نویسنده: سید مصلح الدین

محبت محمد مصطفی (صلی الله علیه وسلم) (بخش پانزدهم)

۷. مرد انصاری:
 روایت شده که مردی از انصار پیش پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و عرض کرد: «یا رسول الله! شما از نفس من، فرزندم، اهل، عیال و مالم محبوب‌تر هستی. من نیامده بودم پیش شما ولی ترسیدم که بمیرم و گریست.» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به او فرمود: «چه چیزی تو را به گریه واداشته؟» عرض کرد: «به یادم افتاد که شما وفات می‌کنید و ما هم می‌میریم و شما با انبیاء بالا می‌روید و ما اگر وارد بهشت شویم دور از شما هستیم.» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) چیزی نفرمودند تا اینکه خداوند آیات ذیل را بر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نازل فرمودند: «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّنَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا ﴿۶۹﴾ ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا﴿۷۰﴾»؛ «کسی که از خدا و پیامبر اطاعت کند، او هم‌نشین کسانی خواهد بود که خداوند به آن‌ها نعمت (هدایت) داده است از پیامبران و راستروان و شهیدان و شایستگان و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند. این [رفاقت با آنان] بخشش و فضلی از سوی خداست، و [در استحقاق این کرامت و فضل] کافی است که خدا [به نیّات و اعمال مطیعان] داناست.»[1]
پس پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «ای ابو فلان خوش خبری برای تو باد.»[2]
حالات تابعين و محبت‌­شان با پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
در این باره مثال‌های زیادی از محبت تابعین مشاهده می‌شود که ما به چند مورد اشاره می‌کنیم تا بدانیم که این محبت جزء ایمان ما و اصلی از اسلام ما است.
۱. مالک بن انس (رحمه الله) از ایوب سختیانی روایت می‌کند:
من برای شما از کسی موثق‌تر از ایوب سختیانی روایت نکردم. او دو بار حج انجام داده که مالک همراه او بوده است. مالک بن انس (رحمه الله) می‌گوید: «من او را می‌دیدم ولی از او حدیث نمی‌شنیدم. غیر از اینکه یادی از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‌کرد، خیلی گریه می‌کرد. وقتی من این حالت را از او دیدم، از او به خاطر محبت و بزرگ داشتن پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و تأثر او از یاد نبی اکرم (صلی الله علیه وسلم) روایت کردم.»
۲. مصعب بن عبدالله از مالک (رحمهم الله) روایت می‌کند:
هر گاه در نزد مالک (رحمه الله) یادی از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) می‌شد، خود را جمع می‌کرد و رنگش تغییر می‌کرد تا اینکه هم‌نشینان او بر او ترحم می‌کردند و ناراحت می‌شدند. روزی از این حالتش از او سؤال شد. در جواب گفت: اگر آنچه را که من می‌بینم شما می‌دیدید، بر این حالت من نگران نمی‌شدید.
۳. حسن بصری (رحمه الله):
حسن بصری (رحمه الله) چیزهای جامد را نیز به خاطر رسول الله (صلی الله علیه وسلم) دوست داشت، تا اینکه او تنه درختی را که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) وقت خطبه به آن تکیه می‌داد، دوست می‌داشت. چون وقتی برای نبی اکرم (صلی الله علیه وسلم) منبری ساخته شد، آن درخت به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) مهر می‌ورزید تا اینکه صدای ناله‌ای از او شنیده شد و همه مردم نیز آن ناله را شنیدند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از منبر پایین آمد و دستش را روی تنه درخت گذاشت تا اینکه آن درخت آرام گرفت. حسن بصری (رحمه الله) وقتی این مهرورزی درخت و گریه آن را یاد می‌کرد، به مردم می‌گفت: «ای مسلمانان! درخت به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) عشق می‌ورزد و شوق دیدار او را دارد. پس شما مستحق‌تر هستید که شوق دیدار او را داشته باشید.»
۴. عبید بن عمر سلمانی (رحمه الله):
امام ذهبی (رحمه‌الله) در کتاب «سیر اعلام النبلاء» در ذیل زندگی‌نامه عبیده بن عمر سلمانی (رحمه الله) که تابعی است و از یاران حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) به‌شمار می‌آید، می‌نویسد: به او گفته شد نزد ما یک تار مو از موهای آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) که نزد حضرت انس (رضی‌الله‌عنه) بوده، وجود دارد. او گفت: اگر یک تار مو نزد من از موهای مبارک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) می‌بود، برایم از طلا و نقره در این دنیا با ارزش‌تر بود. علامه ذهبی در ادامه می‌نویسد: این قول عبیده معیار محبت کامل است و اینکه یک تار موی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) تأثیر بیشتری از طلا و نقره دارد. این قول یک تابعی است که ۵۰ سال بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بوده، پس ما در این زمان در مورد اینکه چند تار مو یا تسمه کفش مبارک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یا تکه ناخن یا تکه ظرفی که در آن نوشیده‌اند، چه می‌توانیم بگوییم؟ اگر یک فرد ثروتمند بهترین اموال خود را در بدست آوردن این‌ها خرج کند، آیا شما او را فضول خرج و دیوانه می‌پندارید؟ هرگز! بدین جهت است که مال‌ها در راه زیارت مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و نشستن در مقابل آرامگاه ایشان و لذت جستن با نگاه کردن به کوه احد، همان کوهی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در مورد آن فرمودند: «این احد است، کوهی که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم»،[3] خرج می‌شود. و فرد هرگز مؤمن کامل نمی‌شود مگر زمانی‌که سردار بشریت نزد او از خود او، فرزندانش، اموال و همه انسان‌ها محبوب‌تر نباشد. و حقیقت محبت با بوسیدن حجر الاسود، همان سنگ مبارکی که از بهشت آورده شده و با گذاشتن دهان در محلی که دهان مبارک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) آنجا متصل شده، تعبیر می‌شود. امام ذهبی (رحمه الله) می‌گوید: «ثابت بنانی وقتی حضرت انس بن مالک (رضی‌الله‌عنه) را می‌دید، دستش را می‌بوسید و می‌گفت: “این دست، دستی است که دستان مبارک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) را لمس کرده است.” و ما وقتی این مورد را نمی‌یابیم، می‌گوییم: “سنگ مبارکی که به منزله دست راست خداوند در زمین است و لب‌های مبارک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) آن را بوسیده، ما نیز می‌بوسیم.”»[4]

ادامه دارد…

[1] ـ سوره نساء،  آیه: ۶۹ ـ ۷۰.
[2] ـ الدرالمنثور.
[3] ـ صحیح بخاری.
[4] ـ سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۵۶.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version