانی در پاسخ به پرسشهای جدید زمانه شده بودند. بسیاری از علما، به جای مواجهه با مسائل پیچیدۀ جهان مدرن، خود را به بحثهای جزئی، درونمذهبی، و منازعات کلامی محدود کرده بودند. در این فضا، احساس عقبماندگی، تحقیر و یأس در میان نخبگان جوامع اسلامی گسترش یافت.
در چنین بستری بحرانی و خاکستری، جنبشهای اصلاحی و بیدارگر در جهان اسلام ظهور کردند. این جریانها، هرچند متنوع در خاستگاه و رویکرد؛ اما در یک نکته اشتراک داشتند: ضرورت احیای فکری و تمدنی اسلام برای نجات مسلمانان از سلطه و زوال، در میان چهرههای برجستۀ این دوره، بدون تردید، سید جمالالدین اسدآبادی (افغانی) رحمهالله جایگاهی بیبدیل دارد. او نه تنها در میان همعصران خود، بلکه در کل تاریخ معاصر اسلام، یکی از پیشگامان اندیشۀ اصلاحی بهشمار میرود؛ اندیشهای که تلفیقی از عقلگرایی، بازگشت به اصول اصیل اسلامی و نقد استعمار و استبداد بود.
سید جمالالدین رحمهالله، برخلاف بسیاری از مصلحانِ محدود به جغرافیای خاص، اندیشهای «امتمحور» و فراملی داشت. او به امت اسلام به عنوان یک کل اندیشید، نه به ملتی خاص یا مذهب و قومیتی محدود، در نظر او، ریشۀ بیماری مسلمانان در انحراف از تعالیم عقلانی قرآن، سقوط جایگاه علما به ابزار دست سلاطین، نفوذ فرهنگ استعماری و تفرقۀ مذهبی و قومی نهفته بود. در پاسخ به این بحرانها، او سلاح قلم را برگزید، چرا که باور داشت بیداری ذهن، پیششرط بیداری امت است.
در این راستا، یکی از مهمترین و ماندگارترین اقدامات وی، تأسیس مجلۀ «العروة الوثقى» در سال ۱۸۸۴ میلادی بود؛ نشریهای که همراه با شاگرد نابغهاش شیخ محمد عبده رحمهالله در شهر پاریس، مرکز مطبوعاتی اروپا، منتشر شد. این نشریه، علیرغم عمر کوتاه خود (تنها هجده شماره)، چنان تأثیر عمیق و گستردهای بر فضای فکری و سیاسی جهان اسلام گذاشت که برخی پژوهشگران آن را نقطۀ آغاز «بیداری اسلامی» مدرن میدانند.
نام این نشریه از آیهای شریف برگرفته شده است که در آن خداوند میفرماید: “فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ” و این نامگذاری نه صرفاً انتخابی نمادین، بلکه بیانی روشن از رسالت فکری و سیاسی آن بود: بازگرداندن مسلمانان به ریسمان محکم ایمان، عقل و وحدت، و مبارزه با همۀ مظاهر طاغوت، خواه در قالب استعمار خارجی، خواه در قالب استبداد داخلی یا جهل و جمود فکری.
العروة الوثقى تنها یک مجله نبود؛ بلکه یک پروژه تمدنی، یک صدای بیداری، یک دعوت فراگیر به تجدید حیات امت اسلامی بود. هدف آن فراتر از آموزش یا خبررسانی بود. نویسندگان آن بهوضوح خود را حاملان رسالتی تاریخی میدانستند: اصلاح بنیادهای فکری و سیاسی مسلمانان، ترویج روح اعتماد به نفس، احیای اندیشۀ اجتهاد، برانگیختن احساسات دینی در برابر سلطه بیگانگان، و ایجاد شبکهای از آگاهی مشترک در سراسر جهان اسلام.
