نویسنده: ابوعائشه

نشنلیزم (بخش بیست‌وچهارم)

ملی‌گرایی در افغانستان
افغانستان کشوری که در آسیای مرکزی واقع است که با پاکستان (از سمت جنوب)، تاجیکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان و جمهوری خلق چین مرزهای مشترک دارد. پایتخت آن، شهر کابل، در طی تاریخ دراز خود از دوران مبارزات استعماری بین انگلستان و روسیه در سدۀ نوزدهم تا مناقشات جنگ سرد بین اتحاد شوروی و ایالات‌متحده در سدۀ بیستم، عرصۀ خشونت‌های بسیار بوده است.[1]
ملی‌گرایی و نشنالیزم در افغانستان دارای ابهامات و پیچیدگی‌های فراوانی است که نمی‌توان به‌خوبی از عهدۀ بیان آن برآمد؛ زیرا افغانستان یک کشوری است که دارای اقوام متعددی می‌باشد. اقوام متعدد و فراوانی که در یک سرزمین و کشور زندگی می‌کنند، خواه‌ناخواه (به‌ویژه وقتی از زشتی‌های قوم‌گرایی بی‌آگاه و بی‌خبر باشند)، گاهی به‌سوی قوم‌گرایی مایل شده و هر یک از این اقوام، قوم خود را بر سایر مردم ترجیح داده و او را مستحق می‌داند.
در مورد این‌که نشنالیزم و ملی‌گرایی چه زمان در افغانستان پدید آمد و یا اصلاً می‌توان این اقدام را ملی‌گرایی خواند، نیز اقوال متفاوتی وجود دارد. در «دائرة المعارف ناسیونالیزم» آمده است: «از نخستین کوشش‌های استقلال‌طلبانۀ ملی‌گرایان افغان شورش سال ۱۷۰۹ میلادی، به رهبری میرویس خان علیه حاکم ایرانی آن منطقه بود. موفقیت او در بیرون راندن ایرانیان از آن بخشی که بعدها افغانستان شد، پسرش را به سودای گسترش این قلمرو انداخت، حرکتی که ناموفق بود.»[2]
عده‌ای نیز بر این نظر هستند: اولین کسی‌که ملی‌گرایی را به افغانستان آورد، محمود طرزی فرزند سردار غلام محمد طرزی بود. او که چندین مدت در تبعید به سر می‌برد، بالأخره بعد از آمدن به افغانستان به فعالیت‌هایش در زمینه‌های متعددی آغاز نمود که یکی از آن‌ها، ایجاد حس نشنالیزم در بین مردم، بالخصوص روشن‌فکران بود.
«به گفتۀ فرهنگ (۱۹۹۴م.)، امیر عبدالرحمان (۱۸۸۰-۱۹۰۱م) بسیاری از مخالفان سیاسی خود را تبعید کرد. از جملۀ این افراد سردار غلام محمدخان طرزی (پدر محمود طرزی) بود که متهم به توطئه علیه دولت شده بود. گریگارین (۱۹۶۹م.) اظهار می‎‌دارد خانوادۀ طرزی پس از اقامتی کوتاه در کراچی به دمشق رفتند و سلطان عبدالحمید دوم، امپراتور عثمانی، به آن‌ها اجازۀ اقامت داد. بیست سال تبعید برای محمود طرزی جوان اهمیت بسیاری داشت. او در مدارس دمشق و قسطنطنیه با فرهنگ و نهادی اروپایی آشنا شد و نیز در جریان جنبش ملی احیاگری و دیده‌گاه‌های پان اسلامی الأفغانی قرار گرفت به علاوه با خدمت در دبیرخانۀ استانی دولت عثمانی تجربۀ اجرایی و اداری بیرونی را آموخت.»[3]
با مطالعۀ کتاب‌های طرزی به‌ویژه کتاب «سیاحت‌نامۀ سه قطعۀ روی زمین» معلوم می‌شود که او در وقت تبعید با انسان‌های گوناگون و افراد مختلف رفت‌وآمد داشته است و در لابه‌لای صفحات این کتاب، به‌وضوح مشاهده می‌شود که ایشان تا حد زیادی از فرهنگ و برنامه‌های غربی متأثر شده است و در وصف آنان، بیش‌ازحد مبالغه می‌کند، به همین خاطر وقتی به افغانستان بازگشت در صدد این برآمد تا ایده‌هایی را که آنجا فراگرفته بود، در بین مردم رایج نماید.
