قاضی ثناءالله پانیپتی رحمهالله، در «تفسیر مظهری» ضرورت تصوف را تحلیل نموده است؛ خلاصهی کلام او این است که همانطور که دفاع از محرمات ظاهری فرض است، دوری از محرمات باطنی نیز لازم است.
محرمات باطنی مثل کبر، غرور، حرص، حسد و… است که انسان باید قلب خود را از این مفسدهها تصفیه کرده و تواضع، قناعت، صبر، شکر، یقین، اخلاص و سایر صفات ضروری را جایگزین آن کند. ثمرهی علم تصوف چیزی جز این اوصاف حمیده و ضروری نیست و هر کس این علم را نداند، نمیتواند از محرمات باطن نجات یابد.
عرفان یکی از تابناکترين تجليات انديشهی بشری است كه موجب و موجد بسياری از پديدههای فكری و هنری بوده است و آن طريقهای از معرفت در نزد آن دسته از صاحبنظران است كه بر خلاف اهل برهان و كشف حقيقت بر ذوق و اشراق، بيشتر اعتماد دارند تا بر عقل و استدلال.
تصوف یا عرفانِ اسلامی، متعالیترین و با شکوهترین جلوهی فرهنگ اسلامی است که همواره الهامبخش مسلمانان بوده است. حقیقت عرفان اسلامی ریشه در نهاد و فطرت الهی انسان دارد و ظهور آن در کلام و رفتار است.
ازاینرو، هیچ دین با فرهنگ دینیای را نمیتوان یافت که از گرایشهای عرفانی تهی باشد. عرفان اسلامی که ریشه در تعالیم کتاب آسمانی و سنت دارد، در اصل، همان حقیقت و جوهرهی دین اسلام است. اساسیترین مبانی عرفان اسلامی بر آیات الهی و تعالیم و آموزههای رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم مبتنی است و سلوک عملی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم گواه این حقیقت است.
اصل مأخذ
هر آیه و حدیثی که مُبَینِ ارزش و اهمیت فقر و زهد باشد، در برگیرندهی ارزش تصوف نیز هست؛ مثل آيهى: «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِيْنَ اُحْصِرُواْ فِي سَبِيْلِ اللهِ»؛ و مثل حديث ابنعمر رضیاللهعنه که صاحب عوارف آورده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «هر چیز کلیدی دارد و کلیدِ جنّت، محبّتِ فقرای صابر است که روز قیامت همنشین و قریب خدا میگردند». بسیاری بر این عقیدهاند که تصوف نسبت به فقر دارای مفهوم گستردهتری است اما اهل شام، هر دو را مترادف و هم معنی دانستهاند.
تعریف تصوف
تصوف، تزکیهی نفس و قلب است از تیرگیهای درونی به حکم الله متعال که میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّهَا».
ریشهی صوفی
در روایتِ حضرت انس رضیاللهعنه آمده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم دعوتِ غلام را هم اجابت میکردند و بر خر سوار می شدند و صوف میپوشیدند، به همین خاطر گفتهاند: «صوفی از لفظ صوف گرفته شده که این گروه در زمانِ اول اکثراً پشمینه میپوشیدند و آن را نیک میدانستند.» این اولین دلیل متصوفین میباشد.
دلیل دوم متصوفین حدیثی است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودهاند: از صخرهی روحاء هفتاد پیغمبر برهنهپا وعباپوش (لباسی بلند بالا که بر سایر لباسها پوشند) که پیک بارگاه الهی بودند عبور کردند.
دلیل سوم متصوفین برگرفته از احوالِ مسیح علیهالسلام است که ایشان نیز پشمینه میپوشیدند.
دلیل چهارم آنها قول حضرت حسن بصری رحمهالله است که میفرماید: «من با هفتاد نفر از اصحاب اهل بدر، هفت بار روبرو شدهام که همه پشمینه میپوشیدند.»
از حضرت ابوهریره و حضرت فضاله بن عبید رضیاللهعنهما در مورد اهل بدر همینگونه روایت شده و در حدیث جمعه هم حکایتِ پشمینهپوشی صحابهی کرام رضیاللهعنهم روایت شده است.
این نامگذاری برگرفته از حدیث بوده و بسیار بجاست؛ چرا که در زبان عامیانه، «تصوف» به معنی پشمینه پوشیدن میآید مثل «تقمص» که به معنی قميص پوشیدن (پیراهن، بیشتر برای پیراهن عربی بهکار میرود) میباشد.
برخیها گفتهاند: «صوفی از صفت مشتق شده است؛ زیرا که گروه صوفیه به خاطر همت والای خود در پیشگاه پروردگار متعال، بعد از انبيا، خاصان و برگزیدگانِ آنها، برای اثبات تعلق مع الله در صف اول قرار گرفته و از سایر گروهها سبقت بردهاند، به این نام مسمی شدهاند.»
برخیها نیز فرمودهاند: «نسبتِ صوفی به اصحابِ صُفّه است؛ هر چند از نظر اشتقاق لفظی این وجه تسمیه درست نیست، ولی از نظر معنی و مفهوم درست است؛ زیرا که اوضاع و احوال اهل تصوّف با اصحاب صفه، در بسیاری از موارد، از جمله: اُنس و دوستی با یکدیگر، ترک دنیا و جمع شدن برای یاد خدا، با هم شباهت دارند که خداوند در شأن ایشان فرمود: «وَلا تَطْرُدِ الَّذِيْنَ يَدْعُوْنَ رَبَّهُمْ بالْغَدوةِ وَالْعَشِيَّ يُرِيدُونَ وَجْهَه.» و نیز فرموده است: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ.»
گروهی بر این باورند که لفظ صوفی برگرفته از صفاست. آشکارتر این است که این لفظ مثل لقب است برای این قوم، فرد را صوفی و جماعت را صوفیه میگویند، و افراد مشابه آنها (کسانیکه احوالشان مثل صوفیه است) را متصوفه و فرد مشابه را متصوف میگویند؛ یعنی خداوند متعال این گروه را مزکی و برگزیده کرده و نعمتهای خود را برای آنان خالص گردانیده و به آنها کرامات مخصوصی بخشیده است.