نویسنده: شکران احمدی

(بخش چهارم)

عاقبت و سزای نفاق اعتقادی

در روز قیامت منافق اعتقادی از هر کافر و مشرکی رسواتر خواهد شد و در «درک الأسفل» دوزخ می‌افتد؛ چنانچه که قرآن عظیم‌الشان می‌فرماید: «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً»؛ ترجمه: «بی‌گمان منافقان در اعماق دوزخ و در پایین‌ترین مكان آن هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت (تا به فریادشان رسد و آنان را برهاند)».

چرا عذاب منافق سخت‌تر است؟

نخست: چون منافق با دیدن نور اسلام و استفاده از آن، بر او حجت تمام شده است؛ اما او با این‌حال نسبت به زیبایی‌های اسلام، ناسپاسی، استهزاء و عناد می‌کند.
ثانیاً: نفاق اثرات و نتایج بسیار مخربی در عرصۀ دینی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی گذاشته و می‌گذارد و منافقان همواره امت اسلامی را از هر کفری بیش‌تر آزار می‌دهند و بدترین پناهگاه برای معاندین اسلام است.
شاید این سؤال به فکرمان خطور کند که کفر و ضرر منافقان به‌مراتب بیش‌تر از کفر هر کافری دیگر است؛ پس بنابر چه حکمتی در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم که تعداد کفار از منافقان به‌مراتب بیش‌تر بود، در همین دنیا مجازات شدند به طوری‌که بسیاری به قتل رسیدند و بسیاری نیز اسیر شدند، خیلی‌ها تبعید شدند و اموال‌شان به مصادرۀ مسلمانان درآمد و زنان و فرزندان‌شان به حلقۀ بردگی افتادند؛ اما منافقان به حال خود رها شدند و هیچ تعرضی و لو تأدیبی از جانب مسلمانان بر آنان صورت نگرفت؟

علما و اندیشمندان اسلامی به این سؤال سه پاسخ داده‌اند:

جواب اول: نفاق از موارد پوشیده‌ای است که به‌جز از الله متعال کسی دیگر از حقیقت و وجود آن آگاهی ندارد؛ گرچه به پیامبران از جانب خداوند متعال این دانش داده شده بود و رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم حقیقت امر را می‌دانست؛ اما ایشان در این شناخت تنها بود و کسی دیگر این حقیقت را نمی‌دانست، اگرچه عموم مسلمین از سخنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و از رفتار منافقانۀ منافقان تا حدی آنان را می‌شناختند؛ اما ثبوت قطعی فقط نزد آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم بود و ایشان به‌منزلۀ قاضی بود و این مسئله نزد تمام امت، موردی اتفاقی است که قاضی در حکم حدود و قصاص نمی‌تواند فقط به علم خود فیصله کند؛ حتا در احکام دیگر نیز نزد ائمه در جواز اکتفای قاضی به علم خود اختلاف است؛ بر همین اساس رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از تعرض بر منافقان خودداری کردند.
جواب دوم: برای به‌دست آوردن دل منافقان تا شاید نسبت به اسلام الفت پیدا کنند و نیز به‌منظور جلوگیری از باز شدن دهان مخالفان به انتقاد علیه اسلام؛ لذا رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از مجازات و کشتن‌شان صرف‌نظر کردند.
جواب سوم: منافقان در ظاهر خودشان را مسلمان معرفی می‌کردند؛ اگرچه مسلمانان آنان را به‌خوبی می‌شناختند؛ لیکن مردم سایر قسمت‌های جزیرةالعرب و اکناف دنیا چنین اطلاعی نداشتند، با این وضع اگر آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم منافقان را همانند کفار تارومار می‌کرد یا می‌کشت، افراد ملل و مذاهب دیگر از اسلام وحشت می‌کردند و به‌طور عموم این سؤال در ذهن‌شان می‌آمد که چطور دینی است که گرویدگان خود را سر به نیست می‌کند؟
و این سؤال خطرناکی است که موجبات بدبینی مردم و بدنامی دین را فراهم می‌آورد و با این مصالح آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم آن‌ها را به حال خود را رها کردند.

نتیجه

چنانکه از اقوال، آیات و احادیث فوق معلوم گردید، بیماری «نفاق» بیماری مهلک و خطرناکی است و اجتناب از آن بر هر مرد و زن مسلمان لازم و ضروری است و نیز فهم این نکته قابل‌توجه است که ثبوت «نفاق» به‌صورت تدریجی و مرحله‌ای شکل می‌گیرد؛ پس با دیدن بعضی از علامت نفاق و یا رذایل اخلاقی منتج به نفاق، در شخص مؤمن نباید به وی منافق گفت تا اینکه چند خصلت نفاق در آن به‌صورت مداوم و عادت دیده شود و یا اینکه گفتار یا کردار کفرآمیزی انجام داده باشد؛ البته باید متوجه بود که برخی از خصلت‌ها مربوط به عقیده، بعضی به اخلاق و بسیاری دیگر به اعمال تعلق دارد و هر یک حکم و جزای جداگانۀ خود را دارد.
نقطۀ آغازین نفاق، بی‌ادبی و بی‌نزاکتی و نقطۀ اوج آن اهانت و تمسخر به ارزش‌های اسلامی و علمای دین است و در نهایت پشت کردن اعتقادی یا عملی و زیرپا کردن تمام وابستگی‌ها و ارزش‌های اسلامی و نافرمانی مطلق از فرمان‌های دین است.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version