نویسنده: محمد الافغانی

مراعات حدود الله

رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) از همان روزهای اول بعثت خود اعلان نمود كه من مأمور رساندن پيام الله تبارك و تعالی می‌باشم نه سازنده‌ی قانونی به نام اسلام.
كلمه‌ی «قُل» (بگو من…) در قرآن كريم زياد به كار رفته و مبين اين مطلب است كه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) مأمور به مراعات حدود تعيين شده از جانب الله (جل‌جلاله) می‌باشند:
]قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ * قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيم * قُلْ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي[(زمر11-14)
(بگو من مامورم كه خدا را در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيده‏ام بپرستم و مامورم كه نخستين مسلمانان باشم، بگو من اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى هولناك مى‏ترسم، بگو خدا را مى‏پرستم در حالى كه دينم را براى او بى‏آلايش مى‏گردانم)
رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) به شاگردان و ياران خود می‌گفت مأموريت شما در قبال اين دين كم‌تر از من نيست و يگانه فرق من با شما اين است كه دستور الله (جل‌جلاله) به صورت مستقيم و يا به واسطه‌ی فرشته‌ به من می‌رسد، اما به شما از طريق من؛ و الا وقتی خدا امر می‌كند كه نماز بگذاريد چنين نيست كه مسؤوليت شما در قبال اين فريضه‌ی الهی نسبت به من كم‌تر باشد و يا وقتی امر می‌كند كه جهاد كنيد خطاب خدا (جل‌جلاله) به من بيشتر از شما متوجه گردد.
خلاصه همه‌ كسانی كه شهادت می‌دهند جز الله (جل‌جلاله) معبودی نيست و محمد (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرستاده‌‌ی خدا است، مكلف به مراعات حدود تعيين ‌شده‌ توسط الله (جل‌جلاله) می‌باشند، بدون اين كه در اين زمينه ميان پيامبر و غير پيامبر و ميان زن و مرد و ميان مردم عصری با مردم زمان ديگر فرقی باشد. البته حدود خدا نسبت به افراد فرق می‌كند مثلاً پيامبر ما احياناً به كارهای مأمور می‌شد كه بقيه به آن مكلف نبودند، مانند نماز شب كه به آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرض بود و بر امت ايشان مستحب است و يا مردان مكلف‌اند نمازهای پنج‌گانه را به جماعت و در مسجد ادا كنند ولی زنان به چنين چيزی مأمور نيستند. يعنی حدود خدا در مورد نمازهای پنج‌گانه به دو قسم می‌باشد و هر يك از دو جنس زن و مرد مكلف به اجرای حدی است كه از جانب الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) مخصوص به او تعيين شده است.
مسلمان واقعی كسی است كه نه بر اساس تمايلات نفسی خود بلكه در چوكات شريعت نازل شده‌ی الله (جل‌جلاله) عمل ميیكند.
بهترين حالت هنگام تلاوت قرآن اين است كه انسان قلب خود را برای تدبر و فهم معانی و مفاهيم آن از تمام مشغله‌های ديگر فارغ كند و به گونه‌يی قرآن بخواند كه گويا خداوند متعال او را مخاطب قرار داده است و تصميم بگيرد كه اوامر الله (جل‌جلاله) را به گونه‌يی اجرا كند كه گويا از طرف حاكمی قدرت‌مند برايش نامه‌يی آمده و او را به كاری مشخص و مهم امر نموده است.
بهترين كار در وقت ايستادن به عرفات تلاش در عذر و زاری و دعا و ذكر است نه گرفتن روزه كه انسان را بر انجام آن عبادات نانتوان سازد.
بهترين عمل در روزهای دهه‌ی ذی الحجه عبادت زياد است به خصوص تكرار (الله اكبر، لااله الا الله و الحمد لله) و اين كار از جهاد غيرمشخص فضيلت‌ بيشتر دارد.
بهترين كار در دهه‌ی اخير ماه مبارك رمضان گوشه‌گيری و خلوت‌گزينی در مسجد و مشغول شدن به اعتكاف است نه درآميختن با مردم و مصروف شدن به كارهای آنان؛ حتی تعداد زيادی از علما می‌گويند اين كار از تعليم دادن علم و آموزش قرائت قرآن برای مردم بهتر است.
بهترين كار در وقت مريضی برادر مسلمان، عيادت او و در هنگام مرگش، شركت در تشييع جنازه‌ وی می‌باشد و بايد اين كار بر خلوت‌گزينی و مجالس اجتماعی ترجيح داده شود.
