قرآن کریم به عنوان معجزۀ جاوید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نه تنها در محتوا؛ بلکه در شکل بیان و ساختار زبانیاش نیز جلوههایی از اعجاز را به نمایش گذاشته است، یکی از مهمترین جنبههای اعجاز قرآن، دقت بینظیر در انتخاب کلمات است؛ بهگونهای که هر کلمه دقیقاً در جای خود و با هدف خاصی انتخاب شده است.
بررسی کلمات قرآن نشان میدهد که این کتاب الهی حتی در انتخاب میان کلماتی به ظاهر مترادف، تفاوتهای معنایی، احساسی، سبکی و سیاقی را در نظر گرفته است. کلماتی همچون «جاء» و «أتى»، «نور» و «ضياء»، یا «قتل» و «ذبح» نه تنها از نظر لغوی تفاوتهایی ظریف دارند؛ بلکه در بافت آیات نقش معنایی خاصی ایفا میکنند که تنها کلمۀ منتخب قرآن از عهده آن برمیآید.
این دقت و هماهنگی، از یک سو نشانهای از نفی امکان تصادف در کاربردهای زبانی قرآن است و از سوی دیگر، بیانگر آن است که این کتاب فراتر از توان بشر در ترکیب معانی و الفاظ حرکت میکند.
در این بخش به بررسی اعجاز مفرداتی قرآن میپردازیم و تلاش داریم تا که با ذکر نمونههایی از آیات قرآن، تفاوت میان برخی کلمات نزدیکمعنی و دلیل انتخاب دقیق کلمه توسط قرآن را تحلیل و تبیین کنیم؛ تا گامی در جهت شناخت بیشتر ابعاد اعجاز بیانی قرآن برداشته شود.
تفاوت کلمات مترادف در قرآن
قرآن به دقت بین کلمات مترادف تمایز قائل میشود. در ادامه به برخی از این تفاوتها و دلایل انتخاب خاص قرآن اشاره میشود.
کلمات «قلب» و «فؤاد» هر دو در قرآن کریم آمده است، اما:
«قلب» معمولاً به مرکز ادراک و تعقل اشاره دارد.
«فؤاد» بیشتر به حالتهای عاطفی شدید [مانند سوز درون، اندوه یا شوق شدید] دلالت دارد.
به طور مثال: ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا﴾ [قصص: ۱۰] در اینجا «فؤاد» بهکار رفته، نه «قلب»، زیرا حالتی احساسی و عاطفی شدید مدنظر است.
کلمات «رأى» و «أبصر»
«رأى» میتواند دیدن ذهنی (درک و تأمل) را هم شامل شود.
«أبصر» ناظر به دیدن بصری است.
قرآن با دقت در سیاق و سباق و مکان مناسب، یکی را بر دیگری ترجیح داده و انتخاب میکند.
هماهنگی کلمات با بافت عاطفی و روانی آیه
در آیۀ ﴿فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا ٱمْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ ٱلْغَٰبِرِینَ﴾ [اعراف: ۸۳] کلمۀ «غابرین» به معنای باقیماندگان است، در حالی که میتوانست از کلماتی چون «هالکین» استفاده شود؛ اما کلمۀ «غابر» تصویری از عقبماندگی در حرکت نجات را منتقل میکند، نه صرفاً نابودی.
اعجاز تکرار و عدم تکرار کلمات
تکرار هدفمند
کلمۀ «الرحمن» ۵۷ بار در قرآن آمده، در حالی که «الرحیم» ۱۱۴ بار تکرار شده که هرکدام بار معنایی خاص خود را دارند. «الرحمن» اشاره به رحمت عام و در دنیا است، در حالی که «الرحیم» به رحمت خاص و در آخرت دلالت دارد.
اجتناب از تکرار بیمورد
هیچ کلمهای در قرآن صرفاً برای پُر کردن وزن یا قافیه تکرار نشده است؛ بلکه هر تکراری هدفمند و افزودن معنی است.
