در قرن نوزدهم میلادی، زمانیکه استعمارگرانی از غرب با علم، فنون و قدرتهای صنعتی و نظامی خود، دروازههای مشرقزمین را مثل طوفان میکوبیدند، دیگر خبری از عظمتهای گذشتۀ سرزمینهای اسلامی و شرقی نبود و این مناطق بهواسطۀ فقر علمی، اقتصادی و فرهنگی درحالی به نظر میرسیدند که بهطور فزایندهای در برابر بحرانهای داخلی و خارجی آسیبپذیر میشوند، در این میان، استبداد داخلی و حکام خودکامه و مستبد در کشورهای اسلامی، بهطور غیرقابل تصور، در کنار استعمار خارجی، ملتها را در دریای ناآگاهی و جهالت غرق کرده بودند.
پادشاهان و حکمرانان کشورهای اسلامی در دوران پیش از تحولات صنعتی و سیاسی قرن نوزدهم، با ستم و فساد عمیق بر مردم حاکم شدند، این حکام بهجای توجه به نیازهای اصلی مردم، از آنها بهرهبرداری کرده و در بسیاری از موارد، با تکیه بر دروغ و فریب، به سرکوب ملتها میپرداختند. در سایۀ این استبداد، فقر و نادانی چنان در جامعه ریشه دوانده بود که ملتها در فریبهای حکومتی گرفتار شدند و در نهایت، تسلیم ظلم گردیدند.
بیش از آنکه این جوامع از فساد درونی رنج ببرند، تهدیدات استعمارگران غربی به تهدیدی جدی تبدیل شده بود که سرزمینهای مشرقزمین را بهطور فزایندهای در معرض اشغال و غارت قرار داده بود. استعمارگران، با استفاده از شرایط داخلی ضعیف این کشورها، بهسرعت آنها را به تصرف خود درآوردند و با استفاده از استراتژیهای پیچیدۀ اقتصادی، نظامی و فرهنگی، بر آنان مسلط شدند.
تحولات فکری و پیدایش جنبشهای اجتماعی در برابر استبداد و استعمار
در برابر این شرایط دشوار و درحال تغییر، نهضتهای اجتماعی و جنبشهای اصلاحطلبانه در بسیاری از کشورهای شرقی بهویژه، در جوامع اسلامی، در حال شکلگیری بودند و این جنبشها، گرچه بهطور پراکنده و در ابتدا ضعیف بودند؛ اما نشاندهندۀ آغاز یک تحول عظیم در تاریخ این سرزمینها بودند.
جنبشهایی که در پی بیداری اجتماعی و سیاسی بودند، بهتدریج در برابر استعمار و استبداد ایستادند و هرچند در ابتدا دستاوردهای اندکی داشتند؛ اما نشاندهندۀ یک سرآغاز بزرگ برای تغییرات آتی در جوامع اسلامی و مشرقزمین بودند و این جنبشها بهویژه بر دو اصل عدالت اجتماعی و آزادی فردی تأکید داشتند و مبارزه علیه سلطۀ خارجی و داخلی را بهعنوان هدف اصلی خود قرار داده بودند.
در میان این مبارزات، نقش اندیشمندان و بزرگان فکری، چون سید جمالالدین افغانی در تاریخ سیاسی مشرقزمین قابل توجه است. سید جمالالدین در این دورۀ حساس از تاریخ، بهعنوان پیشوای فکری و اجتماعی، تلاش کرد تا افکار و آگاهی سیاسی را در میان مردم مسلمان بیدار کند او از جمله اندیشمندان بزرگی بود که میدانست برای مقابله با استعمار و استبداد، تنها مبارزۀ نظامی کافی نیست؛ بلکه باید تغییرات بنیادی در سطح فکری و فرهنگی در جوامع اسلامی به وقوع بپیوندد.
سید جمالالدین افغانی، رهبر بیداری و اصلاحات
سید جمالالدین افغانی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، در زمانیکه سرزمینهای مشرقزمین درگیر بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودند، بهعنوان یک شخصیت برجسته و تاثیرگذار به عرصۀ تاریخ پا گذاشت، در این زمان که کشورهای اسلامی و مشرقزمین در وضعیتی بحرانی به سر میبردند، او بهعنوان یک متفکر و فعال سیاسی توانست به مهمترین نیازهای زمان خود پاسخ دهد.
سید جمالالدین با درک عمیق از مشکلات داخلی و خارجی جهان اسلام، به این نتیجه رسید که مبارزه علیه استعمارگران و دیکتاتورهای داخلی نیازمند یک جبهۀ متحد از تمام مسلمانان است، با مشاهدۀ وضعیتی که در آن ملل اسلامی دچار تجزیه و نابسامانی شده بودند، به لزوم ایجاد اتحاد میان مسلمانان بهعنوان یک ضرورت فوری و حیاتی پرداخت.
او از سوی دیگر، بر این باور بود که بازگشت به اصول علمی و دینی اسلام و اصلاحات فکری در جوامع اسلامی، گامی مهم در مبارزه با استبداد و استعمار است، سید جمالالدین در این راستا، به بازسازی روابط میان مسلمانان و جهان غرب از یک موقعیت برابری و قدرت تأکید داشت.
انگیزۀ وحدت و همبستگی در افکار سید جمالالدین
سید جمالالدین افغانی بر این باور بود که تنها با اتحاد و همبستگی میان مسلمانان میتوان در برابر تهدیدات خارجی و داخلی ایستادگی کرد و همواره تأکید میکرد که ملل اسلامی باید بهجای تکیه بر اختلافات فرقهای، در مسیر ایجاد یک امت واحده گام بردارند، در حقیقت، سید جمالالدین در تلاش بود تا از رهگذر مبارزۀ فکری و اجتماعی، مسلمانان را به هدفی مشترک سوق دهد.
در همین راستا، سید جمالالدین به کشورهای مختلف اسلامی سفر کرد و در هر کجا که پا گذاشت، پیامی از وحدت و مبارزه با استعمار را انتشار داد او بهویژه در مصر و ایران تأثیرات زیادی گذاشت و بر اهمیت فهم درست از دینیات و علم تأکید کرد تا ملتها بتوانند خود را از وضعیتی که در آن به سر میبردند، رهایی بخشند.