یکی از مهمترین اهداف ظهور اسلام تکمیل مکارم اخلاقی است. شجاعت، به ویژه شجاعت اخلاقی، مورد توجه دین اسلام قرار دارد. مصادیق شجاعت اخلاقی در متون مختلف دینی مسلمانان از جمله قرآن کریم شامل خودکنترلی، صداقت، ایثار و ازخودگذشتگی، اعتراف به جهل و نادانی، ظلمستیزی، عزت، غیرت، رد باطل و قبول حق، سازش و بخشندگی میباشند. شجاعت و پایداری در دین، شجاعت در میدان نبرد، شجاعت در مبارزه با نفس اماره، شجاعت در غلبه بر مشکلات زندگی، شجاعت در مبارزه با رذائل اخلاقی و شجاعت عقلی از مراتبی است که برای شجاعت نام برده شده است. از آثار و نشانههای شجاعت در زندگی انسان میتوان به صداقت، بردباری، غیرت، مدارا با دوستان و استحکام در دین اشاره کرد. آفت شجاعت را خروج از حد اعتدال و کشیده شدن به افراط و تفریط دانستهاند.
از آنجا که این فضایل در رفتار بزرگان دین نیز ساری و جاری بوده و بدان تأکید فراوان شده است، میتواند بر سبک زندگی مسلمانان تأثیر گذاشته و آنان را در دستیابی به یک زندگی سالم اسلامی توأم با سعادت یاری نماید.
مقدمه:
یکی از صفات بسیار مهم که مهمترین کلیدهای پیروزی و اساسیترین پایههای سربلندی و عزت انسانها در همه عرصهها محسوب میگردد، صفت «شجاعت» است که «شهامت» و «صلابت» از شاخههای آن میباشند.
در میان پیشینیان، علمای اخلاق شجاعت را از ارکان اصلی فضایل میشمردند و ضد آن، «جبن» و ترس را از پستترین رذایل میدانستند.
شجاعت معنای گستردهای دارد که دلاوری در میدان نبرد یکی از مصداقهای آن است. مصادیق دیگر آن عبارتند از: شجاعت و پایداری در دین، شجاعت در میدان سیاست، شجاعت در مقام قضاوت، شجاعت در ابراز مسائل علمی و منطقی، شجاعت در امر به معروف و نهی از منکر، شجاعت در بیان حق و به طور کلی شجاعت در برابر هوسهای نفسانی!
لذا یکی از مسائل دینداری، قوت و قدرت و پایمردی در منشأ دینداری است. چه بسا انسانهایی که در شرایط و حالات معمولی رفتار دینداری دارند، اما در برابر مشکلات و سختیها باز پس میزنند. دین و اخلاق همواره در حیات فکری و معنوی بشر نقش اساسی و مهمی داشتهاند، ولی به تناسب شرایط جامعه و بروز موانع، میزان پایبندی افراد به دین و اخلاق دچار شدت و ضعف میشود.
شجاعت وپایداری:
عقیده ثابت و استوار، منبعی بیپایان برای تلاش و کوشش و تحمل مشکلات و رویارویی با دشواریها و خطرات است. این عقیده انسان را به مقابله با مرگ بدون ترس و بیم وامیدارد، حتی اگر از مرگ خوشش نیاید و مشتاق آن نباشد. آری، این طبیعت و سرشت ایمانی است که در اعماق دل نفوذ کرده و به صاحبش چنان قوت و پایداری میبخشد که در همه کردار و رفتارش نمایان است. هرگاه سخن گوید، به سخن خود اطمینان دارد؛ هرگاه به کاری مشغول باشد، در آن استوار و راسخ است؛ و هرگاه تصمیمی بگیرد، هدفش روشن و واضح است. او که به تفکری سرشار از عقل و عاطفهی دلش اطمینان کامل دارد، کمتر دچار تردید و دودلی میشود و کمتر عواطف و احساساتش او را از موقعیت خویش متزلزل میسازند. برای او مهم نیست که به اطرافیان خود بگوید: «قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ»؛ ترجمه: «بگو: ای قوم من! شما بر موضع خود باشید و هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز در راه خود ثابت قدم هستم و به وظیفه خود عمل میکنم. (اما خواهید دانست که) چه کسی عذاب خوارکنندهی (دنیا) به سراغ او خواهد آمد و خوار و رسوایش خواهد کرد و (به دنبال آن) عذاب جاویدان (آخرت) گریبانگیرش میگردد.»[1]
چنین صراحت بیان و مبارزهطلبی، همراه با روح مستقل در کار و اعتماد به نفس در چیزی که آن را حق میداند، انسانی را میسازد که راه او ممتاز و مشخص است. او با بصیرت و آگاهی از کار خود، با مردم معاشرت و معامله میکند. اگر ببیند که بر راه راست هستند، با آنان همیاری و همکاری میکند و اگر آنان را بر خطا بیابد، از آنان دوری میگزیند و تنها از دلش الهام و پیام میگیرد.
پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «لا يَكُنْ أَحَدُكُمْ اِمَّعَةً يقول: أَنَا مَعَ النَّاسِ، اِنْ اَحْسَنَ النَّاسُ أَحْسَنْتُ وَإِنْ اَسَاؤُوا أَسَأْتُ !! وَلَكِنْ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ إِنْ اَحْسَنَ النَّاسُ أَن تُحْسِنُوا وإِنْ أَساءُوا أَن تَجْتَنِبُوا إِساءَتَهُمْ»؛ ترجمه: «هیچکس از شما طفیلی و سست رأی نباشد که بگوید: من با مردم هستم، اگر مردم نیکی کردند من هم نیکی میکنم و اگر مردم بدی کردند من هم بدی میکنم!! لیکن نفس خویش را بر این قرار بدهید که اگر مردم نیکی کردند شما نیز نیکی کنید و اگر بدی کردند شما از بدی آنان دوری گزینید.»[2]
انسان ضعیف و سستاراده تابع و پیرو عرف غالب مردم است و عرف و عادات بر کارهای او حکمفرما هستند، حتی اگر این عرف و عادات اشتباه و خطا باشند و رنج و سختیهای دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند. این افراد طفیلی و سسترأی هستند و از خود رأی ندارند. مردمان برای شادیها و اندوههای خود بدعتهای متعددی به وجود آوردهاند که پایبندیشان به آنها بیشتر از پایبندی به حقایق دین است. متأسفانه امروز بازار این نوع بدعتها بسیار گرم است. اما مؤمن حقیقی به چیزی که سند محکمی در دین نداشته باشد اهمیتی نمیدهد و برای آن ارزشی قائل نیست. او با شهامت و جرأت با عرف و آداب و رسوم برخورد کرده و با دشواریها روبهرو میشود. در راه خدا و حق نباید از لومه لائم و ملامتگران بترسد و باید به سوی هدف حق خویش گام بردارد و از انتقاد شدید و بیجا و زخمزبانها بیم و هراسی نداشته باشد. چیزهای باطل و پوچ زمانی رواج پیدا میکنند، اما سپس قدرتمندان و مبارزان بر حق علیه آنها میشورند و از اعتبار و ارزش میافتند. علیرغم پیروان فراوان، این باطلها مدت زمان طولانی دوام نمیآورند. چه بسا طرفداران باطل که فریب خوردهاند بعداً طرفدار یاران حق میشوند و جدال و نزاع قبلی و طرفداری از باطل را رها میکنند.
از ابن عباس (رضی الله عنه) روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «من اسخط الله فی رضی الناس سخط الله علیه و أسخط علیه من أرضاه فی سخطه! و من أرضى الله فی سخط الناس رضی الله عنه و أرضى عنه من أسخطه فی رضاه! حتی یزینه و یزین قوله و عمله فی عینیه.»
ترجمه: «هرکس به خاطر رضای مردم خدا را ناراضی کند، خداوند بر وی خشم میگیرد و آن کس را که به خاطر او خدا را ناراضی کرده است نیز بر وی خشمگین میسازد. و هرکس به خاطر رضای خدا مردم را ناراضی کند، خداوند از وی راضی میگردد و آنان که به خاطر رضای خدا بر او خشم گرفته بودند نیز از وی راضی میشوند. تا این که او را مزین میکند و گفتار و کردارش را نیز در چشمان وی زیبا جلوه میدهد.»[3]
پس مسلمان باید بر آنچه به آن یقین دارد مصمم باشد. اگر در این مسیر از عرف و آداب جاهلان پیروی نکند و به همین دلیل مورد تمسخر، مخالفت و انکار قرار گیرد، نباید اهمیتی بدهد و باید این مسائل را سبک بگیرد. همچنین باید برای خود برنامهریزی کند که در آن پاداش و مزد الهی باشد و با امید به آن، این برنامهها را به انجام رساند.