کاربرد کلمات ناآشنا به جای کلمات رایج
قرآن گاهی از کلماتی استفاده میکند که کمتر در زبان روزمرۀ عرب رایج بوده؛ اما بار معنایی و زیباییشناختی خاصی دارند. مانند کلمۀ: ﴿فَسُبْحَانَ ٱللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ [روم: ۱۷]
کلمات «تمسون» و «تصبحون» به جای افعال رایجتر، نوعی آهنگ و نغمۀ خاص به آیه میبخشند.
عدم امکان جانشینی کلمات قرآنی
در بسیاری از موارد، اگر کلمهای را با مترادفش جایگزین کنیم، ساختار آیه دچار اختلال معنایی، موسیقایی یا بلاغی میشود. به طور مثال: ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ وَٱلْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا﴾ [فجر: ۲۲] اگر به جای «جاء» از «أتى» استفاده میشد، شکوه صحنه و معنای قوی مجیئت بلاکیف الهی کاهش مییافت.
همنشینی معنایی دقیق
قرآن در کنار هم آوردن کلمات دقت فراوان دارد. کلمات با بار معنایی هماهنگ در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا بیشترین تأثیر را بر مخاطب بگذارند، به طور نمونه: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ ٱلْمَضَاجِعِ﴾ [سجده: ۱۶]
ترکیب دقیق «تتجافى» (دوری گزیدن با حالتی ارادی و دشوار) با «المضاجع» (جای خواب) به تلاش شدید مؤمنان در عبادت شبانه اشاره دارد.
تحلیل موردی کلمات خاص در سیاقهای متفاوت
کلمات «إنسان» و «بشر»
«بشر» بیشتر اشاره به ماهیت جسمانی و ظاهری انسان دارد.
«إنسان» بار معنایی عقل و مسئولیت دارد.
مثال: ﴿إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ لَفِى خُسْرٍ﴾ [عصر: ۲] نمیگوید «البشر»، زیرا سخن از مسئولیت و زیان در مسیر حیات عقلی و ایمانی است.
کلمۀ «نَفَخَ» در خلق آدم ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي﴾ [ص: ۷۲]
کلمۀ «نفخ» دلالت بر دمیدن مستقیم و آگاهانه دارد، نه صرفاً «دادن». با این کلمه، مفهوم کرامت انسان و اتصال روح او با مبدأ الهی برجسته میشود.
جدولی از نمونههای اعجاز قرآن در انتخاب مفردات (کلمات)
دلیل انتخاب در قرآن
تفاوت معنایی
آیت
مقایسۀ كلمات
برای نشان دادن مجیئت پرشکوه الهی در قیامت، «جاء» دقیقتر است.
جاء: با هیبت و تغییر صحنه
أتى: آمدن معمولی
الفجر، ۲۲
جاء / أتى
خورشید ضیاء دارد، ماه نور؛ انتخاب علمی و دقیق.
ضیاء: نور ذاتی
نور: نور بازتابی
یونس، ۵
نور / ضیاء
در داستان گاو، «ذبح» درستتر است چون قربانی بوده.
ذبح: قربانی کردن طبق آداب
قتل: کشتن عام
البقرة،۷۱
قتل / ذبح
علما خدا را از روی شناخت میترسند، لذا خشیت.
خشیت: ترس از روی شناخت
خوف: ترس عمومی
فاطر، ۲۸
خشیت / خوف
مقصود ترک خداست نه غفلت، پس نسیان دقیق است.
نسيان: ترک عمدی
سهو: فراموشی ناخواسته
التوبة، ۶۷
نسيان / سهو
در روابط ناقص یا غیردینی (فرعون)، «امرأة» آمده.
زوج: زوجیت کامل
امرأة: زن بدون اشاره به زوجیت
البقرة، ۳۵ / القصص، ۹
زوج / امرأة
قعد نشاندهنده عقبنشینی از مسئولیت است.
