نویسنده: م. فراهی توجگی

اسلام و دموکراسی (بخش شصت‌وچهارم)

اصول نظام سیاسی اسلام
آزادی در پرتو شریعت
مسئلۀ آزادی در طول تاریخ همواره یکی از دغدغه‌های اساسی بشر در زندگی اجتماعی و سیاسی بوده است. آزادی همیشه یکی از آرزوها و رابطه‌های عاطفی و همزاد بشر بوده است؛ بااین‌همه، در طول تاریخ به اشکال مختلف و با موانع گوناگون درونی و بیرونی، اعم از هواهای نفسانی یا طاغوت‌های داخلی و قدرت‌های خارجی، از افراد سلب شده است.
در اسلام آزادی فردی و اجتماعی از جایگاه خاصی برخوردار است؛ چنانکه یکی از اصول نظام سیاسی اسلام آزادی در قالب شریعت است.
برخى از مستشرقان و به پیروى از آنان، برخى از افراد ناآگاه كه شناخت صحیحى از اسلام ندارند، این تهمت را به اسلام وارد كرده‏‌اند كه این دین انباشته از محرمات و قیودات و نواهى است. در پاسخ چنین افرادى باید گفت که حقیقت كاملاً عكس چیزى است كه آنان مى‌پندارند؛ زیرا آزادى موجود در اسلام در هیچ آیین و نظامی دیگر نظیر ندارد؛ براى نمونه، كشورهایى چون فرانسه و ایالات‌متحده را در نظر بگیرید كه بیشترین ادعاى آزادى را دارند؛ ولی براى سفر به این كشورها یا خروج از آن‌ها و حتى دیگر زمینه‏‌ها نظیر تربیت فرزندان و مسائل خانوادگی محدودیت‏‌ها و قیدوبندهاى بسیارى وجود دارد. این قیودات در همۀ كشورها وجود دارد، اما در اسلام چنین چیزى هرگز وجود ندارد. اسلام هرگز به شما نمى‏گوید که كجا زندگى می‌‏كنید؟ كجا مى‌روید؟ چگونه مى‏روید؟ چه زمانى مسافرت مى‌كنید؟ بلكه آشكارا مى‌گوید که خداى متعال تو را آفرید و او به تو خرد و اندیشه ارزانى فرمود، پس بندۀ دیگران نباش و لازم نیست دولت را از ورود و خروج و اقامت و سفر خود و اینكه چه كالایى صادر یا وارد مى‌كنید، آگاه سازید؛ البته كالایى كه صادر یا وارد مى‌كند، نباید از چیزهایى باشد كه خداى متعال حرام فرموده است. به‌عبارت‌دیگر، اسلام رهنمودها و توصیه‏‌هایى پیش پایمان می‌‏گذارد كه با عمل‌كردن به آن‌ها موفق و كامیاب خواهیم بود و اگر عمل نكنیم، زیان خواهیم دید.
اسلام و آزادی بیان
آیا اسلام آزادی بیان را قبول دارد؟ اگر قبول دارد، آن را در چه حدی می‌پذیرد؟
بدون شک اسلام مدافع آزادی تفکر و اندیشه است و همواره از دشمنان چنین طلب دلیل نموده است: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏[1]؛ آيا معبودى دیگری در کنار خداست؟! بگو: دليل‌تان را بياوريد اگر راست مى‏‌گوييد.» پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم را نیز به بحث و مناظره با ایشان دعوت کرده است: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن[2]‏؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنان به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن‏.» مردم را نیز به شنیدن اقوال و انتخاب بهترین آن‌ها فرا خوانده است: «فَبَشِّرْ عِباد الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه‏[3]؛ پس بندگان مرا بشارت ده‏، همان كسانى‌كه سخنان را مى‏‌شنوند و از نيكوترين آن‌ها پيروى می‌‏كنند.»