«اندیشه‌های ملی‌گرایی در افغانستان با بازگشت محمود طرزی از [دولت] عثمانی در اوایل قرن بیستم آغاز شد. محمود طرزی با بهره‌گیری از تجربۀ ملی‌گرایی ترکی تلاش کرد تا این الگو را در افغانستان پیاده کند.»[4]
«وقتی حبیب الله خان به تاج‌وتخت رسید، مخالفان سیاسی پدرش را عفو کرد و به آن‌ها اجازۀ بازگشت به کشور داد. با مرگ امیر عبدالرحمن و سردار غلام محمد طرزی، خانوادۀ طرزی تصمیم گرفتند به افغانستان بازگردند. بازگشت محمود طرزی به افغانستان با دو مسئله همراه بود، پیدایش نوگرایی و جنبش نشنالیزم. وی پس از بازگشت سعی کرد برنامۀ اصلاحات را آغاز کند و از امیر افغانستان درخواست کرد به جدیت به مشکلات موجود در آموزش‌وپرورش (تعلیم و تربیه) ارتباطات و ساختار صنعتی توجه کند. او هم‌چنان بر تأثیر سیاست انزواجوی امیر اشاره کرد که افغانستان را به انزوایی فرهنگی و فکری می‌کشاند.»[5]
طرزی با ایجاد روزنامه‌ای به نام «سراج الأخبار» می‌کوشید تا در بین مردم، به‌نوعی این حس را پدیدآورد گرچه او خودش اذعان دارد که این حس را به‌خاطر استعمارستیزی و مخالفت با دشمنان افغانستان احیاء کرده است؛ چنانچه در کتاب «نثر دری افغانستان» آمده است: «سراج‌الأخبار کوششی بود در توجیه و جهت‌بخشی جنش‌های ملیت‌خواهی و ضداستعماری افغان‌ها، در سر مقاله‌ها سعی می‌شد تا در مردم علاقه به تغییر و پیشرفت ایجاد شود. بدین منظور با درک عمیق روحیات خوانندگان، نویسندۀ مقالات را با آیات قرآنی و احادیث نبوی می‌آراست و با اشعار و گفته‌های بزرگان درمی‌آمیخت.»[6]
این را باید دانست که نشنالیزم در طول دوره‌های گذشتۀ خود، یک پدیدۀ استعماری بوده و همواره استعماری باقی می‌ماند گرچه عده‌ای به‌شدت از آن طرف‌داری نموده و آن را زیبا جلوه دهند.
«گفتمان نشنالیزم افغانی نه تنها به شدت پدیده‌ای استعمارزده است که خود ادامه و رهاورد ایدۀ استعمار است.»[7]
بررسی‌ها نشان می‌دهد که کشورهای استعمارگر برای این‌که کشورهای اسلامی را تجزیه نموده و در بین‌شان، اختلاف و تفرقه ایجاد کنند و گروه‌های مخالف دولت را تقویت کنند، به گروه‌های کوچکی که در همان منطقه، به سر می‌برند و خواهان استقلال و یا تعدادی از امتیازات هستند، رسمیت می‌دهند و به آن‌ها ارزش قایل می‌شوند. آنان را تمویل می‌کنند تا در آینده در مقابل دولت، قیام کنند و مانع مقاومت دولت در برابر استعمار و اشغال شوند.
گرچه تاریخ ملی‌گرایی در افغانستان، در این مقاله بیان شد، اما باید دانست که ملی‌گرایی یکی از پدیده‌های بسیار شوم و نامیمون غربی است، گرچه طرف‌داران نشنالیزم و ملی‌گرایی آن را زیبا جلوه می‌دهند و آن را کارآمد و مفید می‌دانند؛ اما باید دانست که دشمنان همواره تلاش می‌کنند تا این مفکورۀ نادرست را که با قوانین، فرمان‌ها و دستورات اسلام مطابقت ندارد در کشورهای اسلامی ایجاد کرده و به‌وسیلۀ آن در بین مسلمانان، تفرقه و جدایی بیفکنند، همان‌طوری که تا حد زیادی نیز موفق بوده‌اند، بالخصوص در کشوری همانند افغانستان که دارای تنوع قومی است و این تنوع قومی، می‌تواند وسیلۀ خوبی برای دشمنان وطن، برای درگیر ساختن ملت بین همدیگر باشد. پس تمام مردم مسلمان افغانستان، باید هوشیار باشند و شکار فریب‌های زهرآگین و تبلیغات دروغین دشمنان نشوند و تلاش کنند تا تنوع قومی که یکی از نشانه‌های خلقت خداوند متعال است باعث اتحاد، اتفاق و انسجام بیشتر آنان شود. انتشار این پدیده در بین مردم مسلمان، یکی از شیوه‌های جنگ فکری است که می‌تواند مسلمانان را از هم دیگر جدا کند. در تمام قسمت‌های قبلی این تحقیق دریافتیم که استعمار با تسلط بر هر کشوری تلاش می‌کرد تا در آنجا، این پدیده را ایجاد نموده، مردم را درگیر سازد و خود نیز به سیطره و تسلط خود ادامه دارد.
ادامه دارد…
[1]. دائرة المعارف ناسیونالیزم، زیرنظر الکساندر ماتیل، سرپرست ترجمۀ فارسی: کامران فانی- محبوبه مهاجر، ۱۳۸۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۹۷۲.
[2]. دائرة المعارف ناسیونالیزم، زیرنظر الکساندر ماتیل، سرپرست ترجمۀ فارسی: کامران فانی- محبوبه مهاجر، ۱۳۸۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۹۷۲.
[3]. بدخشانی، غفران، دولت بی‌ملت، نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان، ۱۳۹۳ هـ.ش، ص ۵۴.
[4]. ابراهیمی، محمد هادی، قوم‌گرایی در لباس ملی‌گرایی، نشر شده در سایت اطلاعات روز، تاریخ نشر: ۷ اسد، ۱۳۹۹ هجری شمسی.
[5]. بدخشانی، غفران، دولت بی‌ملت، نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان، ۱۳۹۳ هـ.ش، ص ۵۴.
[6]. غزنوی، علی رضوی، نثر دری افغانستان، ۱۳۵۷هجری شمسی، ص ۳۰.
[7]. خراسانی، عبدالله، ناسیونالیسم افغانی و فهم درون ماندگار جابه‌جایی جمعیتی، نشر شده در خبرگزاری راسک، تاریخ نشر ۱۴۰۲ هجری شمسی.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version