نویسنده: زید

معرفی مختصر از هرمز (فرمانده‌ی سرزمین ابلّه)

هرمز یکی از فرماند‌هان جنگی و شجاع پادشاه ایران (اردشیر) بود که از سوی او، جهت پاسداری از مرزهای فارسیان و ایرانیان، در عراق کنونی، شهر بصره، منطقه‌ی ابلّه گماشته شده بود.
امام ابن کثیر رحمه‌الله‌تعالی می نویسد: «لم يكن أحد من العجم أعدى للعرب والاسلام من هرمز»؛ (از میان عجمی‌ها، هیچ کسی دشمن‌تر از هرمز، نسبت به دین مقدس اسلام و اهل عرب نبود.)
ایشان در کتاب دیگرشان می نویسند: «كان هرمز هذا من أخبث الناس طوية وأشدهم كفرا، وكان شريفا في الفرس وكان الرجل كلما ازداد شرفا زاد في حليته، فكانت قلنسوة هرمز بمائة ألف.»؛ (این هرمزی‌که از آن بحث می‌کنیم، از حیث نیت و امور باطنی‌اش خبیث‌ترین شخص است، از لحاظ کفر سخت‌ترین فرد است، او در میان فارسیان و ایرانیان بسیار شریف و محبوب بود؛ چنانچه در میان ایرانیان این عادت بود که هر شخصی که هر اندازه شرف و رتبه‌اش بالا می‌رفت، به همان اندازه در زیورآلات و اشیاء قیمتی او اضافه می‌شد، لذا او دارای کلاهی بود که ارزش آن به صدهزار درهم می‌رسید.)

فرستادن خالد رضي‌الله‌عنه نامه‌ای به‌سوی هرمز و فرماند‌هان دیگر

امام طبری رحمه‌الله‌تعالی می‌نویسند: قبل از این که خالد به سوی عراق حرکت کند، نامه‌ای به هرمز، فرمانده‌ی ناحیه‌ی «ابله» نوشت که تهدیدآمیز و با این مضمون بود: «أما بعد. أسلم تسلم. فإذا جاءكم كتابي فابعثوا إلي بالرهن واعتقدوا مني الذمة، و أدوا الجزیة، وإلا فوالذي لا إله غيره لابعثن إليكم قوما يحبون الموت كما تحبون أنتم الحياة »؛ (اسلام بیاور تا در امان باشی. زمانی‌که این نامه‌ام به شما رسید؛ در جواب آن، قبول کردن پیمان ذمه‌تان را از طرف من دوباره بفرستید و جزیه پرداخت کنید، و اگر این طور نکردید پس بدانید، قسم به آن ذاتی‌که هیچ معبودی بغیر از او نیست، آن‌چنان لشکری را برای جنگ با شما می‌فرستم که همانطوری‌که شما زندگی را دوست دارید، آن‌ها مرگ و شهادت را دوست دارند.)
امام ذهبی رحمه‌الله‌تعالی از ابووائل نقل می‌کند که ایشان فرمودند: «كتب خالد إلى الفرس: إن معي جندا يحبون القتل كما تحب فارس الخمر.»؛ (حضرت خالد رضي‌الله‌عنه به‌سوی فارسیان نامه‌ای نوشت که یقیناً همراه من سپاهی است که آن‌ها کشته‌شدن در راه الله متعال را پسند دارند، همانطوری‌که شما نوشیدن شراب و مست شدن از آن را پسند دارید.)
دشمن از این نامه بسیار ترسان و لرزان گشت و هر یک در هر ناحیه‌ای که حضور داشت آمادگی خویش برای جنگ با خالد رضي‌الله‌عنه را شروع کردند؛ چنانچه همه‌ی آن‌ها به پادشاه ایران نامه نوشتند و از اوضاعی که در سرزمین عراق عجم جریان دارد، وی را مطلع ساختند؛ چنانچه او خود نیز از این امر متعجب و حیران گشت و برای فرماندهان خود در عراق، نامه‌های فراوانی نوشت و به آن‌ها راهکار آموخت.
از این جریاناتی که بین حضرت خالد رضي‌اللهعنه و سیدنا ابوبکر صدیق رضي‌اللهعنه و پادشاهان و فرماندهان ایران و عراق پیش آمد، به‌طور واضح و آشکارا فهمیده می‌شود که در آن زمان لشکر اسلام، خصوصاً سپاه حضرت خالد رضي‌اللهعنه چه اندازه قوی و رهیب بود؛ طوری‌که هنوز هیچ جنگی در میان دو فریق رخ نداده بود؛ ولی همه‌ی تاج‌پوشان و تخت‌نشینانِ عجم لرزه به اندام شدند و بیم و شکست و نابودی را داشتند.
از طرفی دیگر، ما مشاهده می‌کنیم که مسلمانان در آن زمان چه غرور، رعب و هیبتی داشتند که در نامه‌های‌شان به‌سوی امپراطوری‌ها و قدرت‌های جهانی، بدون هیچ‌گونه تملق ‌و چاپلوسی، با تهدید و تشدید، مستکبران جهان را هشدار می‌دهند تا از ظلم دست بردارند و به دامان لطوفت و خیرخواهی اسلام بشتابند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version