از حیث ساختار فکری، مجلۀ العروة الوثقى بر پایۀ سه محور بنیادین استوار بود:
اصلاح دینی بر مبنای قرآن و عقل: این نشریه بهشدت با تقلید کورکورانه مخالفت میکرد و اجتهاد را راه نجات امت میدانست. در عین حال، آن را بهمعنای غربزدگی نمیدانست، بلکه تأکید میکرد که اسلام، خود در ذات خویش حامل عقلانیت است.
وحدت اسلامی فراتر از مرزهای ملی و مذهبی: دعوت به ترک تعصبات قومی، نژادی و فرقهای، و تأکید بر «امت» بهعنوان محور هویت اسلامی، از مضامین دائمی این مجله بود.
مبارزه با استعمار و استبداد: مجله آشکارا سیاستهای بریتانیا و سایر استعمارگران را نقد میکرد و در عین حال، حکام مستبد داخلی را که دستنشانده یا متحد استعمار بودند، افشا میساخت.
نکتۀ شایان تأمل آن است که این نشریه، با وجود محدودیتهای شدید در توزیع، سانسور و سرکوب، توانست از مرزها عبور کند و دلهای بسیاری از مسلمانان را در سراسر جهان متأثر سازد. این امر تنها بهواسطۀ محتوای قوی نبود، بلکه ناشی از حقیقتی بزرگتر بود: مسلمانان، هرچند پراکنده و ضعیف، اما در جستوجوی صدایی بودند که حقیقتاً از آنِ آنان باشد؛ صدایی که هم از دردهایشان سخن بگوید و هم راه درمان را نشان دهد. العروة الوثقى آن صدا بود.
امروزه، اگرچه تنها نسخههایی معدود از این مجله در دسترس است، اما روح آن هنوز زنده است. اندیشههایی که در آن مطرح شد، بعدها در جنبشهای بزرگی چون اخوانالمسلمین، جنبشهای استقلالطلب در هند و آفریقا، و اصلاحات دینی در ایران و ترکیه، پژواک یافت. این نشریه نهتنها بخشی از تاریخ مطبوعات اسلامی، بلکه بخشی از حافظۀ فکری و تمدنی مسلمانان است.
در این پژوهش، تلاش خواهیم کرد تا با مطالعۀ دقیق مجلۀ العروة الوثقى، ضمن شناسایی اهداف، محتوا و سبک آن، جایگاه این نشریه را در جریان بیداری اسلامی بازخوانی کنیم و نشان دهیم که چگونه این صدای کوتاه، به پژواکی ماندگار در تاریخ تفکر اسلامی بدل شد.
«یافتهها»
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مسلمانان و جوامع شرقی درگیر بحرانی عمیق و تاریخی بودند که در نتیجۀ آن، ضعف، تفرقه، استعمار و عقبماندگی، به واقعیت تلخ زندگی ملتهای مشرقزمین بدل شده بود. در چنین شرایطی، پدیدهای چون مجلۀ العروة الوثقى بهمثابه منادی بیداری، صدای خرد، ایمان و آگاهی، از سوی دو اندیشمند بزرگ و مصلح مسلمان، سید جمالالدین افغانی و شیخ محمد عبده، متولد شد تا شکاف میان گذشته پرافتخار و حال آشفته را با پلی از اندیشه و تعهد دینی پر کند.
این مجله، نهتنها یک نشریۀ صرف، بلکه تجلی یک حرکت فکری، اجتماعی و سیاسی بود که اهداف و خطمشی خود را با وضوح، صراحت و پختگی در نخستین شمارههای خود تبیین نمود. در این نوشتار، با نگاهی تحلیلی و روشمند، به بررسی محتوای فکری و اهداف نشراتی العروة الوثقى میپردازیم؛ مجلهای که بیاغراق، یکی از طلایهداران نهضت بیداری اسلامی و بازسازی عقلانیت تمدنی مسلمانان در عصر معاصر به شمار میرود.
