*رهی در سینهٔ انجام گشایی* *ولی از خویشتن ناآشنایی* *یکی بر خود گشاد چون دانه چشمی* *که از زیر زمین نخلی برآیی*
داشتن علم جهان هستی و مطلع شدن از اسرار آن، امری پسندیده است و هر انسانی باید در راه علم و دانش گام برداشته، خود را از جهل و نادانی وارهاند؛ اما نکتهٔ مهم آن است که شناخت جهان پیرامونی و کشف اسرار ماه و ستاره مهم است، لیکن کشف دنیای درون و یا به تعبیر دیگر، خودشناسی بسیار مهم تر، بلکه هدف خلقت و راز آفرینش انسان است. بسا انسانهایی که به ماه و ستاره ها رسیده اند، اما از خودشناسی غافل مانده و دنیای گسترده و عمیق خود را نشناخته اند و در نتیجه از هدف خلقت دور مانده اند. الله تعالی دستور داده است که به خود و اسرار درون خویشتن عنایت کنید: «وفی أنفسکم أفلا تبصرون»؛ تا به عظمت الله تعالی و شگفتیهای آفرینش پی ببرید. کسی که خود را بشناسد و قلبش را با محبت الله تعالی آبیاری کند و با خالق جان و جهان پیوند دهد، نخل زندگی و درخت اندیشهاش پرورشی فوقالعاده خواهد داشت و بارور شده، ارزش ماندگاری به دست میآورد. کسانی که برای آباد کردن دنیای درون گام بر میدارند و اوصاف نازیبای خود را در پرتو راهنمایی قرآن کریم و گفتارهای گرانمایهٔ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را اصلاح کرده، به تطهیر و تصفیهٔ درون می پردازند، جایگاهی درخور و ارزشمند نزد الله تعالی خواهند داشت. انسانهایی که به علم ظاهر اکتفا میکنند و در راستای زدودن غبار درون حرکتی نکردهاند، در راه تباهی گام برداشته اند و جز هوسرانی و پیروی از خواستههای نفس بی لگام، هدفی دیگر را پی نگرفته اند و بهیقین دانشی که انسان را به الله متعال نرساند و به سوی اصلاح رهنمون نگردد، جهالتی بیش نیست. به گفتهٔ سعدی علیه الرحمه: جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است جز سر عشق هر چه بخوانی بطالت است سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر حق علمی که راه حق ننماید، جهالت است برای رسیدن به اسرار دنیای درون و اصلاح آن، لازم است انسان در مرحلهٔ نخست: با انسانهای اهل دل ارتباط و پیوند مستحکم برقرار کند و در پرتوی راهنمایی آنان، پله پله به سوی این هدف در حرکت باشد و ثانیاً: کتاب های ارزندهٔ انسانهای معنوی را مطالعه نماید؛ وانگهی در سایهٔ توشههایی که برگرفته است، به تفکر و تعمق در اسرار وجود خود همت گمارد تا با این جهان پهناور، آشنایی حاصل کند. نیش و نوش بوعلی سینا بهل چارهسازیهای دل از اهل دل بوعلی دانندهٔ آب و گل است بی خبر از خستگیهای دل است