قعد: نشستن با امتناع
جلس: نشستن عادی
التوبة، ۸۳
قعد / جلس
برای توصیف عذاب ناگهانی الهی، بأس مناسبتر است.
بأس: عذاب شدید و ناگهانی
عذاب: هر نوع مجازات
غافر، ۸۴
عذاب / بأس
پرسش بندگان از خدا با سؤال، جواب خدا با اجابت دعاست.
سأل: درخواست معمولی
دعا: نیایش و تضرع
البقرة، ۱۸۶
سأل / دعا
ابراهیم با تأمل به ستارگان نگاه کرد، نه دیدن ساده.
نظر: نگاه تأملی
رأى: دیدن ظاهری
الصافات،۸۸
نظر / رأى
شهادتپنهانی عمل بیرونی است، لذا «كتم» به کار رفته.
كتم: پنهان کردن آشکار
أخفى: پنهان کردن درونی
البقرة، ۲۸۳
كتم / أخفى
برای تجربه روحانی عمیق، «فؤاد» مناسبتر است.
فؤاد: قلب در حالت هیجان
قلب: مرکز فکر و احساس
النجم، ۱۱
فؤاد / قلب
كلمات عربی مرتبط با مرگ و قبض روح:
بررسی کلمات مربوط به «مرگ» و «قبض روح» در زبان عربی و در قرآن کریم، یکی از شاخصترین نمونههای «اعجاز کلمات» است؛ زیرا قرآن کریم از میان چندین کلمۀ هممعنا، دقیقا کلمهای را انتخاب میکند که با سیاق آیه، مقام کلام و جنبههای وحی و بلاغت کاملا هماهنگ است.
در زبان عربی قدیمی، چندین کلمه وجود دارد که به گونهای با مفهوم «مرگ» یا «گرفتن جان» مرتبط هستند، ولی قرآن کریم از میان این کلمات بیشتر از «توفّى» استفاده کرده است، نه «مات» یا «قبض» و این موضوع، از جهات بلاغی و معناشناختی بسیار مهم است.
ریشۀ «توفّى»: دقت در معنای لغوی
«توفّى» در اصل به معنای گرفتن چیزی بهصورت کامل و تمامعیار است، در باب «تفعّل» آمده تا دلالت بر فعل تدریجی و کامل داشته باشد. در فرهنگ لغت: توفاه الله: أتمّ قبض روحه واستيفاء أجله.
یعنی: خداوند جان او را به طور کامل گرفت، وقتی عمرش به پایان رسید.
چرا قرآن از «توفّى» استفاده کرده است؟
در جدول ذیل به این سؤال جواب داده ده است:
توضیح
دلیل
«توفّى» دلالت بر فعلی دقیق و هدفمند دارد، نه صرف مردن طبیعی یا تصادفی.
1. بیان فعل الهی یا فرشتۀ الهی با اختیار
استفاده از «توفّى» نشان میدهد که قبض روح، با نظم، حکمت و بهدست مأموران خاص (ملائکه) انجام میشود.
احترام و تجلیل از مقام انسان
«توفّى» بر تمامیت گرفتن، اعم از روح و گاهی بدن (در حالت خواب یا مرگ) دلالت دارد.
جامعیت معنایی (جسم و روح)
در برخی آیات، از «توفّى» برای خواب نیز استفاده شده؛ زیرا در خواب نیز روح به طور موقت بازستانده میشود.
تمایز میان مرگ و خواب
چرا كلمه «مات» در قرآن برای مرگ انسان استفاده نشده است؟
کلمۀ «مات» تنها در موارد محدود برای پیامبران علیهم السلام یا اقوام گذشته و بیشتر به صورت اسمی (مثلاً: «بعد موتها») به کار رفته، نه بهصورت فعلی برای توصیف قبض روح.
«مات» بیشتر بار بیاختیاری و طبیعی دارد، در حالی که قرآن مرگ را حادثهای دقیق، هدفمند و تحت نظم الهی میداند؛ لذا از «توفّى» استفاده میکند. [1]