تحلیل و آسیبشناسی سقوط ملتهای مشرقزمین
در نخستین گام، العروة الوثقى بهجای آنکه صرفاً شعاری یا احساسی عمل کند، با نگاهی ژرفاندیشانه و تحلیلی، علل عقبماندگی ملتهای شرق، بهویژه مسلمانان را بررسی میکند. این مجله بر این باور است که ریشههای انحطاط، بیش از آنکه صرفاً بیرونی باشد، در کاستیها و ترک مسئولیتهای داخلی نهفته است. غفلت از وظایف شرعی و انسانی، رها کردن تعلیم و تربیت، فاصله گرفتن از علم و وابستگی به قدرتهای بیگانه، از جمله عواملی است که جوامع شرقی را به ضعف، تفرق و تسلیم کشانده است.
در این میان، کوتاهی نخبگان دینی و فکری نیز بیتأثیر نبوده است. آنان که میبایست پرچم هدایت و اصلاح را در دست گیرند، یا خود درگیر اختلافات شدهاند و یا از ترس فشار حاکمان یا نفوذ غرب، سکوت اختیار کردهاند این آسیبشناسی دقیق، بهجای آنکه مخاطب را مأیوس کند، زمینهساز آگاهی و بازگشت به خویشتن خویش میگردد.
راهحلهای پیشنهادی برای عبور از بحران تمدنی
پس از تشخیص دقیق درد، العروة الوثقى نسخهای درمانگر نیز ارائه میدهد؛ نسخهای که نه از جنس شعارهای توخالی، بلکه از جنس اصول، سنت و تجارب موفق تمدنی است. این مجله مردم مشرقزمین را به استفاده دوباره از میراث فکری و اعتقادی نیاکانشان دعوت میکند. تاکید بر بازگشت به اصول دین، تکیه بر عقلانیت دینی، اهتمام به وحدت و اتحاد اسلامی، و رجوع به تجارب تمدنی گذشته، از جمله راهکارهایی است که بهروشنی در صفحات این نشریه دیده میشود.
نویسندگان این مجله، با آگاهی از مقتضیات عصر جدید، بر آناند تا نشان دهند که دین نه مانع پیشرفت، بلکه محرک و ضامن آن است. ازهمینرو، آنان هم از تمدن اسلامی سخن میگویند، هم از علوم جدید، و هم از استقلال سیاسی و اقتصادی. چنین نگاهی، هم جامع است و هم واقعگرا؛ و ازهمینرو، مورد استقبال طیفهای مختلف از مسلمانان، حتی در کشورهای مستعمره، قرار گرفت.
نقد اوهام، خرافات و انحرافات فکری
یکی از برجستهترین اهداف العروة الوثقى، نقد عالمانه و مستند باورهای باطل، خرافات، و اوهامی است که طی قرون متمادی بر جوامع مسلمان سایه افکنده و آنان را از مسیر پیشرفت و خردورزی دور کرده است. این نشریه، با استناد به اصول اسلامی، به نقد صریح خرافهپرستی، جهل مقدس، و بدعتهای رایج میپردازد و همگان را به عقلانیت، تحقیق، و بازخوانی متون دینی دعوت مینماید.
در این بخش، العروة الوثقى نقش رسالتگرانهای بر عهده میگیرد. رسالتی که تنها روشنگری نمیکند، بلکه با استدلال، براهین و قدرت استنادی خود، مخاطب را به فهم نوینی از دین و زندگی فرامیخواند.
دعوت به امید، تحرک و آیندهسازی
در بحبوحه ضعف و شکست، العروة الوثقى حامل پیام روشن و نویدبخش امید است. این مجله با صراحت مینویسد که باید روح امید، اعتمادبهنفس و آرمان پیشرفت را در دلهای مردم زنده کرد و با زدودن موانع روانی مانند یأس، خودکمبینی و احساس حقارت، زمینۀ بازسازی اجتماعی را فراهم نمود.
از نگاه این مجله، ملتها زمانی میتوانند مسیر پیشرفت را طی کنند که نخست به این باور برسند که توانمندند، شایستهاند و ظرفیتهای درونی و الهی در وجود آنان نهاده شده است. این باور، خود آغازگر تحولی عظیم در حیات ملتهاست.[1]