نویسنده: بشیراحمد" احمدی "
تاریخ؛ گفت‌وگویی را که بین ربعی بن عامر و رستم، فرمانده فارس رد و بدل شده از افکار عام اسلام و جهاد گفته است. زمانی‌که مسلمانان فارس را فتح کردند، رستم، فرمانده فارس نماینده‌ی را فرستاد که هیأتی را برای گفت‌وگو طلب کرد و در خواست این مذاکره به دلیل رغبت شدیدی‌که رستم به صلح داشت و یا به هر شکل ممکن دیگری‌که لشکر مسلمانان با آن از راه جنگ وارد نشوند؛ پس ربعی بن عامر رفت تا با رستم مقابل شود؛ اما ربعی از جمله فرماندهان لشکرهای اسلامی نبود؛ بلکه یکی از سربازان لشکر و سردار قوم خود بود.
رستم گفت: برایش اجازه دهید که وارد شود.
سپس ربعی با اسپ‌ خود بر فرش‌های هموارشده پیش روی رستم داخل شد، وقتی که دید بالشت‌های آن‌جا طلا کاری شده است؛ پس یکی از این بالشت‌ها را پاره نموده و لجام اسپ خود را کش کرد و توسط آن اسپ خود را بسته کرد؛ سپس نیزه‌اش را گرفت و رو به‌سوی رستم کرد؛ در حالی‌که او بر آن تکیه زده بود، نیزه در فرش داخل شد و فرش را پاره و سوراخ کرد، مردم فارس و رستم به سکوت فرو رفتند؛ در حالی‌که آن‌ها در مورد نشست آن فکر می‌کردند، او نشست و نیزه‌اش را در پیش روی خود گذاشت و بر آن تکیه زد؛ سپس رستم سخن را شروع کرد.
رستم به طرف ربیعی بن عامر گفت: چی چیز شما را به این‌جا کشانده؟
ربعی گفت: الله سبحانه و تعالی ما را فرستاده تا بندگان را از بندگی بندگان بیرون و به بندگی پروردگار بندگان بکشانیم! فرستاده شدیم تا بندگان را از ظلم ادیان باطله به سوی عدل اسلام فراخوانده و از تنگی دنیا به سوی فراخی و وسعت دنیا و آخرت سوق دهیم، هرکسی این را از ما پذیرفت، ما هم از آن می‌پذیریم و اگر نپذیرفت، از آن جزیه می‌گیریم و اگر جزیه را رد کرد، در برابر آن می‌جنگیم تا با نصرت الله سبحانه و تعالی بر آن پیروز شویم.
رستم گفت: اگر شما قبل از پیروزی مُردید.
ربعی گفت: الله سبحانه و تعالی برای کسانی‌که از ما مرده جنت را وعده داده و پیروزی برای کسانی است که باقی می‌ماند.
رستم گفت: سخنت را شنیدم و مقصد ترا فهمیدم، آیا می‌شود که ما را مهلت دهی تا نظر رهبران و مردم خود را بگیریم؟ سپس رستم مهلتی از ربعی ‌خواست تا فکر کند.
ربعی گفت: بلی، چی‌قدر می‌خواهی که ترا وقت دهم، یک روز و یا دو روز؟
رستم گفت: نه، بیشتر برایم وقت بده تا من با قوم خود در مدائِن مشوره ‌کنم.
ربعی گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما آموخته است که گوش‌های مان را از دشمن دور نساخته و در وقت مقابله برای شان بیشتر از سه روز وقت ندهیم؛ یعنی تنها سه روز برای‌شان وقت دهیم تا نتوانند که کار خود را سامان دهند؛ من از این پس سه روز ترا وقت می‌دهم، اسلام را اختیار کن، پس بر می‌گردم و ترا رها می‌کنیم و یا جزیه بده و اگر نیاز به کمک داشتی، برایت کمک می‌کنیم و اگر نیاز به کمک ما نداشتی باز می‌گردیم و رد پیشنهاد شما در روز چهارم است! من کفیل و نماینده قوم خود هستم و اطمینان می‌دهم که به جنگ شروع نکنیم، مگر در روز چهارم یا این‌که تو شروع کنی؛ یعنی من ضمانت می کنم که مسلمانان تا روز سوم علیه تو نجنگند؛ مگر در روز چهارم.
رستم گفت: آیا تو سردار ایشان هستی؟ یعنی تو سردار قوم خود هستی که تضمین عدم جنگ را می‌دهی؟
ربعی گفت: نخیر، من یک فردی از لشکر هستم، اما کوچک‌ترین ما بر بزرگ‌ترین ما حق اجازه دادن را دارد؛ یعنی کوچک‌ترین مرد ما چیزی را که بگوید و یا عده‌ای را وعده کند، بزرگ ما ناچار است که آنرا انجام دهد.
سپس رستم بازگشت و سخن گفت که یک قسمت سخن‌اش بار دوم چنین است:
رستم گفت: آیا منطق آن‌را دیدید؟ آیا قوت آن‌را دیدید؟ آیا اطیمنان آن‌را دیدید؟ قوم خود را چنین مورد خطاب قرار می‌داد تا ایشان را به عقد صلح با مسلمانان قناعت دهد و به این شکل از جنگ با ایشان خود داری کند؛ اما قوم‌اش پیشنهاداش را ترک و لجاجت کردند؛ سپس جنگ شد و مسلمانان پیروز و دولت فارس از بین رفت.
ای برادرم، این عزت، هیبت و عدم ترس اسلام است که به جز از الله قوی و شکست‌ناپذیر از دیگر مخلوقات ترس ندارد.
﴿يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾.( سورۀ صف آیه ۱۲ و ۱۳)
ترجمه: آثار گناهان‌تان را می‌زداید و شما را به بهشت‌هایی‌که نهرها از زیر آن جاری است، مساکن مطلوبی در بهشت‌های جاوید در می‌آورد! این است آن پیروزی عظیم؛ دیگری‌که شما دوست دارید، یاری الله و پیروزی نزدیک و مؤمنین را بشارت ده!
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version