نویسنده: مهاجر عزیزی
در طول تاریخ، حق همواره به‌عنوان پدیده‌ای ارزشمند، با بی‌توجهی و بی‌مهری بسیاری از سوی اکثر انسان‌ها روبه‌رو بوده است. همواره گروهی اندک از مردم بوده‌اند که به حمایت و پشتیبانی از آن پرداخته‌اند. اما حقیقت این است که معیار پذیرش حق، هرگز به تعداد طرفداران آن وابسته نبوده و تنها «حق بودن» و «ثابت بودن» آن، ملاک و معیار است.
امروزه، معیار «اکثریت» به‌عنوان ارزشی جهانی شناخته می‌شود و به‌ویژه در میان رهروان دموکراسی جایگاه ویژه‌ای یافته است. ایشان تمام امور را در چارچوب رأی اکثریت می‌سنجند و بر آن تکیه می‌کنند. برای نمونه، رئیس حکومت و عالی‌ترین مقام یک کشور از طریق رأی اکثریت انتخاب می‌شود، قوانین در پارلمان‌ها با نظر اکثریت به تصویب می‌رسند، و حتی قانون اساسی و سایر قوانین حکومتی بر مبنای رأی اکثریت شکل می‌گیرند.
با این حال، تکیه بر «اکثریت» به‌عنوان معیار مطلق حق، نه‌تنها برخلاف عدالت و منطق است، بلکه با آموزه‌های قرآن نیز در تضاد قرار دارد. قرآن کریم با بیانی روشن، رأی اکثریت را نه‌تنها معیار حق نمی‌داند، بلکه در بسیاری موارد آن را باطل معرفی می‌کند.
برای نمونه، در آیهٔ ۱۱۶ سورهٔ انعام می‌فرماید: «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ»؛ [اگر از اکثریت مردم زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند، زیرا آنان تنها از گمان پیروی می‌کنند و جز دروغ نمی‌گویند.]
هم‌چنین در آیهٔ ۷۸ سورهٔ زخرف آمده است: «لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ»؛ [ما حق را برای شما آوردیم، اما اکثرتان از حق بیزار بودید.]
قرآن کریم، صفاتی همچون «ناسپاسی»، «جهل»، «کفر» و «ظن‌گرایی» را به اکثریت نسبت می‌دهد و تأکید می‌کند که تمایلات اکثریت غالباً با حق در تضاد است.
در میان اندیشمندان نیز انتقادات جدی نسبت به پذیرش رأی اکثریت به‌عنوان معیار حق وجود داشته است. سقراط معتقد بود: «آیا این توهم نیست که صرفاً عدد و اکثریت، دلیل بر خردمندی باشد؟ آیا نمی‌بینیم که توده‌های مردم اغلب ابله‌تر، خشن‌تر و ظالم‌تر از افراد اندکی هستند که به‌واسطهٔ دانش و تربیت از دیگران متمایز شده‌اند؟»
افلاطون نیز با ارائهٔ مثال‌هایی قانع‌کننده، معیار دانستن رأی اکثریت را در زمینه‌های مختلف به‌شدت نقد کرده است. او می‌گوید: «وقتی بیمار می‌شوید، به سراغ اکثریت نمی‌روید تا نظر آن‌ها را جویا شوید، بلکه به طبیبی مراجعه می‌کنید که تخصص دارد. پس چرا در سیاست باید به رأی اکثریت تکیه کنیم؟ دموکراسی نماد حکومت جاهلان است.»
جان راولز، فیلسوف برجستهٔ عدالت و یکی از چهره‌های شاخص فلسفهٔ سیاسی قرن بیستم، نیز بر این باور بود که: «هیچ استدلال منطقی وجود ندارد که نشان دهد آنچه اکثریت اراده می‌کند، الزاماً درست است.»
از مجموع این دیدگاه‌ها و آموزه‌های قرآن درمی‌یابیم که حق، پدیده‌ای مستقل از تعداد حامیان یا رأی اکثریت است و معیار آن را باید در منطق، عقل و عدالت جست‌وجو کرد، نه در گرایش‌های عمومی یا تمایلات اکثریت.
بنابراین، مهم این است که همواره با حق همراه باشی، حتی اگر تنها یک نفر در این مسیر با تو باشد. چشم‌پوشی از حق به‌دلیل زیاد بودن طرفداران باطل، و انحراف از مسیر دین و حقیقت، جفایی بزرگ در حق خود و دین خواهد بود.
نمونهٔ بارز این استقامت، حضرت ابراهیم علیه‌السلام است. زمانی‌که تمام مردم شهر در دام شرک و کفر گرفتار بودند، او به‌تنهایی به پا خاست و از حق دفاع کرد. انبوهی و کثرت باطل‌گرایان حتی ذره‌ای از اراده و ایمان او نکاست. استواری و پایداری او در این راه، الگویی است برای تمام کسانی‌که می‌خواهند در مسیر حق قدم بگذارند و با باطل مقابله کنند. زندگی حضرت ابراهیم علیه‌السلام درسی است جاودانه برای ایستادگی و استقامت در برابر طغیان‌گری‌های اکثریت.
امام ابن حزم رحمه‌الله در این باره می‌گوید: «هرکس که حق با او باشد، خداوند متعال با اوست. پس از کثرت دشمنان، سابقهٔ طولانی آنان، یا بزرگداشت مردم نسبت به آن‌ها هراسی نداشته باش. به تعداد و قدرت‌شان اهمیت نده، زیرا حق از آنان قدیمی‌تر و عزیزتر است و شایسته‌تر است که تعظیم شود.»
پس نباید به‌خاطر زرق‌وبرق ظاهری غرب، متکبران و طغیان‌گران، یا هیاهو و قدرت‌نمایی‌های‌شان فریفته شد. این گروه نه‌تنها لایق تعظیم نیستند، بلکه به‌شدت سزاوار تحقیر و سرزنش‌اند. جایگاه حقیقی، تنها به کسانی تعلق دارد که در مسیر حق استوار بمانند و به رضای الهی پایبند باشند.