اصلاً این آزادی بیان موجب گسترش و شکوفایی فکر و اندیشه‌ها می‌شود، پس گسترش آزاداندیشی نیز مهم است. واقعاً انسان‌ها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان تابع آزادی فکر است؛ زیرا در بودن موجودیت فضای آزاد فکری، امکان رشد وجود ندارد. از آن جهت که مفهوم آزادی یک مفهوم اسلامی است، این فکر غلط است که تصور کنیم تفکر آزادی اجتماعی را غرب به ما هدیه کرده است. البته طبیعی است که آزادی بدون قید و شرط موردپذیرش هیچ دین یا جریان فکری نیست؛ حتی آنانی که چنین ادعایی می‌کنند، در مقام عمل برای آزادی انسان محدودیت قائل می‌شوند؛ مانند ماجرای هولوکاست که امروزه شاهد ممنوعیت آزادی بیان در خصوص آن هستیم. در اسلام نیز آزادی بیان مقید به اموری است که منطقی است؛ به‌طور مثال:
اول: آزادی تفکر و بیان غیر از آزادی گمراه ساختن دیگران است؛ گمراه‌کننده‌بودن یک بیان بستگی به شرایط حاکم بر جامعه دارد؛ یعنی میزان درک و اطلاعات مردم و هم‌چنین شرایط مساعد برای طرح اندیشه‌های مختلف ملاک آزادی بیان است. پس شرایط بیان یک حرف باطل با چگونگی بیان یک حرف باطل متفاوت است؛ همه‌جا حرف باطل حرف گمراه‌کننده و اغواگر نیست. آنجایی‌که اغواگر است، مقابله‌ با او لازم است و از نظر اسلام ممنوع است و مقررات اسلامی جلوی بیان او را می‌گیرد؛ اما اگر یک سخنی از گوینده‌ای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر شود که مایۀ گمراهی جمعی از مردم شود، از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفۀ این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افکار، رشد افکار و برای پیشرفت جامعه است؛ اما آن آزادی‌هایی که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار نیز می‌باشد.
دوم: آزادی بیان نباید مغایر با ارزش‌های اخلاقی باشد؛ برخلاف جهان غرب که ملاک منافع و مضرات را در مادیات خلاصه می‌کنند، از نظر اسلام اخلاق ارجحیت دارد؛ لذا نمی‌توان به بهانۀ آزادی بیان بی‌اخلاقی را ترویج کرد.
سوم: تشنج‌آفرینی ممنوع است؛ مهم‌ترین چیز برای یک جامعه آرامش و امنیت و ثبات است، چرا که پیشرفت جز در سایۀ امنیت و اطمینان‌خاطر حاصل نمی‌شود. لذا آزادی بیان از نظر اسلام نباید موجب ترساندن مردم و متشنج‌شدن اوضاع حاکم بر جامعه شود.
خداوند متعال در سورۀ احزاب آیۀ ۶۰ می‌فرماید: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ‏ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» مرجفون در کنار منافقان و بیماردلان -که آن‌ها دو دسته‌اند قرار دارند. منافقان یک دسته‌اند. بیماردلان: «الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» دستۀ دیگری هستند؛ این «مُرْجِفُونَ» در کنار آنان گذاشته شده‌اند. مرجفون یعنی کسانی‌که مرتّب مردم را می‌ترسانند. یک جامعۀ تازه‌‌تأسیس‌‌شدۀ اسلامی، با آن همه دشمن، آن همه بسیج قرآنی، آن همه بسیج نبوی، همگان در آن جامعه باید برای دفاع از کشور و از این نظام عظیم انسانی و مردمی از لحاظ روحی آماده باشند؛ اما اینکه یک عده‌ای مثل خوره به جان مردم بیفتند و روحیه‌ها را تضعیف کنند؛ این‌ها مرجفون‌اند. قرآن می‌گوید: اگر «مُرْجِفُونَ» -کسانی‌که مرتّب مردم را می‌ترسانند، آدم را ناامید می‌کنند و مردم را از اقدام بازمی‌دارند، دست بر ندارند، «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ»؛ تو را به جان آنان خواهیم انداخت. این، مرز آزادی است. بیان آزاد است، اما اگر با این بیان کسی بخواهد جوّ آرام جامعه و سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به‌هیچ‌وجه این را قبول ندارد. می‌فرماید: «لنغرینّک بهم»؛ دستگاه‌های امنیتی مؤظف خواهند بود که در مقابل یک چنین بیانی بایستند و تعقیب قانونی و سیاسی و حقوقی کنند.
چهارم: آزادی بیان نباید مخل امنیت و بر خلاف مصلحت نظام سیاسی باشد؛ طبق آنچه از اهمیت ثبات و آرامش گذشت، تحقق یک نظام سیاسی مقتدر و باثبات که بتواند امنیت را برای مردم به ارمغان بیاورد، ضرور است و حفظ آن بر هر چیزی مقدم است و آزادی بیانی که این امر را به خطر بیندازد ممنوع است.
ادامه دارد…
[1]. نمل: ۶۴.
[2]. نحل: ۱۲۵.
[3]. زمر: ۱۷-۱۸.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version