در این برهه از زمان، جوانان دچار سردرگمی شده و هویت خود را فراموش کردهاند؛ درحالیکه خودشان میدانند که باید در همۀ زمینههای خیر موفق شوند، اما نمیدانند چگونه. جوانان عزیز باید بکوشند با نیروی ایمان قوی و اهداف عالی، خویشتن را تقویت کنند. در این صورت است که تلاش کشورهای غربی در راستای ترویج ناامیدی بین اقشار کشورمان بینتیجه خواهد بود.
دوران جوانی یکی از مراحل مهم زندگی به شمار میرود که باید از آن بهخوبی بهره برد. انسان در دوران جوانی به قوت و قدرت دست پیدا میکند و غرور و خودپسندی به او دست میدهد که این خود میتواند باعث بربادی این دوران شود. جوانان باید ابتدا به فکر اصلاح (ظاهری و باطنی) خویش باشند و سپس به فکر اصلاح افراد جامعه. آنها باید مشکلات جامعه را سنجیده و راهحلهایی برای برطرف کردن این مشکلات پیدا کنند. جوانان باید زندگی اصحاب کرام و سلف صالح را سرمشق زندگی خود قرار دهند و طبق زندگی آنان، زندگیشان را سپری کنند.
سران کشورهای اسلامی باید برنامههای تربیتیای برای رشد استعدادهای این قشر (جوانان) داشته باشند تا در آینده پشتیبان آنها قرار گیرند و مشکلاتی را که در جامعه رخ میدهد، حل کنند؛ زیرا اگر جوانان اصلاح شوند و نیروی جوانی با تجربۀ بزرگسالان یکجا شود، افراد جامعه اصلاح خواهند شد.
در این مقاله، دربارۀ پیشرفت و رشد جوانان و یافتن جایگاه بلند و والایشان بحث میشود.
واژگان کلیدی: جوانان، دوران جوانی، جوانان در قرآن و احادیث.
مقدمه
اگر نگاهی گذرا به تاریخ ادوار گذشته داشته باشیم و در لابهلای صفحات تاریخ به دنبال انقلابها و دگرگونیهایی که در طول تاریخ صورت گرفته، تعمقی کنیم، بهوضوح مشاهده میشود که سرمنشأ و بهوجودآورندۀ اغلب انقلابهای تاریخی و بیدارسازیهای مردمی که اثر جهانی و جاودانی به خود گرفتهاند، همین جوانان بودهاند. جوانانی که نمیتوانستند نظارهگر ظلم و تباهی در دیار و سرزمینشان باشند؛ جوانانی که غیرت و وجدان مردانگیشان اجازه نمیداد که نظارهگر ظلم و جنایت سفاکان و ستمگران مستبد باشند.
این جوانان جانبرکف، از حیث نیرو و قوا اندک، اما از حیث آرمان و اهداف مستحکم بودند و توانستند در مقابل بزرگترین امپراطوریها و سلطنتهای ظلم ایستادگی کنند و نگذارند ذلت و حقارت دامنگیرشان شود. جوانانی که دشمنشناس بودند و دست دوستی بهسوی کسانیکه ناموس و کیانشان را هدف گرفته بودند، دراز نمیکردند؛ جوانانی که از مکر و حیلۀ دشمن آگاهی کامل داشتند و از هر جهت خود را آمادۀ نبرد با آنان ساخته و خود را قوی کرده بودند. آنان به این حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم که میفرماید: «الْمُؤْمِنُ الْقَوِی، خَیرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِیفِ»؛ ترجمه: «در نزد الله، مؤمن قوی برتر و دوستداشتنیتر است نسبت به مؤمن ضعیف» جامۀ عمل پوشانده بودند.
این جوانان فریب متاع و کالای پرزرقوبرق دشمن را نمیخوردند و برای به دستآوردن آن، دست از خاکِ پاکِ میهنشان برنمیداشتند؛ جوانانی که اهل قناعت و بیرغبت به مال دنیا بودند و برای پرکردن جیب و شکم خود و ایجاد امکانات رفاهی و آسایشی برای اهل و خانوادۀ خود، به ملت و میهن خود خیانت نمیکردند. جوانانی که از خون و خانوادۀ خود گذشتند تا خون و خانوادۀ ملتشان را نجات دهند تا مبادا دشمن کینهتوز، آنان را مورد تعرض و ستم قرار دهد.