
نویسنده: ابو عرفان
امر به معروف و نهی از منکر (بخش بیستوپنجم)
صفات آمر به معروف و ناهی از منکر
-
علم
دومین صفت از صفات آمر به معروف و ناهی از منکر، صفت علم و دانش است؛ زیرا کسی که مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را به عهده میگیرد، قبل از همه باید به زینت علم آراسته باشد و دعوتش را با نور علم و در روشنی دانش و دانایی پیش ببرد؛ ازاینرو، مسلمان باید مسائل امر به معروف و نهی از منکر را در سطح بالا و با جزئیات بداند و تا بتواند بهدرستی به وظیفهاش عمل کند، در غیر این صورت ممکن است بهجای نهی از منکر، کار حرامی مرتکب شود یا چهبسا میخواهد امر به معروف کند ولی جایی را که در نظر دارد، مکان صحیح امر به معروف نیست و یا زمان مناسبی برای دعوتش نیست، بلکه ممکن است به امر به معروف، خود مرتکب منکری بشود.
سعدی رحمهالله سروده است:
ای که دانش به مردم آموزی آنچه گویی به خلق خود بنوش
خویشتن را علاج مینکنی باری از عیب دیگران خاموش
مولانا جلالالدین بلخی نیز در باب علم و دانش و اهمیت آن فرموده است:
چون ز سینه آب دانش جوش کرد نه شود گنده نه دیرینه نه زرد
ای بسا عالم ز دانش بینصیب حافظ علمست آنکس نه حبیب
بنابراین، دانستن مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و دانش احکام و شرایط و تفصیلات آن برای آمران به معروف و ناهیان از منکر لازم و ضروری است؛ چراکه اگر انسانی در مکانی به دنبال آب باشد و چشمه آب در طرف شمالش واقع شده و او هراندازه بهسوی جنوب برود و بهسرعت خود نیز بیفزاید، از چشمه دورتر میشود.
در شریعت اسلامی و در دین مقدس اسلام، یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، دانش آمر و ناهی است که باید بدانند امر یا چیزی را که میخواهند از آن نهی کنند، منکر است و نیز باید بدانند به امری که دیگران را رهنمود و نموده و دستور میدهند معروف است؛ زیرا اسلام همه واجبات را بهعنوان معروف و همه محرمات را بهعنوان منکرات مطرح کرده است و به همین دلیل است که شخص آمر به معروف و ناهی از منکر باید از واجبات و محرمات شناخت لازم و کامل داشته باشد تا بتواند بهخوبی وظیفهاش را در این زمینه انجام دهد.
در اسلام موضوع خاصی که در این باب مدنظر است، کیفیت یا نحوه آگاهی و دانش فرد دعوتگر از مضامین دعوت است که در این بخش توجه به دو اصل لازمی است:
-
جهل موضوعی: فردی نمیداند غذا یا خوردنی که میخورد پاک یا نجس است، اما بر اساس قرائنی که نزد خود دارد و ازآنجاییکه میداند در اصل پاک بوده است و بنا بر همان نوع نگرش آن را میل میکند و نمیداند که نجس و حرام است و درصورتیکه نجاستی را در آن ببیند، میداند کثیف است و از آن پرهیز میکند.
-
جهل حکمی: شخصی بیآنکه بداند حکم خوردن بیضه/خصیههای حیوانات حلالگوشت چیست، آنها را میپزد و میخورد و در این مثال اصلاً حکم تناول آنها را نمیداند و به گمان اینکه همانند سایر اعضای بدن حیوان حلال است، آن را میخورد.