نویسنده: سید مصلح الدین

خطر تکفیر مسلمان واسباب آن (بخش نهم)

صلاحیت صدور حکم تکفیر:
آیا هر انسانی می‌تواند حکم کفر دهد؟ حکم کفر مسئله‌ای فقهی است؛ بدین معنا که کفر، حکمی شرعی و مربوط به فعل مکلفین است. از این‌رو صدور چنین حکمی ویژه مفتیان و قضات است و هر شخصی نمی‌تواند حکم تکفیر صادر کند. زیرا تکفیر یک حکم شرعی است که باید معیارش از سوی خدا و رسول او تعیین گردد، همان‌گونه که حلال و حرام و واجب باید از سوی خدا باشد. همچنین تکفیر و گفتار و رفتاری که در کتاب و سنت گاه کفر بر آن اطلاق شده به معنی کفر اکبر نیست که سبب خروج از دین اسلام می‌شود.
بنابراین، چون باید حکم به کفر از سوی خدا و رسولش باشد، جایز نیست کسی را تکفیر کنیم مگر اینکه دلیل روشنی از کتاب و سنت بر کفر او گواهی دهد و گمان و احتمال هرگز کافی نیست؛ زیرا احکام سنگینی بر این حکم بار می‌شود. هنگامی که ما در مورد حدود معتقدیم طبق قاعده: «الحدود تدرء بالشبهات» باید بدون قطع و یقین اقدام نکنیم، مسلماً مسئله تکفیر به خاطر آثار مهمی که دارد از حدود مهم‌تر است. به همین خاطر پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) همگان را از تکفیر کسی که واقعاً کافر نیست، برحذر داشته و فرموده است: «هرکس به برادر مسلمانش بگوید: ای کافر، اگر راست بگوید طرف مقابل گرفتار عذاب الهی می‌شود و اگر دروغ بگوید به خودش بازمی‌گردد.»
پیامدها و آثار تکفیر بر امت اسلامی:
آثاری که بر تکفیر مترتب می‌شود، هم فردی و هم اجتماعی است:
الف. آثار فردی:
۱. آثار تکفیر بر مکفَّر:
فکر تکفیری در جامعه آثاری را برجای می‌گذارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
۱. اگر مسلمانی مرتد شود و تا مرگش کافر بماند، ارتدادش نابودی عملش را در پی دارد، به دلیل آیه شریفه که می‌فرماید: «وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»؛ «و کسانی از شما که از دین خود برگردند، و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه می‌شود.»[1]
امام ابوحنیفه و امام مالک (رحمهماالله) می‌فرمایند: «اگر کسی که مرتد شده، به اسلام بازگردد، باید حج و سایر عباداتش را اعاده کند، زیرا با ارتدادش مانند یک کافر اصلی می‌شود.» اما امام شافعی و امام احمد (رحمهماالله) بر این اعتقادند که لازم نیست عباداتی را که در زمان مسلمان بودنش، مانند حج، نماز، روزه و… انجام داده است، اعاده کند؛ زیرا هرکدام از اینها را به درستی انجام داده و از ذمه‌اش بری شده است.[2]
۲. به مباح بودن خون و جان افرادی که تکفیر شده‌اند، حکم می‌شود. بنابراین دست به اقدام عملی زده می‌شود و افراد تکفیر شده، کشته می‌شوند. به دلیل روایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) که می‌فرماید: «کسی که دینش را تغییر دهد، پس او را بکشید.»[3]
۳. اموال افراد تکفیر شده به غارت برده می‌شود.
۴. از آن جهت که شخص کافر عقدش باطل شده، سلطه‌ای بر همسر خود ندارد.
۵. اولاد او از سلطه‌اش خارج می‌شوند.
۶. در صورتی که حاکم باشد، سلطه او در جامعه اسلامی از بین می‌رود.
۷. به جهت اجرای حد ارتداد بر او، محاکمه در برابر محکمه قضایی اسلامی برای او واجب می‌شود.
۸. احکام مسلمانان برای بعد از مرگ او اجرا نمی‌شود، مانند غسل، کفن، دفن و ارث.
