نویسنده: رحمت­ الله رحمانی

وفا به­ عهد (بخش اول)

چکیده:
عهد در لغت، به معنای نگه­داری و مراعات پی ­در ­پی شیء، شناختن امری، حفظ کردن، پیمان بستن، میثاق، سوگند و نیز به معنای زمان و روزگارآمده است. پیمان نیز به معنای شرط، عهد، قرارداد و قول و قراری است که کسی با کس دیگر بگذارد که بر طبق آن عمل کند. وفای به‌­عهد، به معنای به جا آوردن عهد و پیمان، نگه­داری عهد و پیمان و هم­چنین به معنای پایداری در دوستی نیز می­‌باشد.
وفای به عهد و پایبندی به پیمان، از دیدگاه قرآن کریم، یکی از معیارهای اساسی ارزیابی انسان‌ها است. این اصل، شرط بنیادین زندگی اجتماعی به شمار می‌آید و بدون آن، هیچ گونه همکاری و انسجام اجتماعی میسر نخواهد بود. زیرا اساس زندگی جمعی بر همکاری و اعتماد متقابل افراد جامعه استوار است و این امور تنها زمانی به خوبی انجام می‌پذیرد که افراد نسبت به وعده‌ها و تعهدات خود متعهد باشند. کسانی که به وعده‌ها و تعهدات خود عمل می‌کنند، معمولاً کسانی هستند که دارای تقوا بوده و در انجام تعهدات دینی خود جدیت دارند. در قرآن مجید و احادیث شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم)، بر این نکته به شدت تأکید شده است. قرآن مجید بیان می‌دارد که انسان‌ها در قبال عهدها و پیمان‌های خود مسئولیت دارند و پایبندی به پیمان یکی از خصوصیات مؤمنان است.
مقدمه:
خداوند متعال که ما را آفریده، از صفات نیکوی خود به ما ارزانی داشته است. وفای به عهد یکی از زیباترین و ارزشمندترین این صفات به شمار می‌آید. در فرهنگ دینی ما، وفای به عهد و پیمان جایگاهی بس بلند دارد و به عنوان یکی از مظاهر مسئولیت‌پذیری انسان شناخته می‌شود. این ویژگی از دو جنبه فردی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. همبستگی این صفت با کمال معنوی و انسانیت انسان در ارتباط مستقیم است. هر چه انسان از کمال انسانی بیشتری برخوردار باشد، به عهد و پیمان خود وفادارتر است. از سوی دیگر، نبود پایبندی به عهد و پیمان، پایه‌های ایمان را سست می‌کند. وفای به عهد به دلیل ارزش اجتماعی‌اش در تحکیم روابط اجتماعی و استواری بنیان جامعه تأثیرگذار است.
بنابراین، مهم‌ترین سرمایه یک جامعه، اعتماد متقابل افراد آن است. اصل اعتماد متقابل است که جامعه را از مجموعه‌ای از افراد پراکنده به یک وحدت سازمان‌یافته تبدیل می‌کند و افراد را چون حلقه‌های یک زنجیر به هم می‌پیوندد. عهد و پیمان، تأکیدی بر حفظ این اتحاد و اعتماد متقابل است. اما روزی که عهدها و پیمان‌ها یکی پس از دیگری شکسته شوند، اعتماد عمومی – که سرمایه‌ای بزرگ است – فرو می‌پاشد و جامعه‌ای که به ظاهر متحد است به افرادی پراکنده و بی‌قدرت تبدیل می‌شود. به همین دلیل است که در آیات قرآن مجید و به طور گسترده در احادیث شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم)، بر وفای به عهد و استقامت در برابر سوگندها تأکید فراوان شده و شکستن آن به عنوان یکی از گناهان کبیره شمرده می‌شود.
اهمیت وفا به­‌عهد:
احترام به پیمان و ضرورت عمل به آن، ریشه‌ای فطری دارد و هر انسانی این اصل را در اولین مدرسه‌ی تربیتی خویش، یعنی فطرت و سرشت پاک انسانی، می‌آموزد و از آن الهام می‌گیرد. کودکان در آغاز زندگی‌شان با سرشت ناب خود، لزوم عمل به پیمان را درک می‌کنند و پیمان‌شکنی را نکوهش می‌نمایند و از پیمان‌های بی‌پایه و اساس برخی والدین خود دلگیر می‌شوند. این احساس تا زمانی که دستی از خارج آن‌ها را از مسیر فطرت منحرف نسازد و یا تأثیرات بیرونی خلاف فطرت، از طریق حواس پنجگانه به فکر آنان راه نیابد، در نهاد کودکان باقی می‌ماند. به دلیل فطری بودن این اصل، در جامعه اسلامی نقض عهد و پیمان به عنوان یکی از رذایل اخلاقی بزرگ شناخته می‌شود. می‌توان گفت که مهم‌ترین دارایی یک جامعه، اعتماد متقابل افراد آن به یکدیگر است. اصولاً همین اعتماد متقابل است که جامعه را از مجموعه‌ای از افراد پراکنده به یک وحدت سازمان‌یافته تبدیل می‌کند و افراد را همچون حلقه‌های یک زنجیر به هم می‌پیوندد و زمینه‌ی فعالیت‌های هماهنگ اجتماعی و همکاری‌های گسترده را فراهم می‌آورد.
