تاریخ بهترین گواه است، فرقههایی که بعد از رسول الله صلیاللهعلیهوسلم راه و مسیر صحابۀ کرام و تابعین عظام (اهل و سنت و جماعت) را پیش نگرفتهاند و تلاششان این بوده است تا آیات و احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را با آرا و برداشتهای شان تفسیر و تشریح نمایند، چنان نظریات و دیدگاههای به دور از حق و حقیقت ارائه دادهاند که انسان از خواندن و شنیدن آن متعجب میشود و به فکر میافتد که آنان این نظر را از کدام آیه و حدیث و چگونه برداشت کردهاند، در این بخش از تحقیق مان، ادامۀ مسائل مختلف فیه بین اهل سنت و فرقۀ کرامیه را بیان میکنیم، یکی از مسائل مختلف فیه بین اهل سنت و جماعت و بین فرقۀ کرامیه، مسئلۀ «تنصیب» (دو امام) در یک زمان است.
اما قبل از اینکه اختلاف بین دو گروه را بیان کنیم بهتر است راجع به خود کلمۀ امام و امامت، مقداری بحث کنیم تا بدانیم که منظور از امامت چیست و امامت کیست.
تعریف امامت
امامت در لغت: مصدر است از فعل «أمّ»، عربها میگویند: «أمّهم وأمّ بهم: یعنی از آنان جلو شد (بر آنان تقدم حاصل کرد) و آن امامت و امام عبارت است از: هر آن کسی است که به او اقتدا شود چه رئیس باشد و یا غیر رئیس».[1]
ابن منظور میگوید: «امام هر آن کسی است که یک قوم و گروه به او اقتدا کنند فرقی نمیکند که آن قوم بر هدایت و راه مستقیم باشند و یا گمراه و منحرف و جمع آن أئمة است و امام هرچیز قیم و مصلح آن است، قرآن امام مسلمانان است و حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم امام ائمه است، خلیفه، امام رعیت است و قوم را در نماز امامت کردم و قوم به او اقتدا کردند.»[2]
امامت در اصطلاح
اما از لحاظ اصطلاحی، علما برای امامت تعریفهای مختلفی ذکر نمودهاند؛ گرچه این تعریفها از لحاظ الفاظ با هم متفاوت هستند، ولی در معانی باهم نزدیک هستند.
امام ماوردی رحمه الله در مورد تعریف امامت میفرماید: «امامت برای خلافت و جانشینی نبوت در حراست دین و سیاست و ادارۀ دنیا به وسیلۀ آن، وضع شده است.»[3]
امام الحرمین الجوینی رحمه الله میفرماید: «امامت، ریاست تام است و رهبری است که در مسائل مهم دین و دنیا به خاص و عام تعلق میگیرد.»[4]
امام نسفی رحمه الله در کتاب خود امامت را چنین تعریف نمودهاست: «امامت؛ یعنی نیابت از رسول الله صلی الله علیه وسلم در اقامه و برپای دین، طوری که بر همۀ امت لازم است تا از ایشان اتباع نمایند.»[5]
یادآوری: با توضیحاتی که در رابطه با واژۀ امام و امامت مطرح گردید به وضوح هویدا گشت که هدف ما از امامت چه است و مراد از امام کی است، امام به همان خلیفه یا رئیسی گفته میشود که ادارۀ شؤون مملکتداری و رتق و فتق امور مسلمانان به وی تفویض میگردد، گرچه بعد از سقوط خلافت عثمانی توسط دشمنان اسلام، دیگر در امت اسلامی، هیچ خلیفهای وجود نداشتهاست؛ اما امارت بوده و در آینده نیز خواهد بود؛ لذا احکام شرعی باید در هر صورت بیان شوند، ما نیز در این بخش به مسئلۀ امامت از دیدگاه اهل سنت و جماعت و همچنان فرقۀ کرامیه میپردازیم.
باور فرقۀ در مورد تعیین امام
کرامیه باور دارند که بیعت برای دو امام (خلیفه و امیر) در دو منطقه درست است و هدفشان از سخن، اثبات امامت حضرت معاویه رضی الله عنه در شام به اتفاق گروهی از صحابه و اثبات امامت حضرت علی رضی الله عنه در مدینه، بصره و کوفه به اتفاق گروه دیگری از اصحاب و یاران رسول الله صلیاللهعلیهوسلم است.[6]
کرامیه در باب امامت نیز اعتقاداتی دارند، آنان بودن دو امام را در یک زمان با وجود جدال و درگیری و با وجود اختلاف در احکام جایز قرار دادهاند. ابن کرام در بعضی از کتابهایش به این نکته اشاره دارد که حضرت علی و حضرت معاویه رضی الله عنهما هر دوتا در یک زمان خلیفه و امیر بودند و بر پیروان هر یکی از آن دو، پیروی و اطاعت از امیرشان لازم است گرچه یکی از آنان عادل بوده و دیگری بغاوتگر و متجاوز.[7]
فرقۀ کرامیه معتقد هستند که نصب و تعیین دو امیر و بیشتر از آن در یک عصر و در یک شهر درست است.[8]
دلایل فرقۀ کرامیه
فرقۀ کرامیه برای این ادعای خود از گفتۀ انصار به مهاجرین در سقیفه، استدلال میکنند؛ آنجا که انصار گفتند: “منا أمیر ومنکم أمیر” «یک امیر از ما (انصار) و یک امیر از شما (مهاجرین)[9]».