نتیجه‌گیری

حق، گوهر گران‌بهایی است که ارزش آن به استحکام و ابدیتش بازمی‌گردد، نه به تعداد طرفدارانش. تاریخ نشان داده است که ایستادگی بر حق نیازمند ایمانی استوار و اراده‌ای قوی است، حتی اگر باطل در ظاهر اکثریت باشد.
مسلمان مؤمن باید بداند که عزت او در نزد خداوند به پایبندی به حق و مقابله با باطل بستگی دارد. دل‌سپردن به هیاهو و کثرت باطل‌گرایان، انسان را از مسیر هدایت دور می‌کند. بیایید از حضرت ابراهیم علیه‌السلام الهام بگیریم و شجاعانه در راه حق ثابت‌قدم بمانیم، زیرا خداوند همراه کسانی است که بر حق استقامت می‌ورزند.
. این نقل قول از کتاب “جمهوریت” (The Republic)  گرفته شده است. در این کتاب، افلاطون دیدگاه‌های فلسفی خود دربارهٔ عدالت، سیاست و حکومت را بیان می‌کند.
افلاطون، در مخالفت با دموکراسی، استدلال می‌کند که اکثریت مردم، به دلیل ناآگاهی و نداشتن تربیت کافی، توانایی اتخاذ تصمیمات عاقلانه را ندارند. این ایده در بخش‌هایی از کتاب هشتم “جمهوریت” مطرح شده است، جایی‌که او حکومت دموکراسی را به‌عنوان یک نظام ناکارآمد و تحت تأثیر امیال عمومی نقد می‌کند.

منابع:

[1]. راولز، نظریهٔ عدالت، ص: ۳۵۶.
[2]. تقریب لحد المنطق، ۱۹۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version