نویسنده: عبدالحمید گرگیج

شیوه‌ی مسیحیان در شبهه‌پراکنی در باره‌­ی اسلام

بخش سوم و پایانی


مغالطه‌کاری‌های مسیحیان:
مسیحیان برای ایجاد شبهه در استدلال، به مغالطه‌کاری پناه می‌برند. از جمله، گفتار حبیب سعید در کتابش «أديان العالم» است که می‌گوید: «خداوند در قرآن از خودش به صیغه‌ی جمع سخن گفته و جمع بر سه‌گانه‌پرستی دلالت می‌کند». همچنین می‌گوید: «قرآن فعل آفرینش را به عیسی مسیح علیه‌السلام نسبت داده، بنابراین عیسی همراه با خدایی است که از خودش به صیغه‌ی جمع سخن گفته است، یعنی دو نفرند و کسی که موجود زنده‌ای را بیافریند، معبود و اله است.»[1]
نظیر این مغالطه‌کاری‌ها در کتاب الاستحاله نیز دیده می‌شود. بعد از ذکر معجزات عیسی نظیر آفرینش گل به صورت پرنده و دمیدن در آن و تبدیل به پرنده‌ی واقعی و زنده کردن مردگان که در قرآن ذکر شده، می‌گوید: «اسلام از یک طرف گواهی می‌دهد که تنها کسی استخوان‌های پوسیده را زنده می‌کند که برای نخستین بار آن را به وجود آورده است و از طرف دیگر، اسلام گواهی می‌دهد که عیسی مسیح مردگان را زنده می‌کند؛ پس حضرت عیسی چه است؟ آیا او همان خدای زنده‌ی پابرجای زنده‌کننده و وفات‌دهنده‌ای نیست که برای نخستین بار آن را آفریده است؟»[2]
مغالطه‌کاری وهیب خلیل در این نهفته است که آیات به صراحت انجام همه‌ی این امور را با اجازه‌ی خدا دانسته‌اند؛ یعنی فاعل حقیقی زنده ساختن و آفرینش الله است. اما مسیحی حیله‌گر چشمش را از دیدن قید «بإذنی» (با اجازه‌ام) فرو بسته است. گذشته از این، معجزات عیسی در سیاق نصوصی آمده که بیان‌گر پیامبر خدا بودن اوست و بس.
یکی دیگر از مغالطه‌کاری‌های وهیب خلیل مسیحی آن است که برای استدلال بر وجود سه‌گانه‌پرستی در اسلام گفته است: «وقتی شخص مسلمان سوگند یاد می‌کند به چه چیزی سوگند یاد می‌کند؟ شخص مسلمان هنگام سوگند خوردن می‌گوید: والله العظیم (سه بار به خدای بزرگ سوگند یاد می‌کنم). چرا نمی‌گوید: به خدای بزرگ سوگند و به آن اکتفا نمی‌کند؟ اگر منظور تأکید است، در این صورت بهتر است تکرار کند و به جای عدد سه از اعداد بیشتری برای ضمانت تأکید استفاده کند. ولی معنای صحیح جمله‌ی والله العظیم ثلاثه عبارت است از خدای پدر، خدای پسر و خدای روح‌القدس. همین‌طور تعداد طلاق در اسلام سه تا است؛ چرا طلاق با عدد سه کامل می‌شود؟ به این دلیل که ازدواج با نام پدر، پسر و روح‌القدس کامل می‌گردد و در واقع این موارد، انتقال سه‌گانه‌پرستی با اندکی تعدیل به اسلام است.»[3]
در پاسخ باید گفت: شخص مسلمان وقتی بسم الله یا هر کلامی را سه بار تکرار می‌کند، تثلیث مسیحیان به ذهنش خطور هم نمی‌کند. این فقط یک شیوه‌ی تأکید کلام و معانی است و عرب، برخلاف دو و چهار و شش، عدد سه و هفت و هفتاد را از جمله اعدادی به شمار می‌آورد که دال بر کثرت است. همچنین عدد سه اولین مرحله‌ی جمع است که مفید کثرت است و به همین دلیل مردم آن را زیاد به کار می‌برند.
