نویسنده: سید مصلح ­الدین

روزه و جایگاه آن در اسلام

بخش دوم

آفریده‌های میانه در بین فرشتگان و حیوانات:
انسان به صورت متوسط در میان فرشتگان و حیوانات آفریده شده است و طبیعت این دو جنس متضاد در آن با حکمت، مهرورزی و به صورت بی­‌مانند ترکیب شده است. انسان آمیختۀ عجیبی از ویژگی‌های فرشتگان و اخلاق الهی و ویژگی­‌های حیوانی و عادات حیوانی است؛ تا آمادگی و دوستی منصبی که انسان برای آن برگزیده شده است در او نهادینه شود. این منصبی است که فرشتگان برای آن انتخاب نشده و حیوانات نیز برای آن آفریده نشده‌­اند. این منصب، سمت خلافت، جایگاه امانت و هدف پرستش است: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلُ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُون»؛ ترجمه: «و آن‌گاه که گفت پروردگار تو به فرشتگان همانا من قرار دهنده‌­ام در زمین جانشینی را. گفتند: آیا قرار می‌­دهی در آن کسی را فساد می‌­کند در آن و می­‌ریزد خون‌­ها را؟ حال آن­که ما تسبیح می­‌کنیم با ستایشت و پاک می­‌داریم خود را برای تو؛ گفت همانا من می‌­دانم چیزی را که شما نمی­‌دانید.»[1]
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولاً»؛ ترجمه: «همانا ما عرضه داشتیم امانت را بر آسمان­‌ها و زمین و کوه­‌ها پس قبول نکردند که بردارند آن­‌را و ترسیدند از آن و برداشت آن‌­را انسان، همانا او باشد بس ستم پیشه‌ای نادان.»[2]
و «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ. مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ»؛ ترجمه: «و نيافريدم جن و انس را مگر برای آنکه بپرستند مرا؛ نمی‌­خواهم از آنان هیچ روزی­‌ای را و نمی‌­خواهم که مرا اطعام کنند.»[3]
خواستۀ خلافت و لازمه‌­های آن:
منصب خلافت چنین می­‌طلبد که بین خلافت و کسی‌که به عنوان خلیفه و جانشین انتخاب گردیده و مکانی که در آن خلافت را به­‌عهده گرفته است و ذاتی که خلیفۀ او تعیین شده، همان ذاتی که بر او چیرگی دارد و حکمش در او نافذ می‌­شود، مناسبت و ارتباطات زیادی وجود داشته باشد.
ازاین­‌رو، از جنبۀ نخستین (جنبۀ روحانیت و ملکوتی) جلوه‌­های اخلاق و سایه‌­های صفات الهی، مثل: والایی، پاکی، بی‌­نیازی، رحمت، کرم، مهربانی، نیکویی، صبر، بردباری، نیرو، غلبه، صفا، تجرد، امنیت و سلامتی را برگرفته است و در تمام مراحل انسانی و دوره‌­های تاریخی‌اش از وجود این اخلاق­‌ها و جلوه‌­ها احساس لذت کرده و آن­‌ها را به دیدۀ احترام، ارجمندی و عزت نگریسته است و اگر خودش از آن­‌ها تهی بوده است یا از آراسته‌­شدن به آن­‌ها ناتوان بوده و یا در این ­باره کوتاه همت و سست‌­اراده بوده است، برای صاحبان و دارندگان چنین اخلاق­‌هایی سر تسلیم فرود آورده و نسبت به ایشان اظهار محبت و احترام نموده است.