یکی دیگر از دلایل آنان در این باره این است: وقتی آمدن و مبعوث شدن دو پیامبر و بیشتر از آن در یک عصر درست است، در امامت نیز درست است تا دو امام و مقتدا وجود داشته باشد؛ زیرا رتبۀ نبوت از امامت بالا و برتر است و امامت فرع نبوت است.[10]
علامه نیشابوری در کتاب خود «الغنیة فی أصول الدین» دلیل عقلی کرامیه را در پرتو ایراد ذکر نموده و چنین پاسخ میدهد، اگر کسی چنان ایراد وارد نماید: آیا مگر وجود دو نبی و پیامبر در یک عصر مشکل داشته و دارد و این در حالی که است در زمانهای زیادی پیامبران بیشماری با هم بودهاند و هیچ مشکلی وجود نداشته است؛ پس چرا وجود دو امام و امیر اشکالبرانگیز است؟
پاسخ این شبهه چنین است: انبیا و پیامبران علیهمالصلاة والسلام از گناه معصوم و پاک هستند و کسانی که بر آنان سهو را جایز دانستهاند، تثبیتش را ناجایز میدانند و حتی گاهی اوقات مردم را از این کار باز میدارند، پس در نتیجه از وقوع فتنه در امان هستند و اما ائمه و امیران از گناه معصوم نیستند، پس با این وجود از وقوع فتنه در امان نیستیم.[11]
دیدگاه اهل سنت و جماعت
باور مذهب تمام مسلمانان اهل سنت و جماعت اعم از قدیم و جدید این است: تعدد ائمه در یک عصر و یک مکان جایز نیست.[12] در ذیل به برخی از اقوال علمای گذشته میپردازیم:
امام مارودی رحمهالله میفرماید: «هرگاه در دو شهر با دو امام، بیعت صورت گرفت امامتشان منعقد نمیشود؛ زیرا که برای امت اسلامی در یک وقت و زمان تعیین و تنصیب دو امام و خلیفه جایز نیست، گرچه یک گروهی مسیر نادرست را انتخاب کرده و آن را جایز قرار دادهاند.»[13]
امام نووی رحمهالله میفرماید: «علما اتفاق دارند بر اینکه بیعت با دو خلیفه در یک عصر و زمان درست نیست.»[14]
علامه نیسابوری رحمه الله میفرماید: «نصب و تعیین دو امام دریک عصر جایز نیست؛ زیرا غرض از تعیین ائمه، اصلاح امور مسلمانان و انتظام اسباب شان و سرکوب کردن فتنههایی است که برانگیخته میشود، هرگاه دو امام در یک عصر تعیین شوند. مصلحت از بین میرود و این کار باعث ظهور فتنه، وقوع جنگ و دشمنی بین شان میشود، پس مسلمانان از این کار بازداشته شدهاند، وقتی یک امیر انتخاب شود تمام امور به فرمان وی، صادر میشود و هیچ ممانعتی برای اجرای شان وجود ندارد.»[15]
[1] . الفیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ۱۴۲۶هـ، باب فصل الهمزة، ج ۱، ص ۱۰۷۷.
[2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیتا، باب أمم، ج ۱۲، ص ۲۲.
[3] . الجربوع، عبد الله بن عبد الرحمن، أثر الإیمان فی تحصین الأمة ضد الأفکار الهدامة، ۱۴۲۳هـ، باب المبحث الثانی: وظائف الإمامة، ومقاصد الحکم، ج۲، ص ۶۴۹.
[4]. مجموع مؤلفات عقائد الرافضة والرد علیها، باب التبیه علی ما فی کتاب الخلافات السیاسیة، ج۲۲، ص۴۹.
[5] . دمیجی، عبد الله بن عمر، الإمامة العظمی عند أهل السنة والجماعة، ۱۴۰۳هـ. ق، ص ۲۹.
[6] . الشهرستانی، محمد بن عبد الکریم، الملل والنحل، التصحيح والتعليق عليه: أ. أحمد فهمي محمد، بيروت- لبنان: دار الكتب العلمية، الطبعة الثانية، ۱۴۱۳هـ. ق، ج ۱، ص ۱۰۴.
[7] . تمیمی، عبد القاهر بن طاهر بن محمد، الفرق بین الفرق، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، بیتا، ص ۲۲۳.
[8] . الجعیدی، د. شلبی إبراهیم، الکرامیة في خراسان من القرن الثالث إلی السادس الهجری، مجلة کلیة الآداب، العدد الخمسون- ینایر ۲۰۱۲ م، ص ۳۳۵.
[9] . البخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ۱۴۰۷ هـ. ق/ ۱۹۸۷ م، باب قول النبی صلی الله علیه وسلم لو کنت…، ج ۳، ص ۱۳۴۱، شمارۀ حدیث ۳۴۶۷.
[10] . الجعیدی، د. شلبی إبراهیم، الکرامیة في خراسان من القرن الثالث إلی السادس الهجری، مجلة کلیة الآداب، العدد الخمسون- ینایر ۲۰۱۲ م، ص ۳۳۵.
[11] . نیسابوری الشافعی، ابو سعید عبد الرحمن، الغنیة في أصول الدین، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ۱۴۰۶ هـ. ق/ ۱۹۸۷ م، ص ۱۷۹.
[12] . دمیجی، عبد الله بن عمر، الإمامة العظمی عند أهل السنة والجماعة، ۱۴۰۳هـ. ق، ص ۵۵۳.
[13] . المارودی، علی بن محمد ابن حبیب، الأحکام السلطانیة، تحقیق: أحمد جاد، ۱۴۲۷ هـ. ق/ ۲۰۰۶ م، ص ۲۹.
[14] . نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم (المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ۱۳۹۲هـ. ق باب وجوب الوفاء ببیعة الخلیفة الأول، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
[15] . نیسابوری الشافعی، ابو سعید عبد الرحمن، الغنیة في أصول الدین، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ۱۴۰۶ هـ. ق/ ۱۹۸۷ م، ص ۱۷۹.