نویسنده: ابوعائشه

نشنالیزم (بخش بیست‌ودوم)

نشنالیزم در دورۀ پهلوی
نخستین شکل‌گیری ملی‌گرایی به‌عنوان ایدئولوژی حاکم را می‌توان به دورۀ پهلوی نسبت داد.[1] پس از انقلاب مشروطه، جریان فکری ناسیونالیسم به نیروی سیاسی نیرومندی بدل شد و با روی کار آمدن خاندان پهلوی، به ایدئولوژی نظام حکومتی ایران تبدیل گردید.[2]
دورۀ پهلوی اول، مرحلۀ تثبیت جریان ملی‌گرایی غیردینی بود؛ تا جایی‌که این تفکر به گفتمان رسمی سلطنت تبدیل شد. بسیاری معتقدند که یکی از دلایل توجه سلطنت پهلوی و شخص رضاشاه به ملی‌گرایی، کسب مشروعیت سیاسی بوده است. در این راستا، حکومت رضاشاه به تاریخ‌نویسی ملی‌گرایانه و باستان‌گرایانه روی آورد و به ترویج عقاید و اصول ملی‌گرای سکولار در کنار تجدد پرداخت.[3]
در دورۀ پهلوی دوم، روند ملی‌گرایی ادامه یافت و به‌ویژه پس از سال ۱۳۳۲هـ.ش، با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ سالۀ شیراز، به اوج خود رسید. این جشن‌ها سلطنت پهلوی را به‌عنوان ادامه‌دهندۀ فرهنگ و تمدن ایران باستان معرفی کرد. در این دوره، تاریخ‌نویسی با محوریت ملی‌گرایی و باستان‌گرایی هم‌چنان ادامه یافت و به یکی از ابزارهای مهم حکومت برای مشروعیت‌بخشی به خود تبدیل شد.[4]
نشنالیزم در ایران، نخستین‌بار با گرایش‌های لیبرال در عصر مشروطه به‌صورت سطحی مطرح شد؛ اما در دورۀ رضاشاه شدت یافت و به بزرگداشت تمدن پیش از اسلام ایران پرداخت. در این دوره، اسلام با دیدگاهی مهاجم نگریسته شد و ارزش‌های اسلامی مورد تحقیر قرار گرفت. ناسیونالیست‌ها، با تقدیس آداب و مظاهر باستانی و تلاش برای حذف لغات عربی از زبان فارسی، به جایگزینی «ایرانیت» به‌جای «اسلامیت» پرداختند. این فعالیت‌ها با پشتیبانی زورگویی‌های رضاشاه به‌طور گسترده پیگیری شد. ناسیونالیست‌ها به‌جای مقابله با استعمار غربی و حاکمیت پنهان آن بر کشور، مبارزه با اسلام –که روح ایران بود– را در دستور کار خود قرار دادند. با نفی اسلام و تأکید بر برتری نژاد آریایی، کوشیدند تا غرب را خویشاوند ایرانیان معرفی کنند و اسلام را از هویت ایرانی بزدایند.[5]
در دوران حکومت رضاشاه، ملی‌گرایی به مفهومی دولتی و حکومتی تبدیل شد. رضاشاه با استفاده از شعار «پان‌ایرانیسم»، تلاش کرد تز جدایی دین از سیاست را پیاده کند. او با سفارش اربابان غربی‌اش، بر بزرگ‌نمایی ایران باستان و قوم آریایی متمرکز شد تا ناسیونالیسم شاهنشاهی را جایگزین اسلام کند. مشروعیت حکومت خود را نیز بر باستان‌گرایی و احیای هویت پیش از اسلام استوار ساخت.[6]
ناسیونالیسم در این دوره بر محورهای زیر استوار بود:
  1. احیای هویت پیش از اسلام و الگوگیری از پادشاهان هخامنشی.
  2. مقابله با ارزش‌های اسلامی و جایگزینی ایدئولوژی باستان‌گرایانه.
  3. تقویت دولت متمرکز و تضعیف نهادهای مذهبی.
