نویسنده: شکران احمدی

جستارهایی بر علم مقاصد شریعت (بخش چهل‌وششم)

وسایل سلبی حفظ مال
در شریعت اسلامی وسایل سلبی برای حفظ مال به عنوان یکی از مقاصد ضروری پیش‌بینی شده است. هم‌چنین بعد از مقاصد ضروری، مقاصد حاجیات می‌باشد. در حقیقت، این مقاصد، مکمِّل ضروریات است. و در نهایت، مقاصد تحسینی و تکمیلی هر کدام کامل‌کنندۀ ضروریات و حاجیات می‌باشد که در این جستار بر تحلیل و بررسی آن پرداخته خواهد شد.
ج: وسایل سلبی حفظ مال
علاوه بر وسایل ایجابی حفظ مال، در شریعت اسلامی، وسایل سلبی برای حفظ مال نیز پیش‌بینی شده است و در گفتار بررسی می‌شود که عبارت اند از:
  1. تحریم سرقت
هرگونه اعتداء و تجاوز بر مال شخص دیگر، حرام بوده، گرفتن آن بدون رضایت صاحب‌مال، حرام دانسته شده است. اسلام با توجه به این که مال، عصب و شاهرگ زندگی است، مال و ملکیت افراد را محترم شمرده است؛ چون ملکیت هم مقتضای فطرت انسان است و هم انسان را به کار، وا می‌دارد و هم عدالت در آن است. اسلام حقوق مالی و ملکیت مردم را حق مقدس و محترمی قرار داده است، که برای هیچ کس به هیچ‌عنوانی جایز نیست که بر این حق مسلَّم مردم، تجاوز نماید. لذا اسلام سرقت، دزدی و غصب اموال مردم، اختلاس، خیانت در امانت، ربا، غش، بازیچه‌قراردادن پیمانه و وزن و رشوت و رشوه‌گیری و به‌طور کلی این‌ها و همه کارهایی از این قبیل را حرام نموده است. و اخذ مال و تصرف آن بدون یک سبب شرعی و مشروع را، خوردن مال دیگران و تصرف باطل در آن قلمداد کرده است.
«یا أیها الَّذِينَ آمَنُوا لا تأكلوا أموالكم بينكم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ منكم.»[1] ترجمه: «اى مؤمنان، اموال خود را در میان خود به ناحق نخورید، یعنی: به شیوه‌ای که شریعت آن را مباح نگردانیده؛ همچون: دزدی، خیانت، زورگیری، قمار، معاملات ربوی و امثال آن؛ مگر آن‌که تجارتی باشد به رضایت خودتان.
در خطبۀ حجةالوداع که آخرین خطبۀ حج پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم بود و بخاری و مسلم آن را روایت کرده‌اند، آمده است: «إِنَّ دمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ، كَحْرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا، فِي شَهْرِكُمْ هَذَا.»[2] ترجمه: به راستی خون‌های شما و مال‌های شما و آبروی شما بر شما حرام است؛ یعنی: بر شما حرام است که به خون و مال و آبرو و ناموس همدیگر تجاوز کنید، همان‌گونه که هرگونه تجاوزی در این روز و در این ماه و در این شهر بر شما حرام است و همان‌گونه که این روز و این ماه و این شهر، برای همه محترم است، خون و مال و ناموس همه نیز محترم است.
دارقطنی از طریق انس بن مالک رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرمود: «لا يحل مَال امْرِئٍ مُسْلِمِ إِلَّا بِطيبِ نَفْسِهِ .»[3] ترجمه: مال هیچ مسلمانی برای دیگری حلال نیست؛ مگر به رضای خاطر و طیب نفس او».
در حدیث دیگری آمده است که: هر کس مال برادر دینی خود را به وسیلۀ سوگند دروغ، بگیرد، الله متعال آتش دوزخ را بر وی واجب می‌کند و بهشت را برایش حرام می‌کند؛ یکی پرسید: ای رسول الله، اگرچه آن مال اندک هم باشد؟ فرمود: حتی اگر هیزمی و شاخه‌ای از چوب اراک – چوب مخصوص مسواک كردن- هم باشد.[4]
ابوداود به روایت سائب بن یزید از پدرش نقل می‌کند که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرمود: «ولا يأخذنَّ أحدُكم متاع أخيه لاعباً ولا جاداً، ومن أخذ عصا أخیه، فلیردّها.»[5] ترجمه: هیچ کس از شما کالای برادر دینی خودش را نه به جدی و نه به شوخی، نگیرد و هرگاه کسی از شما عصای برادرش را برداشت، آن را به وی برگرداند».
