هابارد میدانست که انسانها از مشکلات روحی و روانی زیادی رنج میبرند، علل برخی از این مشکلات را در گذشته و تجارب انسان میدانست. پس او به تحقیقات در این مورد اقدام نمود تا مشکل اساسی را دریابد، براین اساس و در پی تحقیقات و تجربههایی که داشت، اعلام کرد که به نقطۀ ناشناختهای در ذهن دست یافته است که تمام دردها و آلام انسانی در آن ذخیره میشود.
بعداز این اعلام، هابارد، موسس این مکتب، ذهن انسان را به دو قسمت تقسیم نمود و برای هر کدام نامهای مخصوص تعیین نمود: بانک إنگرام و بانک حافظه. در اینجا هر کدام را ذیلا به معرفی میگیریم:
۱. بانک (ذخیرهگاه) إنگرام
بانک إنگرام، ذخیرهگاه تمام دردهای فیزیکی و عاطفی در طول زندگی است و هیچ چیزی هم فراموش نمیگردد یا از بین نمیرود.
تمام این دردهای فیزیکی و عاطفی میتوانند دوباره به شخص ضربه بزنند، مگر این که با رواندرمانی دیانتیکس درمان شده، کنار گذاشته شوند. انگرامها و حتی وجود یک إنگرام در بانک إنگرام باعث آسیبهای سایکوسوماتیک میشود.[1]
به نظر هابارد، دیانتیکس تمام دردهای زندگی را میزداید. زمانی که دردها ابتدا در بانک انگرام و دوباره در بانک حافظه، فایلبندی و تجربهنویسی میشوند، تمام بیماریهای روحی، زدوده میشود؛ محرکها دوباره برپا گشته و جان میگیرند و وجود ذهنی و فیزیکی شخص نشاط مییابد؛ در نتیجه، دیانتیکس ذهن سرشار شخص را بدون درد رها میسازد.
روشهایی که دردهای سابق را بهصورتی نوین طبقهبندی میکند، از کشفیات دیگر دیانتیکس است. انسان بهصورتی ناخودآگاه دارای فرایند دیگری از فراخوانی مسائل است که از آگاهی نیست و تا کنون افراد اندکی از آن آگاهی یافتهاند و بدون شناخت آن را بهکار گرفتهاند.
این فرایند «بازگشت» نام دارد؛ یعنی با کاوش دیانتیکس، به آن تجارب گذشته سفر میکند. دیانتیکس با آگاهی کامل و بدون درد، شخص را قادر میسازد به تمام دوران زندگی خویش سفر کند. تکنیکهای عرضه شده در دیانتیکس، موانع بازگشت را بر طرف میسازد.
تکنیک انحصاری رواندرمانی، رؤیای دیانتیک نام دارد. شخصی که این نوع رواندرمانی حرفهای در وی وجود دارد، میتوان از او با عنوان ادیتور نام میبرند. ادیتور توجه شخص را به خود شخص، جلب مینماید و به او میگوید که به فلان قسمت از زندگیات برو و او را به قسمتهای مختلف زندگی سوق میدهد. این سوق دادن غیر از بهخاطر آوردن است. تمام این رواندرمانی، سفری است به بخشهای زمانی که از دارو استفاده نمیشود.
هابارد بر این باور است که هر کسی،یک «ترک زمانی» دارد که با آغاز زندگی شروع میشود و با مرگ او هم ختم میگردد؛ و این ترک دربردارندۀ زنجیرۀ حوادثی است که با ثبت و ضبط، تکمیل میشود.[2]
۲. بانک استندرد (معیاری) حافظه
بانک حافظه دربرگیرندۀ تمام دریافتهای سابق شخص است. هیچ دریافتی از این بانک استندرد (معیاری) خارج نیست و تمام خصوصیات یک دریافت از قبیل رنگ، بو و مزه در آنها ذخیره شده است. «منِ» قادر به رسیدن به بانک استندرد حافظه نیست و دلیل اصلی آن، اطلاعات راکتیو هستند که قسمتهایی از بانک استندرد را محدود میکنند.
«منِ»[3] درونیِ شخصی که با رواندرمانی ساینتولوژی به درجۀ صافی و پاکی خالص رسیده باشد. (من مهذّب) قادر خواهد بود به تمام لحظات زندگی خود بدون هیچ مشکلی دست یابد، و تمام خصوصیات عاطفی، احساسی، و حتی حس بویایی آنها را فراخوانی کند.
تکمیل و افزایش اطلاعات بانک استاندارد از کشفیات دیانتیکس است. اهمیت این فراخوان از یافتههای دیگر این مکتب است.[4]
ج: نقد و ابطال «باور تأثیرگذاری انگرامها» از دیدگاه اسلام
نیکبختی و رسیدن به خوشحالی و فرحت از خواستههای اساسی طبیعت انسانی است. هر انسان میکوشد به نحوی به سعادت و فرحت دست یابد و از مشکلات روحی و جسمی نجات حاصل کند. ساینتولوژی در رابطه به این، یعنی مشکلات اخلاقی، روحی و جسمی و رهایی از آنها، دیدگاه تکگرایانه و متفاوت از همه دارد. این مکتب باورمند است که رفتار و سرنوشت انسان فقط با یک عامل گره خورده است که آن عبارت از وجود إنگرامها در ذهن و رهایی از آن میباشد. یعنی از نظر آنان ایمان و کفر، نیت و اراده، شهوت و گناه هیچ اثری در سرنوشت انسانی ندارد، و سرنوشت نیک انسان فقط وابسته به زدودن إنگرامها از بانک إنگرام ذهن است؛ اما این دیدگاه کاملاً با آموزههای اسلام در تضاد است، در نگاه اسلام، انسان موجود تکبُعدی نیست؛ بلکه رفتار و سرنوشت او نتیجۀ عوامل گوناگون است؛ مثلاً: ایمان و کفر، نیت و اراده، نفس اماره و لوّامه، شهوت و وساوس شیطانی، بیتقوایی، گناه و ظلم، تقدیر الهی و ابتلاء، در سرنوشت نیک یا بد انسان نقش مهم و برازنده دارند.
[3]. در این مکتب، «من» به بخش آگاه، هوشیار و تصمیمگیر انسان اشاره دارد؛ یعنی همان هویت اصلی یا خودِ حقیقی فرد که از دید آنان در زیر لایههای «ذهن واکنشی» پنهان شده است.