نویسنده: مهاجر عزیزی
ساینتولوژی؛ ریشهها و باورها
بخش چهاردهم
۳. انکار معاد (قیامت و آخرت) (ادامه)
در اینجا وجود قیامت را با دلایل نقلی و عقلی ثابت مینماییم و همچنان دلایل و شبهۀ منکران معاد را بررسی نموده و جواب محکم و قناعتبخش از دید قرآن ارایه میکنیم:
۱. دلایل نقلی بر اثبات قیامت
خداوند متعال در آیات متعددی به اثبات قیامت پرداخته، آن را امری ممکن و حتمی دانسته و برای کسانیکه آن را انکار میکنند، هشدارها و وعیدهای سختی بیان فرموده است:
خداوند متعال فرمودهاست: “زعم الذین کفروا أن لن یبعثوا قل بلی وربی لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم وذلک علی الله یسیر”[1] ترجمه: «کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد. بگو؛ بلي؛ به پروردگارم سوگند که بهطور قطع برانگیخته میشوید و سپس از آنچه انجام دادهاید، آگاه میگردید؛ و این، بر الله آسان است.»
“وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ”[2] ترجمه: «و هنگامی که جانها با یکدیگر پیوند داده شوند، و هنگامی که آن کودک زندهبهگور شده پرسیده شود که به کدام گناه کشته شده است.»
این آیه دلالت دارد براینکه قیامت وجود دارد و به حساب اعمال بندگان رسیدگی میشود، و هر کس مطابق اعمال خود پاداش میبیند.
“إِنَّ الَّذِینَ یكْفُرُونَ بِالْآَیاتِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَیقْتُلُونَ الَّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ”[3] ترجمه: «آنان که به آیات الله کافر میشوند و پیامبران را به ناحق میکشند و کسانی را که به عدالت دعوت میکنند میکشند، به آنها بشارت بده عذابی دردناک.»
در این آیه اشاره به حساب و مجازات در قیامت برای کسانی است که به حق نرسیدهاند.
“وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ”[4] ترجمه: «و جن و انس را تنها برای عبادت آفریدم.»
این آیه اشاره دارد که خداوند متعال انسانها را برای عبادت و اطاعت آفریده است و در روز قیامت از چگونگی عبادت و اطاعت خود باید پاسخگو باشند.
وجود معاد و قیامت با احادیث فراوانی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم به اثبات میرسد که در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا میکنیم.
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: “یجْمَعُ الله النَّاس یوْمَ الْقِیامَةِ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ، ثُمَّ یطْلُعُ عَلَیهِمْ رَبُّ الْعَالَمِینَ، ثُمَّ یقَالُ: أَلَا یتَّبِعُ الناس مَا كَانُوا یعْبُدُونَ؟ فَیتَمَثَّلُ لِصَاحِبِ الصَّلِیبِ صَلِیبُهُ، وَلِصَاحِبِ النَّارِ نَارُهُ وَلِصَاحِبِ التَّصویر تَصویرهُ”[5] ترجمه: «خداوند متعال همۀ مردم را در سرزمین وسیع جمع میکند سپس پروردگار جهانیان بر آنان تجلی میکند و میفرماید: آیا مردم از آنچه در دنیا میپرستیدند پیروی نمیکنند؟ در آن لحظه برای صاحب صلیب، صلیبش نمایان میشود، برای پرستشکنندۀ آتش، آتش او آشکار میگردد، و برای تصویرپرستان تصویرهایشان مجسم میشود.»
از این حدیث روشن میشود که پروردگار عالم در روز قیامت تمام انسانها را گرد هم میآورد و از آنها دربارۀ اعمال و رفتارشان بازخواست میکند و پاسخگویی به کردار دنیویشان را از آنان مطالبه مینماید.
۲. دلایل عقلی بر اثبات قیامت
الف: وقوع قیامت امری غیرممکن نیست، بلکه از دیدگاه عقل، کاملاً ممکن است و هنگامیکه یک فرد راستگو و معصوم، مانند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم، از آن خبر دهد، ایمان آوردن و تسلیم شدن در برابر این خبر غیبی، واجب و لازم است.