و از جنبۀ دوم (جنبۀ حیوانیت) ویژگی­‌ها و طبیعت آن­را برگرفته و در نقاط ضعفش با آن شریک شده است، تا در ناراحتی­‌ها و بلند­پروازی‌­هایش با او سهیم بوده و به خوبی آن­‌را رهبری کند و از گنجینه‌های زمین و منابع آن استفاده کند و از نعمت‌­ها و پاکیزه‌­های آن بهره ببرد و آفریده­‌های موجود در آن­‌را در جایگاه مناسبش قرار دهد؛ بنابراین در انسان اشتهای خوردن و نوشیدن آفریده شد و سرشتش با لذت بردن و دوست­‌داشتن آن­‌ها و به دنبال فزون­‌طلبی بودن آمیخته گردید و صنعت، تمدن، شهرنشینی و ظرافت در خوردن و نوشیدن به او الهام شد.
کشش روح و جسم به مرکز اصلی­‌شان و ویژگی‌­های آن:
به همین­‌خاطر، انسان از روح و جسم تشکیل یافته است و روح، آن­‌را به اصل و مرکزش می‌­کشد و منصب، جایگاه، هدف و وظیفه‌­اش را به او یادآوری می‌­کند و برای او روزنه‌­ای به جهانی که از آن منتقل شده است؛ با همۀ گستردگی، زیبایی، لطافت و صفایش؛ می­‌گشاید و حس بلند­پروازی و شوق او را برمی‌­انگیزد و او را بر شوریدن علیه ماده فشرده و سنگین وامی­‌دارد و رها شدن از قفس تنگ و خفه­‌کننده را برایش می‌­آراید؛ گرچه آن قفس از طلا باشد. و برای او پرواز کردن در فضاهای فراخ و بی­‌پایان و شکستن زنجیرها و بندهای عادات، رسوم، لذت­‌ها و نیازها را، گرچه در طی ماه­‌ها و سال‌­ها انجام پذیرد، زیبا جلوه می‌­دهد و گرسنگی و تشنگی را با وجود فراوانی غذاها و نوشیدنی‌­ها در نظرش آراسته می­‌کند؛ به گونه‌­ای که از گرسنگی و تشنگی چنان لذت می‌­برد که در غذاهای خوشمزه و نوشیدنی‌­های گوارا چنان لذتی نمی­‌یابد. و همان مدت کوتاهی را که با آسودگی ذهن، صفای نفس، سبکی معده، درخشش روح، تهی‌­شدن از شهوات و رستن از سیستم روزمره، خشک و جامد گذارنده است، ارزش زندگی، لذت آن، شادی روح و خوشحالی آن می‌شمارد. و همواره مانند مرغی که شوق رفتن به لانه‌­اش را دارد و ماهی‌­ای که بیرون از دریا در اشتیاق آب است، آن برهه را آرزو می‌­کند و تمام این‌­ها عملکرد روحی است که در آن به‌­ودیعت نهاده شده است و از جهان غیب به او منتقل گردیده است: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِي»؛ ترجمه: «و می­‌پرسند از تو دربارۀ روح، بگو: روح از امر پروردگار من است.»[4]
«وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي»؛ «و دمیدم در وی از روح خود.»[5]
و جسم نیز انسان را به اصل و مرکزش می‌­کشد؛ مرکزی که عبارت است از زمین؛ با همۀ فشردگی، چسبندگی، سنگینی و فرومایگی‌­اش: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ «و به راستی آفریدیم انسان را از گلی خشک (برآمده) از لجنی بدبو.»[6]
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ»؛ «اکنون بپرس از ایشان آیا ایشان: سخت­‌ترند از حیث آفریدن یا آنان که ما آفریده­‌ایم؟ همانا ما آفریدیم ایشان را از گل چسبنده.»[7]
«خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ»؛ «آفرید انسان را از گلی خشک مانند سفال.»[8]
