نویسنده: زید

حمله‌ی حضرت خالد رضی‌الله‌عنه به شهر انبار و عین التمر

حضرت سیدنا ابوبکر صدیق به حضرت عیاض ابن غنم رضی‌الله‌عنهما دستور داد تا از جهت شمال به سرزمین عراق حمله کند و آن را فتح نماید.
هنگامی‌که حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه مطمئن شد که سرزمین حیره، دجله و مناطق دیگری که تحت حاکمیت اسلام بودند، از هر خطری در امان هستند، شخصی به نام قعقاع ابن عمرو را به عنوان سرپرست این سرزمین گماشت.
خودش همراه با سپاه شیران دلاور، به‌سوی شمال عراق حرکت نمود تا با حضرت عیاض ابن غنم رضی‌الله‌عنه یکجا شود و فتح و پیروزی را شامل حال خویش نماید.
علامه شلبی رحمه‌الله‌تعالی می‌نویسد: حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه که اقرع ابن حابس و عاصم ابن عمرو را بر مقدمه و قلب لشکر گماشته بود، به سرزمین کربلا رسید و چند روزی در آن اقامت نمود. او بعد از چند روز استراحت حرکت نمود و به منطقه‌ی انبار رسید، مردم شهر انبار با اطلاع از آمدن خالد ابن ولید در اطراف شهر خندق کشیدند و از مصالحه با ایشان خودداری کردند. آن‌ها به پناگاه‌های خویش داخل و بر بام‌های دژهای خود ظاهر شدند.
در آن وقت شیرزاد که از فهم و شعور بالایی برخوردار بود، بر این شهر حکمروایی‌ می‌کرد؛ او نزد مردم ایران بسیار مورد احترام و از جایگاه خاصی برخوردار بود.
وقتی سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه به آن شهر رسید، بدون درنظرداشت خندق‌ها جنگ را آغاز کرد. او به تیراندازان دستور داد تا تیراندازی را آغاز کنند و چشمان دشمن را مورد هدف قرار دهند. تیراندازان این دستور را اجرا کردند که در نتیجه تعداد زیادی از لشکریان ایران کور و زخم‌های عمیقی برداشتند. آن‌ها نزد شیرزاد رفتند و فریاد می‌زدند که همه‌ی مردم کور شده‌اند و توان مقاومت را ندارند.

پیشنهاد شیرزاد برای صلح با خالد رضي‌الله‌عنه

شیرزاد که این وضعیت را دید مهبوت گشته و با نوشتن نامه‌ای به حضرت سیدنا خالد ابن ولید تقاضای صلح نمود، هنگامی‌که نامه به دست سیدنا خالد ابن ولید رسید، درخواست شیرزاد را رد کرد و با شرایط وی موافقت نکرد.
خندق‌ها مانع ورود سپاه اسلام به شهر انبار گردیده بود؛ بناءً حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه دستور داد تا شتران لاغر و بی‌گوشت را ذبح نموده و به‌طور مؤقت در خندق‌های تنگ و باریک جابجا کنند تا مثل پل از آن استفاده کرده و سپاهیان اسلام از روی آن عبور کنند و به شهر داخل شوند.
بالآخره سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه با لشکر اسلام وارد شهر گردید، انباری‌ها و ایرانی‌ها با دیدن این صحنه ترسیدند و به قلعه‌های خویش پناه بردند. شیرزاد نامه‌ی دیگری به سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه نوشت و گفت که حاضر است تحت هر شرایطی صلح نماید؛ ولی می‌خواست که امنیت او تضمین و برایش اجازه‌ی خروج از شهر داده شود تا به ولایت اصلی خود برود.
حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه این پیشنهاد را پذیرفت، خواسته‌ی او را اجابت کرد و بدون هیچ‌گونه خطری او را به شهر خودش رسانید.
به این ترتیب شهر انبار نیز تحت تصرف اسلام قرار گرفت و مردم از مناطق مختلف می‌آمدند و با حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه پیمان صلح منعقد می‌کردند.
این شهر یک پشتوانه‌ی قوی برای مسلمانان گردید و حضرت زبرقان ابن بدر نیز به عنوان سرپرست آن شهر تعیین شد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version