ب: اگر یک کودک بتواند چیزی به وزن دو کیلو را بلند کند، پس پدرش میتواند چیزی به وزن بیست کیلو را بلند نماید. این به آن دلیل است که کاری که بر کودک دشوار یا گاهی غیرممکن است، برای دیگری ممکن است؛ بلکه حتی برای او آسان است. پس بر پروردگار عالم [نیز اینگونه] است؛ زیرا چیزی ممکن است به انسان دشوار یا غیرممکن باشد، مانند زنده کردن مرده یا دمیدن روح در او، اما برای خداوند متعال سخت نیست.
ج: برای مخلوق، انجام دوبارۀ یک کار آسانتر از آغاز آن است. اما برای خداوند تعالی، آفرینش و بازآفرینی (دوباره زنده کردن) هر دو برای او یکسان است. خداوند متعال میفرماید: «همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم، [بار دیگر] آن را بازمیگردانیم. این وعدۀ [حق] بر عهدۀ ماست و ما قطعاً انجامدهندهایم.»[6]
د: چگونه ممکن است خلقت انسان برای کسیکه آسمانها و زمین را خلق کرده دشوار و سخت باشد؟! همانطور که برای یک خیاط که «شیروانی» (لباسی هندی و معروف) میدوزد، دوختن پیراهن بسیار آسانتر است، همانطور که واضح است.
ه: تمام موجودات در دنیا در حال انجام کار خود هستند و وظیفۀشان را انجام میدهند، جز انسان که به درستی وظیفهاش را انجام نمیدهد. پس بر او عدالت است، اما او عدالت را رعایت نمیکند، و بر او عبادت است، اما عبادت نمیکند. کسیکه وظیفهاش را انجام ندهد، سزاوار مجازات است. بنابراین باید مکانی وجود داشته باشد تا در آن مجازات شود، و شخص صالح بر اساس عمل صالحش پاداش بگیرد و شخص فاسد بر اساس عمل بدش مجازات شود.[7] خداوند متعال میفرماید: «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»؛ ترجمه: «و جن و انس را تنها برای عبادت آفریدم.»[8]
۳. بررسی شبهات منکران معاد و رد آنها از دیدگاه قرآن
خداوند متعال در آیههای متعدد، استدلالها و شبهات منکران معاد را با بیانی محکم و منطقی رد فرموده و به آنها پاسخ گفته است. این پاسخها به نهجهای مختلف ایراد شده است، گاهی با استدلالهای عقلی، گاه با تمثیلهای گویا و گاه با یادآوری قدرت الهی همراه است. ذیلا به شبهات منکران معاد و رد آنها از دید قرآن با تفصیل میپردازیم:
۱. “أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ • وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ • قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ • الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ • أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ• إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ • فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.”[9] ترجمه: «آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدیم و ناگاه [این انسان] دشمنی آشکار [در برابر حق] شده است؟ و برای ما مثلی زد و خلقت خود را فراموش کرد. گفت: چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالیکه پوسیده است؟ بگو: همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آن را پدید آورد و او به هر آفرینشی داناست. همان کسیکه برای شما از درخت سبز آتشی پدید آورد و به ناگاه شما از آن آتش میافروزید. آیا کسیکه آسمانها و زمین را آفرید، نمیتواند مانند آنها [= انسانها] را بیافریند؟ آری [قادر است] و او آفرینندهای داناست. فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «باش» پس میشود. پس پاک است آن کسیکه فرمانروایی همه چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید.»
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. التغابن: ۷.
[2]. التکویر: ۷-۸.
[3]. المجادلة: ۸.
[4]. الذاریات: ۵۶.
[5]. ترمذی، ش ۲۵۵۷
[6]. سورۀ انبیاء، آیه ۱۰۴.
[7]. العصیدة السماویة شرح عقیدة الطحاویة، ج ۱، ص ۲۲۲.
[8]. الذاریات: ۵۶.
[9]. یس: ۷۷-۸۳.