و چون روح ضعیف شود یا از بین برود و سایه­‌اش کاهش یابد و جسم، افسار حکمرانی را به­‌دست بگیرد، انسان با افسارگسیختگی در لذت‌­ها و شهوت‌­ها فرومی‌­رود و مانند چهارپایان و چرندگان در آن­‌ها می‌چرد و در شیفتگی نسبت به آن­‌ها به حد جنون می­‌رسد و در آن­‌ها به نوآوری رنگ‌­ها و هنرها می­‌پردازد و حدود عقل، عادت، سلامتی، توصیه­‌های پزشکی، میانه­‌روی و شریعت را زیر پا گذاشته و تمام هم، غم، هوش، نوآوری و نبوغش را در راستای هنرنمایی، دقت­‌نگری، اسراف و فراهم‌­کردن خوراکی که اشتهایش را باز کند و حس گرسنگی‌­اش را بیدار کرده و در هضم غذا او را کمک کند و برای وعدۀ غذایی بعدی به او کمک کند، صرف می‌­کند. «و انسانی که در اوج تمدن، فرهنگ شهرنشینی و قلۀ دانش و فرهنگ قرار دارد، بسان الاغی می­‌شود که آسیاب را می‌­چرخاند یا گاوی که زمین را شخم می‌­زند و در بین اتاق غذاخوری و سرویس بهداشتی و دست‌شویی می‌چرخد.»[9]
و جز این چرخیدن و چریدن، هیچ آغاز و انتها و شغل و تلاشی را نمی‌­شناسد و در نتیجه، تمام تمایلات و بلند­پروازی‌­هایش، به جز خوراک و نوشیدنی، از بین می‌­روند و به غیر از لذت و بهره‌­بردن، تمام حس­‌هایش جامد و از کار افتاده شده و هیچ مشغله و کاری؛ جز کسب درآمد برای خوردن، و خوردن برای کسب درآمد، برایش نمی‌­ماند.
قرآن کریم این حقیقت را به صورتی به تصویر کشیده است که دقیق­‌تر و صادقانه‌­تر از آن وجود ندارد؛ آنجا که بیان می­‌کند: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ»؛ «و آنان‌که کفر ورزیدند بهره می­‌گیرند در دنیا و می‌­خورند، چنان­که می‌­خورند چهارپایان و آتش جایگاهی برای­شان است.»[10]
و این نتیجۀ طبیعی غلبۀ جسمی است که از تسلط روح رها شده است و از رهنمود و راهنمایی نبوی محروم بوده و در برابر نفس و خواهشاتش تسلیم شده باشد و نیز پیامد کشش جسم به اصل و مرکزش است.
«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛ «و بخوان بر آنان خبر کسی را که داده بودیم به او نشانه‌­های‌­مان را، ولی بیرون رفت از آن؛ آنگاه در پی‌­اش افتاد شیطان و شد از گمراهان، و اگر می­‌خواستیم قطعاً او را بالا می­‌بردیم با آن آیات، ولی او گرایید به‌سوی زمین و پیروی کرد هوس خود را، پس مثَلش مانند مثَل سگ است اگر بتازی بر او زبان از دهان بیرون آورد یا اگر واگذاری‌­اش، زبان از دهان بیرون آورد؛ این وصف گروهی است که تکذیب کردند آیات ما را، پس بازگوی این داستان­‌ها را باشد که آنان بیندیشند.»[11]
ادامه دارد…
[1]. سورۀ بقره، آیه: ۱۸۳.
[2]. سورۀ احزاب، آیه: ۷۲.
[3]. سورۀ ذاریات، آیه: ۵۶-۵۷.
[4]. سورۀ بنی­اسرائیل، آیه: ۸۵.
[5]. سورۀ ص، آیه: ۷۲.
[6]. سورۀ حجر، آیه: ۲۶.
[7]. سورۀ صافات، آیه: ۱۱.
[8]. سورۀ رحمن، آیه: ۱۴.
[9]. برگرفته از مقالۀ استاد عبدالباری ندوی در مجلۀ «البعث الإسلامي».
[10]. سورۀ محمد، آیه: ۱۲.
[11]. سورۀ اعراف، آیه: ۱۷۵-۱۷۶.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version