نویسنده: عبیدالله نیمروزی

عشق به جهاد

جهاد برای صلاح‌الدین ایوبی بزرگ‌ترین عبادت، بهترین لذت و بالاترین غذای روح بود. قاضی ابن شداد نوشته است: «عشق و علاقۀ وی به جهاد در رگ و پی وی سرایت کرده بود و یک لحظه از فکر آن غافل نمی‌شد. همیشه موضوع سخنش همین بود و در تهیۀ تجهیزات آن مشغول و در تلاش برای یافتن افراد هم‌فکر خودش بود. به کسانی‌که در ذکر و فکر جهاد یا در تشویق و ترغیب مردم به جهاد مشغول بودند، توجه بیشتری مبذول می‌کرد؛ به خاطر همین جهاد در راه خدا، صلاح‌الدین ایوبی زن و بچه و خانواده و وطن و محل و مسکن و همه‌چیز خود را وداع گفت و جدایی همه را باکمال لذت تحمل می‌کرد، به زندگی در چادری که همیشه در اثر بادها در خطر ویرانی بود بسنده می‌کرد، اگر کسی می‌خواست با وی دوستی و تقرب اختیار کند او را به جهاد تشویق می‌کرد و به این صورت می‌توانست در نظر نامبرده محبوبیت پیدا کند. می‌توان قسم یاد کرد که ایوبی پس از آغاز برنامهٔ جهاد یک دینار هم علاوه برای جهاد و کمک به مجاهدین درجایی دیگر خرج نکرد.»
ابن شداد این کیفیت ِعاشقانه و دلسوزانۀ سلطان را چنین ترسیم نموده: «کیفیت سلطان در میدان جنگ به‌صورت مادر غم‌زده‌ای که از داغ جدایی یگانه پسرش ماتم‌زده بود به نظر می‌آمد. او با اسبش از صفی به صفی دیگر می‌تاخت و سربازان را تشویق به جهاد می‌نمود. در هر گوشهٔ ارتش طبق رسم عرب در زمان تحریک و کمک‌خواهی شعار «یا للاسلام» را سر می‌داد و از چشمانش اشک جاری بود. در تمام روز ذره‌ای غذا میل نکرده بود، فقط به گفتۀ پزشک و اصرار شدید او نوشابه می‌نوشید. پزشک سلطنتی به من گفت: یک‌بار ایوبی از روز جمعه تا یکشبه فقط چند لقمه غذا خورده بود؛ زیرا توجه‌اش بجز جنگ به چیز دیگری نمی‌رفت.»

جنگ سرنوشت‌ساز «حطین»

بالاخره پس از چند مورد عملیات جنگی در چند جبهه، آن جنگی که در تاریخ اسلام سرنوشت‌ساز بود به وقوع پیوست، جنگی که ریشۀ مسیحیان را از فلسطین کَند و فاتحۀ حکومت‌شان را خواند. این جنگ در جبهۀ «حطین» بود و در روز شنبه تاریخ ۲۴ ربیع الآخر، سال ۵۸۳ هـ مطابق با چهار ژانویه جولای سال ۱۱۸۷ میلادی، در گرفت و برای مسلمانان فتح آشکاری بود.
لین پول کیفیت جنگ را چنین ترسیم نموده است: «جوانان منتخب و ورزیدۀ لشکر صلیبیان اسیر شدند، «گائی» پادشاه بیت‌المقدس و برادرش «چانی لون»، (حنین) «کاریجی نالدیتینن»، «کا همفری» اشراف بزرگ و محترم مسیحی طبقات داویه و سبیطار اسیر شدند. دیگر جنگجویان دلیر مسیحیان فلسطین در محاصرۀ مسلمانان بودند. سربازان سوار و پیادۀ لشکر مسیحی که زنده ماندند، همه به دست مسلمانان اسیر شدند و هر یک از سربازان لشکر اسلام ۳۰ نفر مسیحی را اسیر کرده بود. از صلیب‌های شکسته و اعضای مردگان، تپه‌هایی مانند تپه‌های سنگ و کوه به وجود آمد و کاسه‌های سر مردم مانند هندوانه‌ها در دشت و صحرا پراکنده بود، تا مدت‌ها این جنگ که بزرگ‌ترین کشتار در آن انجام شده بود و گفته می‌شود تقریباً ۳۰ هزار نفر کشته شده بودند، معروف بود. پس از مدت یک سال نیز تپه‌هایی از استخوان‌های سفید از دور دیده می‌شد و جسدها با توجه به خوردن حیوانات هنوز هم در گوشه‌های میدان ظاهر بودند.»
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version