بهترين عمل در وقت فرود آمدن مصيبت‌ها و اذيت‌ها بر سر مردم، پايبندی به صبر و ايستادن در كنار مردم است نه فرار از نزديك شدن به آنان، زيرا مؤمنی كه با مردم زند‌گی نموده و بر مصيبت‌ها و مشكلات آنان صبر كند، بهتر از مؤمنی است كه نه با مردم آميزش دارد و نه هم آزار و اذيتی متوجه او می‌شود.
همراهی با مردم در كارهای خير بهتر از گو‌شه‌گيری است و خود را از شر مردم به كناركشيدن بهتر از همآهنگی با آنان در كارهای شر است. اگر كسی احساس كند كه بودن او در ميان مردم شرور می‌تواند شر را از ميان بردارد يا از آن چيزی بكاهد، در چنين صورتی بودن در ميان شان بهتر از كناره‌گيری است.
بنابراين بهترين كار در هر وقت و هر حالت، ترجيح دادن چيزی است كه الله (جل‌جلاله) را راضی می‌كند.
كسانی كه الله (جل‌جلاله) را به اين صورت عبادت می‌كنند اهل عبادت مطلق‌اند؛ و اما غير اين گروه خدا را به گونه‌ی مقيد عبادت می‌نمايند و اگر يكی از آنان از عبادتی كه به آن عادت نموده است جدا شود فكر می‌كند كه عبادت را كنار گذاشته است؛ لكن اهل عبادت مطلق هدف شخصی از به‌جاآوردن عبادتی ويژه ندارند تا عبادتی را بر عبادت ديگر ترجيح دهند؛ بلكه هدف و غرض ايشان از انجام هر عمل متابعت رضای خداوند (جل‌جلاله) می‌باشد. مدار و ملاك عبادت كردن چنين بنده‌يی رضای الله (جل‌جلاله) است و او هميشه در منازل عبوديت سير می‌كند و هر گاه از عبادتی كه مرتبه‌ی او را به سوی خدا بالا می‌برد فارغ شد، به سوی عبادتی ديگر و منزلتی بالاتر ره می‌پيمايد تا به سرمنزل مقصود برسد. اگر در مجالس علما وارد شويد، او را با ايشان خواهيد ديد؛ اگر عبادت‌گذاران را ببيند او نيز در جمع آنان است؛ اگر در ميدان جهاد گذر كنيد او را با آنان خواهيد يافت؛ اگر از اهل ذكر خبر گيريد او نيز با ايشان خواهد بود؛ اگر اهل تصدق و احسان را زيارت كنيد او نيز با آنان است؛ اگر بر جماعت‌های خير و دعوت به سوی خدا گذر كنيد او را در جمع آنان خواهيد يافت… اين بنده‌، عبادتگذار مطلق است؛ مسلمانی است كه رسم و رواج‌ها او را مغلوب نمی‌كند و در بند قيودات در نمی‌آيد؛ عملش در گرو خواسته‌های نفسانی و لذت‌های شهوانی و عباداتی كه از آن احساس راحتی می‌كند نيست؛ بلكه او خود در گرو خواست پروردگار خود قرار دارد و لو اين كه استراحت و لذت نفسش در چيزهای غير رضای خدا قرار داشته باشد…»
ابن عباس می‌گويد باري عيينه نزد عمر (رضی‌الله‌عنه) آمده گفت: ای پسر خطاب! قسم به خدا تو به ما بخشش نمی‌دهی و در ميان ما عادلانه رفتار نمی‌كنی؛ عمر (رضی‌الله‌عنه) عصبانی شده قصد زدن او را نمود، حُر [برادر زاده‌ی عيينه] گفت ای امير مؤمنان خداوند به پيامبر خود دستور داده است كه:
]خُذْ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنْ الْجَاهِلِينَ[(اعراف199)
(گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب)
اين شخص از جمله‌ی جاهلان است، [عبدالله می‌گويد] قسم به  الله كه وقتی حضرت عمر اين آيه را شنيد باز ايستاد؛ و او كسی بود كه در مقابل كتاب الله (جل‌جلاله) قطعاً توقف می‌كرد»
بلي! تربيت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) كسانی را تحويل جامعه‌ی انسانی داد كه در اوج قدرت و عظمت در برابر حدود خدا زانو می‌زدند و هيچ‌كس و هيچ چيز را بر احكام الله متعال ترجيح نمی‌دادند.
بنابراين از مسلمان واقعی انتظار می‌رود كه در تمام مراحل زندیگی و در همه‌ی ابعاد حيات خود حدود تعيين شده از جانب خدا را به تمام و كمال رعايت ‌كند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version