  4. پاک‌سازی زبان فارسی از واژگان عربی.[7]
مشهورترین روشن‌فکران ملی‌گرایی در ایران
یکی از مهم‌ترین اندیشمندان جریان ملی‌گرایی در ایران، میرزا فتحعلی آخوندزاده است. او نخستین فردی بود که عناصر ناسیونالیسم ایرانی را در آثار خود، به معنای جدید سیاسی، مطرح و تا حدی تئوریزه کرد.[8] آخوندزاده به همراه میرزا آقاخان کرمانی از منتقدان اسلام و طرفداران جدایی دین از سیاست بودند. آن‌ها به ارج نهادن میراث دوران پیش از اسلام ایران پرداختند و تمدن غرب را می‌ستودند.[9]
این روشن‌فکران، اسلام و احکام شریعت را مضر برای جامعه می‌دانستند و خواستار جایگزینی ناسیونالیسم با اسلام بودند. میرزا آقاخان کرمانی، به‌ویژه، بر ستایش از آداب و رسوم ایران قبل از اسلام و آیین زرتشت تأکید داشت و تلاش می‌کرد تصویری رمانتیک از ملی‌گرایی و ایران‌مداری ارائه دهد. او در نوشته‌هایش، مرزهای ایران را معطر، خاکش را ارزشمندتر از طلا و هوایش را بی‌نظیر توصیف می‌کرد.
از میان پیشگامان این جریان، می‌توان به ملکم‌خان و همراهانش اشاره کرد. در این میان، میرزا آقاخان کرمانی نقشی برجسته‌تر داشت و با تلاش برای احیای ملت ایران از طریق بازگشت به فرهنگ باستان، به‌ویژه آیین زرتشت، از پیشروان این ایده به شمار می‌رفت. او با تبلیغات گسترده، سعی در پیوند دادن ایران معاصر با گذشته‌های باستانی داشت و ملی‌گرایی را به‌عنوان ابزاری برای تقویت هویت ایرانی مطرح کرد.[10]
حاملان اولیۀ تفکر روشن‌فکری و ناسیونالیسم ایرانی، مانند میرزا آقاخان کرمانی، آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان و دیگران، بر این باور بودند که مهم‌ترین علت واپس‌ماندگی ایران، حضور اعراب و نفوذ اسلام در این سرزمین است. آنان راه نجات ایران را در غربی شدن در تمام زمینه‌ها می‌دیدند. این گروه که می‌توان آن‌ها را «ناسیونالیست‌های غرب‌گرا» یا «تجددگرا» نامید، تلاش بسیاری برای ترویج این دیدگاه داشتند.[11]
دو نویسندۀ معاصر، میرزا فتحعلی آخوندزاده و جلال‌الدین میرزای قاجار (1246-1289هـ.ش)، نمایندگان اصیل ناسیونالیسم جدید شناخته می‌شوند. این دو نویسنده، هرچند در آغاز آشنایی‌ای با یکدیگر نداشتند، به‌طور هم‌زمان به نشر افکار ملی‌گرایانه پرداختند. بعدها، دوستی میان آن‌ها شکل گرفت و تا حدی از یکدیگر تأثیر پذیرفتند. آثار و اندیشه‌های آنان بر نسل بعدی، به‌ویژه میرزا آقاخان کرمانی (1270-1316هـ.ش)، اثر گذاشت و او را به‌عنوان نمایندۀ برجستۀ این مکتب فکری معرفی کرد.[12]
احزاب ملی‌گرا در ایران
ملی‌گرایی در ایران، مانند سایر کشورها، دارای طیف‌ها و احزاب گوناگونی بوده است. برخی از احزاب مهم ملی‌گرا عبارت‌اند از:
  1. حزب ایران: این حزب ایدئولوژی خاصی نداشت و در عین حال که یک حزب ناسیونالیست محسوب می‌شد، مدرنیسم و سوسیالیسم را نیز به‌خاطر ناسیونالیسم در برنامه‌های خود گنجانده بود.
  2. حزب پان‌ایرانیست:[13] از احزاب ناسیونالیستی که بر وحدت ایران و حفظ هویت ملی تأکید داشت.