مطعنی در رد این شبهه می‌گوید: مسلمان می‌گوید «والله العظیم ثلاثا» و نه «ثلاثه»؛ بنابراین تمییز عدد ثلاث، مقدر است و آن «مرةً» است یعنی سه بار سوگند یاد می‌کنم. ممکن است یک بار یا ده بار سوگند یاد کند و هیچ‌کدام ارتباطی با سه‌گانه‌پرستی ندارد.
ابن الخطیب این‌گونه استدلال کردن مسیحیان را به مسخره گرفته و می‌گوید: مسیحیان می‌توانند برای صحت اعتقاد سه‌گانه‌پرستی به موارد زیر نیز استدلال کنند: تعداد تخلف کنندگان از غزوه‌ی تبوک نیز سه نفر بودند، عده‌ی مطلقه‌ای که قاعده نمی‌شود نیز سه ماه است و بر کسی که احرام به حج تمتع بسته فرض است سه روز در حج روزه بگیرد. آیا واقعاً همه‌ی این‌ها دال بر سه‌گانه‌پرستی است؟!
از جمله مغالطه‌کاری‌های مسیحیان گفته‌ی کشیش شروش است که گفته است: «در قرآن اسم‌های غیر عربی مانند ابراهیم، فرعون و آدم وجود دارد و این با عربی بودن قرآن تناقض دارد، در حالی که اسم‌های علم با لغتی که در آن به کار می‌رود ارتباطی ندارد.»
از جمله مغالطه‌کاری‌های شروش این است که می‌گوید: «چرا قرآن مسیح را عیسی نامیده است، در حالی که اناجیل او را به نام عبری یا سریانی “یسوع” ذکر کرده‌اند.» شروش می‌گوید: «از آقای احمد دیدات می‌خواهم اگر می‌تواند توضیح دهد کلمه‌ی عیسی در قرآن از کجا آمده است؟ در حالی که اسمش به عربی یسوع است.» مغالطه‌کاری اینجاست که اسم‌ها و الفاظ وقتی از یک لغت به لغت دیگر انتقال می‌یابد، ضروری نیست که به همان حالت باقی بماند؛ بلکه باید ساختار آن کلمه با زبانی که به آن انتقال یافته موافقت داشته باشد، همان کاری که خود شروش بعد از چند دقیقه مرتکب شد، وقتی که متنی از انجیل را با شیوه‌ای مخالف قرآن نقل می‌کرد گفت: «فقال له عيسى أنا هو الصراط.» که اسم عربی مسیح را به کار برد و بار دوم وقتی درباره‌ی ماریه زن پیامبر سخن می‌گفت، کلمه‌ی ماریه را به مریم که عربی است تبدیل کرد و گفت: همچنین زن هشتمش مریم عضو طایفه‌ای مسیحی در مصر بود.
یکی دیگر از مغالطه‌کاری‌های آنان این گفته‌ی صاحب کتاب «الحق» است: «اشعیاء حدود هفتصد سال پیش از میلاد گفته است: “نشسته بر کره‌ی زمین اشعیاء” در حالی که دانشمندان در سال ۱۵۴۳ میلادی بر کروی بودن زمین اتفاق نموده‌اند، در حالی که قرآن می‌گوید: “وَالْأَرْضَ مَدَدْنَنهَا” (زمین را گسترده‌ایم).»[4]
«وَاللهُ جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ بِسَاطًا»؛ «خداوند زمین را برای شما فرش قرار داده است.»[5] «وَهُوَ الَّذِى مَدَّ الْأَرْضَ»؛ «او کسی است که زمین را گسترده است.»[6] این مسیحی از این آیات نتیجه می‌گیرد که قرآن قائل به کروی نبودن زمین است.
ابن الخطیب معنی این آیات را بیان می‌کند و می‌گوید: آیات از گستردن زمین و گهواره و هموار ساختنش آن‌گونه که انسان آن را می‌بیند و بر آن راه می‌رود، سخن می‌گوید؛ پس منظور زمین خشکی است که بر آن راه می‌رود. در حالی که هنگام سخن گفتن قرآن از زمین به‌عنوان یک ستاره، تعبیرش از گفتار تورات و این آقای مسیحی دقیق‌تر است.