اسلام دربارۀ دزدی و سرقت، بسیار سخت‌گیری نموده و حکم به قطع دست سارق، نموده است. در این حکم، فلسفۀ آشکار و روشنی است، چون دست خیانت‌پیشه و دستی که با آن دزدی صورت گرفته است، به منزلۀ عضو و اندام بیمار یک جسم است که بایستی آن را برید تا بقیۀ جسم، سالم بماند. و به اتفاق همۀ قوانین و مطابق با عقل سالم، همیشه جزء، فدای کل می‌شود. بریدن دست دزد، بهترین عبرت و پند است، برای کسانی‌که هوس دست‌درازی به مال مردم، دارند، تا دیگران جرئت نکنند که دست به مال مردم، دراز کنند. در نتیجه اموال مردم محفوظ و مصون می‌ماند.
الله متعال می‌فرماید: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا منَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.»[6] ترجمه: «دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده‌اند، به عنوان يک مجازات الهی، قطع کنید. و الله (بر کار خود)، چیره و (در قانون‌گذاری خویش)، حکیم است (و می‌داند که دزدی، نظام جامعه را به‌هم می‌زند و مخالف امر خدا و به زیان همۀ جامعه است و برای هر جنایتی، عقوبت مناسبی، وضع می‌کند، تا مانع پخش آن گردد)».
با واجب کردن بریدن دست دزد، الله متعال، اموال مردم را مصون و محفوظ داشت. برای غیر سرقت، این مجازات را تعیین نکرده است؛ مانند: اختلاس و انتهاب و غصب؛ چون این موارد به نسبت دزدی کمتراند و دزدی، فراوان است و فراوان پیش می‌آید، و در اختلاس و انتهاب و غصب، امکان دارد به کمک اولیای امور، اموال را برگرداند و اقامۀ بینه و گواه گرفتن بر آن آسان است، به خلاف سرقت که گواه گرفتن بر آن آسان نیست و کمتر گواه بر آن پیدا می‌شود. پس دزد برای جامعه بسیار خطرناک است؛ لذا مجازات و کیفر دزدی بسیار شدید است تا مردم از آن خودداری کنند.[7]
یقینا اگر این جرم شوم، در میان جامعه رواج یابد، اقتصاد جامعه که خود عامل بزرگی، برای بقای آن و رواج عقاید مذهبی و تحکیم مبانی دینی است دست‌خوش زوال می‌گردد و فقر عمومی، خیر دنیا و آخرت را از مردم می‌گیرد. پس مبارزه با سرقت و سالم نگه‌داشتن اقتصاد جامعه و جلوگیری از سقوط معنوی آن، تعیین مجازاتی که متناسب با این جرم شنیع باشد، لازم و ضروری است. و به حق، بریدن دست، به شرط وجود شرایط، بهترین عامل بازدارنده برای کسانی است که قصد ارتکاب جرم را دارند.
ادامه دارد…
[1]. سورۀ نساء، آیۀ ۲۹.
[2]. صحيح البخاري:كتاب المغازي، باب حجة الوداع: ۱۰۰/۷.
[3]. سنن الدارقطنی: ۳/۲۲۴.
[4]. أحمد بن محمد بن سلامة أبو جعفر الطحاوى (۱۹۹۴م). شرح مشكل الآثار: تحقيق: شعيب الأرنؤوط، الرياض السعودية، مؤسسة الرسالة (٣٩٠/١).
[5]. سنن أبي داود كتاب الأدبِ، بَابُ مَنْ يَأْخُذُ الشَّيْءَ عَلَى الْمِزَاحِ : ۳۵۱/۷.
[6]. سورۀ مائده، آیۀ ۳۸.
[7]. أبو زكريا محيى الدين يحيى بن شرف النووى، المنهاج، شرح صحيح مسلم بن الحجاج، بيروت، دار إحياء التراث العربي: ۱۸۰/۱۱.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version