  3. جبهۀ ملی ایران: این جبهه در تاریخ سیاسی ایران تأثیر قابل‌توجهی داشت و از مهم‌ترین نهادهای سیاسی ملی‌گرا به‌شمار می‌رفت.
  4. حزب ملت ایران: حزبی با گرایش‌های ناسیونالیستی و تمرکز بر احیای هویت ایرانی.
یادآوری مهم
امروزه نیز، بسیاری از ایرانیان متأثر از ملی‌گرایی، دین‌ستیزی را به‌عنوان یکی از اهداف و وظایف اصلی خود تلقی می‌کنند. این افراد، با این تصور که تنها عامل از بین رفتن شکوه و اقتدار ایران باستان، ورود اسلام و نفوذ زبان عربی بوده است، به مقابله با اسلام و زبان عربی پرداخته‌اند. آن‌ها تلاش می‌کنند با احیای ملی‌گرایی، باستان‌گرایی و ایرانیت، جایگاه پیشین ایران را بازسازی کنند.
این گرایش‌ها، عموماً برگرفته از اندیشه‌های غربی و اروپایی است و روشن‌فکران حامل این تفکر، شدیداً تحت تأثیر تمدن غرب قرار گرفته‌اند.
ادامه دارد…
[1]. صفایی، علیرضا مؤمن، علینی، علی اکبر، شکل‌گیری ملی‌گرایی در ایران (مطالعه موردی: پهلوی اول)، مجلۀ بین‌المللی پژوهش ملل، دورۀ پنجم، شمارۀ 49، 1398 هـ.ش، ص 1.
[2]. ضیاء، مصباح، ملی‌گرایی در تاریخ سیاسی معاصر، نگاهی دیگر به تاریخچۀ جبهۀ ملی، سایت: مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری، به نقل از مجلۀ حافظ، مرداد 1387، شمارۀ 53.
[3]. علیخانی، علی‌اکبر، دین و ملی‌گرایی در ایران؛ از تقابل تا تعامل، مقالۀ نشر شده در فصلنامۀ مطالعات ملی، 93، سال بیست‌وچهارم، شمارۀ 1، 1402 هـ.ش، ص 21.
[4]. همان، 22.
[5]. مظفری، آیت، جریان ملی‌گرا در ایران معاصر، نشر شده در سایت: راسخون، تاریخ نشر 1392 هجری شمسی.
[6]. أحمدپور، نیما، از ملی‌گرایی ایران‌گرا تا ناسیونالیسم بیگانه‌گرا، نشر شده در سایت جوان آنلاین، تاریخ نشر: 1399.
[7]. نظیفی، نازنین، تعامل و تقابل ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی در ایران پس از انقلاب اسلامی ایران، منتشر شده در فصلنامۀ پژوهش‌های راهبردی سیاست، سال دوم، شمارۀ دوم، 1392 هجری شمسی، ص 204.
[8]. علیخانی، علی‌اکبر، دین و ملی‌گرایی در ایران؛ از تقابل تا تعامل، مقالۀ نشر شده در فصلنامۀ مطالعات ملی، 93، سال بیست‌وچهارم، شمارۀ 1، 1402 هـ.ش، ص، ص 20.
[9]. ابهامات ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه شده از فرانسه توسط منوچهر مرزبانیان، نشر شده در سایت: اریان 21، تاریخ نشر 2017.
[10]. مریجی، شمس الله، بازشناسی جریان‌های روشن‌فکری در ایران، سایت: پرتال جامع علوم انسانی به نقل از: علوم سیاسی 1386، شمارۀ 37.
[11]. دیلمقانی، فرشید، ضرورت‌های سیاست‌گذاری هویت ملی از دید روشن‌فکران ایرانی، منتشر شده در فصلنامۀ سیاست، سال سوم، شمارۀ دوازده، سال 1395 هـ.ش، ص 33.
[12]. ادمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، 1349 هـ.ش، ص 109.
[13]. احزاب ملی‌گرا در ایران، وبگاه پاسخ‌گویی به سؤالات دینی، تاریخ نشر: 1396.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version