نویسنده: عبدالحمید گرگیج

شیوه‌ی مسیحیان در شبهه‌پراکنی در باره‌ی اسلام

بخش اول

چکیده:
ادیان الهی در طول تاریخ توسط افرادی سودجو دچار تحریف و انحراف گردیده و انشعاباتی در آن‌ها رخ داده است که مسیحیت نیز از این تعرض مصون نبوده است. نصرانیت (مسیحیت) از جمله ادیانی است که از دیرباز برای نشان دادن برتری خود در میان دیگر ادیان، به ویژه اسلام، شبهات و دلایلی را مطرح نموده‌اند و با این دین الهی به ستیز و مجادله برخاسته‌اند.
یکی از راه‌های دین‌زدایی، تولید شبهه و پخش اشکال به وسیله رسانه‌های گوناگون، از جمله ماهواره و اخیراً از طریق اینترنت است. سیاست‌مداران غرب به این نتیجه رسیده‌اند که بهترین راه برای سوزاندن باورها که مزاحم حکومت آن‌ها بر ملت‌های اسلامی است، تضعیف ایمان از راه پخش شبهه در همه مسائل مربوط به دین می‌باشد.
مقدمه:
گوهر ارزشمند دین همواره در معرض آفاتی بوده که سلامت یا حتی اصل بقای آن را تهدید می‌کرده است. شناخت این آفات و آفت‌زدایی از اندیشه‌ی دینی نیز وظیفه‌ی دین‌مداران و عالمان دینی است. دشمنان ایمان دینی در عصر کنونی هر روز ده‌ها شبهه‌ی دین‌ستیزانه به سراسر جهان می‌پراکنند و فضای اندیشه‌ی بشر را بدان می‌آلایند.
در این میان، تمدن‌هایی که از دل تاریخ سر برآوردند، در برابر پیامبران خدا هر کدام موضع خاصی اتخاذ کردند: برخی سر تعظیم فرود آوردند و کلام و پیام انبیاء را با دل و جان پذیرفتند، و برخی دیگر بر طبل مخالفت و دشمنی کوفتند، دست بر سینه حاملان وحی زدند و آن پیام‌آوران را تهدید به مرگ، سنگسار و شکنجه نمودند. از جمله این اقوام و ملل، نصاری بودند که تاریخی تیره و تاریک همراه با کینه، حسادت و لجاجت داشتند. از این‌رو، بیشتر قصص قرآن به سرگذشت این قوم پرداخته است.
شیوه‌ی مسیحیان در شبهه‌پراکنی در باره­‌ی اسلام:
پیش از هر چیز، بد نیست به ذکر ویژگی‌های کلی روشی که مسیحیان برای شبهه‌پراکنی برگزیده‌اند بپردازیم، زیرا فهم و اندیشه‌شان درباره‌ی اسلام با بسیاری از ناخالصی‌ها در آمیخته است و نسبت به اسلام حقی که تابیده و با تابش و دلیل قاطع خود پرده‌های گمراهی را کنار زده، کینه در دل دارند. مهم‌ترین شیوه‌ای که مسیحیان در نقد و بررسی اسلام به کار بسته‌اند، دروغ‌پردازی، تحریف و مغالطه‌کاری است.
دروغ‌پردازی و به بازی گرفتن نصوص:
مسیحیان در انتقاد از اسلام به روش دروغ متوسل شده‌اند. از جمله، وهيب خلیل در کتابش «استحالة تحريف الكتاب المقدس» در سیاق سخن از معجزات مسیح که در قرآن ذکر شده می‌گوید: «بعضی از مفسران کوشیده‌اند قدرت عیسای مسیح را کم جلوه دهند، گفته‌اند عیسی این کارها را با اجازه‌ی خدا انجام می‌داده است. پس می‌بینیم اسلام گواهی می‌دهد که این توان فقط از آن خدا است.»[1]
در حالی که هر مسلمانی و هر کسی که از قرآن اطلاعی داشته باشد می‌داند که خود قرآن کریم معجزات عیسی را به اذن و قدرت خدا دانسته است و مفسران در این زمینه نقشی نداشته‌اند.