اگر عهد و پیمان‌ها در هر جامعه‌ای محترم شمرده شود، امنیت و ثبات آن جامعه را تضمین می‌کند و بسیاری از اقدامات احتیاطی که مردم برای پیشگیری از پیمان‌شکنی انجام می‌دهند، غیر ضروری می‌گردد.
تفاوت مهم یک جامعه اسلامی با دیگر جوامع در این است که برای جوامع غیر اسلامی، عمدتاً تنها حفظ منافع مادی موقت مد نظر است و لذا تا زمانی که عهد و پیمان به نفع آنان باشد، با تمام توان برای حفظ آن تلاش می‌کنند؛ اما هنگامی که به نفع آن‌ها نباشد، با بهانه‌های مختلف از آن چشم پوشی می‌نمایند. در حالی که یک جامعه اسلامی هدفی جز ترویج معنویت، احیای اصول انسانی و گسترش محبت و دوستی ندارد و به همین دلیل، به طور مکرر و گسترده در آیات قرآن و احادیث بر این مسئله تأکید شده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) همواره بر لزوم وفای به عهد در تمامی شرایط برای مسلمانان تأکید و توصیه می‌فرمودند. روایت ذیل، اهمیت این موضوع را بیشتر روشن می‌سازد: حضرت حذیفه (رضی الله عنه) که در جنگ بدر شرکت نکرده و از آن فیض عظیم محروم مانده بود، در این باره می‌گوید: «من و دوستم ابوالحسیل از مدینه خارج شدیم تا به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و سپاه مسلمین بپیوندیم. به طور اتفاقی به گروهی از کفار قریش برخورد کردیم. آنها پرسیدند: آیا به سمت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌روید؟ از ترس آنها و برای نجات از شرّ آنها، گفتیم: نه، ما به مدینه می‌رویم. آنها از ما خواستند که قول دهیم اگر آزادمان کنند، به یاری محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نرویم و علیه آنها جنگ نکنیم. ما نیز به این شرط موافقت کردیم و آزاد شدیم. پس از آن، به حضور خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدیم، ماجرا را شرح دادیم و خواستار اجازه‌ی شرکت در جنگ شدیم. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «نه، شما با آنها عهد و پیمان بسته‌اید و نباید آن را زیرپا بگذارید. شما بروید و به عهد و پیمان‌تان وفا کنید، ما نیز از خداوند یاری می‌طلبیم.»[1]
شواهد بسیاری در دست است که نشان می‌دهد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به وفای به عهد اهتمام ویژه‌ای داشتند. از جمله، در صلح حدیبیه که بین آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلم) و مشرکین مکه پیمانی بسته شد، به این مضمون که اگر کسی از پیروان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به سوی قریش بگراید، او را بپذیرند و هر کس از قریش به سوی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بگراید، نباید او را بپذیرند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) همچنان بر پیمان خود استوار ماندند و کسی از افراد قریش را در آن زمان نپذیرفتند. ابو رافع می‌گوید: «قریش مرا به نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرستادند. هنگامی که آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلم) را دیدم، در دلم نور ایمان تابان شد. به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کردم: یا رسول الله! من دیگر به سوی قریش بازنخواهم گشت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من به عهد خود خیانت نمی‌کنم و پیام‌آوران را نگه نمی‌دارم. تو به سوی آنان بازگرد و اگر دوباره اسلام را خواستی، به سوی ما بازآی.»[2]
ادامه دارد…
[1] ـ مسند احمد بن حنبل، جزء ۳۸،ص ۳۹۰، تتمة مسند الانصار…، حدیث حذیفة الیمان…، رقم الحدیث: ۲۳۳۷۲، دارالرسالة العالمیة.
[2] ـ اسلام صلح جهانی، ص ۲۶۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version