۹. برای او طلب رحمت و مغفرت نمی‌شود؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيم»؛ «بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند سزاوار نیست که برای مشرکان (پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنها اهل دوزخند) طلب آمرزش کنند، هرچند خویشاوندان آنان باشند.» [4]
۲. آثار تکفیر بر مکفِّر:
کسی که به دیگری نسبت کفر دهد یا وصفی به کار برد که متضمن معنای کفر باشد، مثل یهودی، نصرانی و مجوسی، تعزیر می‌شود به دلیل قول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) که می‌فرماید: «زمانی که به مسلمانی گفته شود: ای کافر، این نسبت به یکی از آن دو برمی‌گردد، پس اگر در شخصی که به او نسبت داده شده، وجود داشته باشد که درست است وگرنه به خود گوینده بازمی‌گردد.»[5]
ب. آثار اجتماعی:
افزون بر سوء استفاده استعمار و قدرت‌های سلطه‌گر و حکومت‌های استبدادی از حربه تکفیر که متأسفانه در برخی جوامع اسلامی امری طبیعی و رایج است، وجود این حربه در یک جامعه اسلامی دارای آثار سوء و پیامدهای منفی مختلفی از جمله مفاسد اجتماعی، سیاسی و اخلاقی است:
۱. مستور ماندن برخی مطالب علمی و گوشه‌نشینی اندیشمندان:
بسیاری از اندیشمندان فرزانه به منظور دوری از جو مسموم و تکفیرگونه حاکم بر برخی مراکز دینی و علمی جوامع که مبادا دامن آنها را فراگیرد و جرعه‌ای از این سم مهلک به کامشان ریخته شود، از آشکار نمودن آثار علمی خود سر باز می‌زنند. چه بسیار افراد محقق و اندیشمندی که در طول تاریخ و بر اثر برخورد ناصحیح و تکفیر و تفسیق‌گونه، از جامعه علمی و فرهنگی مطرود و منزوی شدند، به گوشه غربت و عزلت پناه بردند و تکلیف خود را انجام شده تلقی کردند و به کارهای فرعی و جنبی دیگر پرداختند.
هنگامی که پژوهشگران و اندیشمندان یک جامعه ببینند که شخصیت‌های علمی و فرزانه دینی و فرهنگی، به دلیل ارائه فکری نو که با نظریه رایج و یا حاکم بر آن جامعه موافقت و مطابقت نداشته باشد، به راحتی منزوی می‌شوند و مورد تکفیر و تفسیق قرار می‌گیرند و حتی مورد حمله و هجوم واقع می‌شوند و یا زندانی می‌گردند و فضایی باز و محیطی آرام و عرصه‌ای برای ارائه و تبیین اندیشه‌های علمی اندیشمندان وجود ندارد، از ترس اینکه مبادا به سرنوشت دیگران دچار شوند و مورد تکفیر قرار گیرند، آثار علمی نو خود را که با تحقیق به دست آورده‌اند، پنهان کرده و انتشار نمی‌دهند و یا کارهای تحقیقی خود را رها می‌کنند.
۲. به وجود آمدن بحران‌های فکری و اعتقادی و رواج بی‌دینی در جامعه:
از دیگر اثرات منفی و پیامدهای زیانبار جو تکفیر در جامعه اسلامی، ایجاد بحران‌های فکری و متراکم شدن سؤال‌ها و عقده‌های اعتقادی و فکری در درون جامعه و در دل کسانی است که درباره دین و اعتقادات خویش سؤالی دارند. این افراد به دلیل ترس از تکفیر، از مطرح نمودن این سؤالات واهمه دارند و یا قدرت بیان مشکل فکری خویش را ندارند و از ابراز آن خودداری می‌کنند. معمولاً در دل این افراد، عقده‌های فکری متراکم شده است به گونه‌ای که شخص همیشه از وجود آنان در رنج بوده و به سوی تفریط و تندروی گام برمی‌دارد. بحران‌های فکری همچون امواج دریا دائماً او را در کشاکش موج‌ها به این سو و آن سو می‌کشاند و همیشه او با افکار و اوهام خویش در ستیز می‌باشد.
۳. ایجاد سلطه فرهنگی و فضای استبدادی در حوزه اندیشه و تفکر:
یکی دیگر از آثار منفی و پیامدهای زیانبار جو تکفیر در جامعه، ایجاد سلطه فرهنگی در حوزه اندیشه و تفکر است. در این جو، نظرات اندیشمندان و پژوهشگران و صاحب‌نظران عرصه اندیشه و فرهنگ، از سوی عده‌ای با استفاده از پوشش مذهب و دفاع از دین و آیین، آماج حمله و تهمت قرار می‌گیرد. این افراد معتقدند هر چه درباره اسلام می‌اندیشند دقیقاً همان چیزی است که اسلام می‌گوید و باید همه آن را قبول کنند.
 ادامه دارد…
[1] ـ سوره بقره،  آیه:۲۱۷.
[2] ـ الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج۱۳، ص۲۳۴.
[3] ـ کتاب الأم، ج۱، ص۲۹۴.
[4] ـ سوره توبه،  آیه:۱۱۳.
[5] ـ الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج۱۳، ص۲۳۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version