همچنین، یکی دیگر از دروغ‌پردازی‌هایشان چیزی است که صاحب کتاب «الحق» گفته است: «وقتی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم وفات نمود، مسلمانان انتظار داشتند همچون عیسی قیام کند، ولی چون قیام نکرد، مسلمانان از اسلام برگشتند.»[2]
به وضوح مشخص است که قرآن تصریح کرده است که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در ویژگی مرگ همچون سایر بشر است و حتی به مرگ او تصریح کرده است. نه در قرآن و نه از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم چیزی وارد نشده که نشان‌گر قیام بعد از مرگ او باشد. تنها روایت شده است که حضرت عمر رضی‌الله‌عنه زمانی که با مصیبت مرگ پیامبر یکباره روبرو شد چنین گفتاری بر زبان آورد، ولی به سرعت خود را باز یافت و از این گفتار توبه کرد. داستان ارتداد در زمان حیات رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با ظهور اسود عنسی شروع شد و بعد از وفات رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آشکار شد و انتشار یافت، اما آنچه این مسیحی ادعا کرده علت ارتداد نبوده است.
همچنین، یکی دیگر از دروغ‌پردازی‌های آنان گفتار کشیش شروش، «عرب فلسطینی»، در برابر جمع زیادی از غیر عرب‌ها که از عربی چیزی نمی‌دانستند، در مناظره‌اش با شیخ احمد دیدات رحمه الله است که عربی بودن قرآن را تکذیب کرد و گفت: محمد بسیاری از کلمات و جمله‌های غیر عربی را در قرآن به کار برده است که برای مردم سؤال‌برانگیز است که آیا لغت خدا کافی نبوده و به لغت‌های دیگر نیاز پیدا کرده است. کشیش ادامه داده می‌گوید: این در حالی است که محمد مدعی است که خداوند به زبان عربی به او وحی کرده و به طور طبیعی در قرآنی که به زبان عربی روشنگر نازل شده جمله‌ی غیر عربی یافت نخواهد شد.
همچنین، یکی دیگر از دروغ‌پردازی‌های آن‌ها این گفته است: مسلمانان غیر عرب از این که باید حداقل چهل سوره از قرآنی که به زبان عربی است و در گفتگوها از آن استفاده نمی‌کنند حفظ کنند، احساس اجبار می‌کنند، در حالی که همه‌ی علماء این را واجب نکرده‌اند.
یکی دیگر از دروغ‌پردازی‌های مسیحیان گفته‌ی صاحب کتاب «الحق» است که گفته است: «محمد نمی‌دانسته اسماعیل قربانی شده یا اسحاق؟! به همین دلیل گفته من پسر دو قربانی‌ام و منظورش از دو قربانی اسماعیل و اسحاق است.»[3]
ابن الخطیب با ذکر آیات سوره‌ی صافات، سوره‌ای که در سیاق سخن از اسماعیل علیه‌السلام داستان قربانی شدن در آن ذکر شده و به دنبال آن از اسحاق علیه‌السلام و بشارت دادن خدا به ابراهیم علیه‌السلام درباره‌ی اسحاق سخن رفته است، این ادعا را رد می‌کند. اما اگر حدیث را به خاطر صحت معناییش بپذیریم، شکی نیست که منظور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم از دو قربانی، پدرش عبدالله و اسماعیل است. داستان نجات یافتن پدرش از ذبح شدن در کتاب‌های تاریخی به طور مفصل بیان شده است.[4]
 ادامه دارد…
[1] ـ استحالة تحريف الكتاب المقدس،  وهيب خلیل، ص۸۷.
[2] ـ کتاب «الحق»،  هادی مدرسی، ص ۱۹۱.
[3] ـ کتاب «الحق»،  هادی مدرسی، ص ۱۵۷.
[4] ـ موسوعة التاريخ الإسلامي، الشيخ محمد هادي اليوسفي الغروي، ج ۱، ص ۳۵۲.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version