خداوند می‌فرماید: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها»؛ «زمین را بعد از آن پهن کرد.»[7]
یعنی زمین را چون دِحیه قرار داد و دحیه همان تخم مرغ است و این تعبیر کاملاً با شکل زمین مطابقت دارد. این تعبیر از نظر علمی دقیق‌تر از نظریه کروی بودن زمین است، زیرا دانشمندان ثابت کرده‌اند که دو طرف زمین شیار‌دار است.
مسیحیان برای ایجاد شبهه، قرآن را بر اساس کتاب‌های بی‌سند و بی‌ارزش خود محاکمه می‌کنند و کتاب‌های خود را به گونه‌ای عرضه می‌دارند که گویی اسناد و وثیقه‌های تاریخی موثقی هستند که در صحت‌شان هیچ اختلافی نیست. آنها قرآن را در نام‌گذاری پدر ابراهیم به نام آزر تکذیب می‌کنند به این دلیل که اسم پدر ابراهیم در تورات به نام تارح آمده است.[8]
همچنین قربانی بودن اسماعیل را تکذیب می‌کنند، زیرا در تورات آمده که اسحاق قربانی بوده است.[9]
همچنین سرپرستی کردن زن فرعون از موسی را تکذیب می‌کنند و می‌گویند: دختر فرعون از موسی سرپرستی کرده چون در تورات آمده است.[10]
و همچنین زرد و تیره بودن گاو بنی‌اسرائیل را تکذیب می‌کنند؛ زیرا تورات می‌گوید رنگ آن گاو سرخ بوده است.[11]
مسیحیان اقوال غریب و مردودی از کتاب‌های مسلمانان نقل می‌کنند، گویی که اخبار اسلامی و پذیرفته شده‌ای هستند. از جمله گفتار کشیش شروش است، وقتی از مبالغه کردن تورات دفاع می‌کند و قول به مبالغه‌آمیز بودن تورات را رد می‌کند که گفته شمشون هزار تن از فلسطینیان را با افسار الاغ کشته است.[12]
شروش برای ایجاد شبهه به شنوندگان القا می‌کند که چنین قولی مبالغه‌آمیز نبوده و در تاریخ اسلام و کتاب‌های مسلمانان نیز وجود دارد. او می‌گوید: مسعودی در کتابش «مروج الذهب» خبر می‌دهد که علی رضی‌الله‌عنه در یک روز با دست غیر مسلح، بدون اسلحه و عصا و افسار الاغ، ۵۲۵ نفر را کشته است. کشیش می‌پرسد: این داستان قابل قبول‌تر است یا کشته شدن هزاران فلسطینی توسط افسار بزرگ یک الاغ به دست شمشون؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت: مسلمانان کتاب مسعودی را حجت نمی‌دانند و این‌گونه اخبار و گویندگانش را مورد طعن قرار می‌دهند، چه برسد به این که کسی به آن علیه ما استناد کند. البته آنچه کشیش به مسعودی نسبت داده خالی از تحریف نیست، چون مسعودی در سیاق ذکر زیاد بودن کشته‌شدگان روز صفین آورده که علی در یک شبانه‌روز ۵۲۳ نفر را با دست کشته است. منظور مسعودی این نبوده که همه‌ی ۵۲۳ نفر با دست مجرد و بدون اسلحه توسط حضرت علی رضی‌الله‌عنه کشته شده‌اند، بلکه منظورش این است که تعداد زیادی به دست او کشته شده‌اند.[13]
پایان
[1] ـ أديان العالم،  حبیب سعید، ص۸۷.
[2] ـ استحالة تحريف الكتاب المقدس،  وهيب خلیل، ص۳۰۴.
[3] ـ همان، ص۸۷۹.
[4] ـ سوره حجر،  آیه:۷.
[5] ـ سوره نوح،  آیه:۱۹.
[6] ـ سوره رعد،  آیه:۳.
[7] ـ سوره نازعات،  آیه:۳۰.
[8] ـ سفر تکوین، ج۱۱، ص۲۷.
[9] ـ سفر تکوین، ج۲۲، ص۹ ـ ۱۲.
[10] ـ سفر خروج، ج۲، ص۵ ـ ۷.
[11] ـ سفر عدد، ج۱۹، ص۱ ـ ۴.
[12] ـ سفر قضاه، ج۱۵، ص۱۵.
[13] ـ شبهات مسیحیان پیرامون اسلام، ص۲۱.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version