نویسنده: محمدعاصم اسماعیل­زهی

اومانیزم «انسان‌گرایی»

بخش دوم

تعریف اومانیزم «انسان‌گرایی»
هرگاه اصطلاح انسانیت مطرح میشود مجموعه‌ای از معانی شامل نیکی در حق انسان‌ها و بالا بردن کرامت انسانی و به شکل کلی توجه به انسان‌ها به ذهن متبادر میشود که این معانی در این حد تقریباً میان همۀ انسان‌ها به‌عنوان اندیشهای نیک پذیرفته شده است؛ اما اصطلاح «انسانگرایی» یا «اومانیزم» یک چیز دیگر است و آن‌هایی که امروزه به زیر پرچم انسان‌گرایی در آمده‌اند معمولاً در پی چیز مشخص‌تری هستند و نگاهی ویژه به جهان دارند که قطعاً همۀ آن را نمیپذیرند.
مصطلح انسان‌گرایی (Humanism) به صیغۀ مصدر برای بار نخست در آغازین سال‌های قرن نوزدهم در فرهنگ غربی نمایان شد، یعنی در سال ۱۸۰۸ میلادی؛ هرچند مفهوم این کلمه از مدت‌ها پیش موجود بود و توسط «فردریک نیتامر»[1] استفاده شده است. منظور وی در آغاز اشاره به یک نظام آموزشی و تربیتی جدید پیشنهاد شده از سوی او بود با هدف تربیت کودکان به واسطۀ فرهنگ و آداب کهن به ویژه آداب لاتین و یونان برای بالا بردن ارزش انسان و جایگاه وی.
اما ریشۀ لاتین این کلمه پیشتر و در سیاقهای دیگر رایج بود.[2]
صفت انسانی یا انسی (Humanist) از قرن شانزدهم و دقیقاً در سال ۱۵۳۹ در زبان‌های اروپایی برگرفته شد.[3]
کلمۀ انسان (Human) از نظر لغوی به کلمۀ (Humus) به معنای زمین (Earth) یا خاک (Soil) بر می‌گردد. منظور انسانِ ایستاده بر زمین است.[4]
اما انسان‌گرایی (Humanism) به کار رفته در سیاق و چارچوب جدید بر حسب دانشنامۀ Mariam-Webster این‌گونه تعریف شده است: «باور، مجموعه‌ای از رفتارها یا روش زندگی که حول توجهات انسان یا ارزش‌های او تمرکز یافته است که به‌عنوان یک فلسفه، آن چه مافوق طبیعت است را نمیپذیرد و انسان را به سان یک موضوع طبیعی میشناسد و بر کرامت اساسی و ارزش انسانی و توان او بر اثبات خود به واسطۀ عقل و روش علمی (تجربی) تاکید دارد».[5]
انسان‌گرایی همچنین این‌گونه تعریف شده است: «رویکردی عقلی که انسان را مرکز همۀ اهتمامات قرار میدهد».[6]
انسانیت، انسان‌گرایی، گرایش انسانی، مذهب انسانیت، دین انسانی، اومانیزم، همه اصطلاحاتی هستند فربه از معانی بسیار، آنقدر که برخی «گرایش انسانی» را از پیچیدهترین و ملتَبَس‌ترین اصطلاحات در فرهنگ غرب جدید دانسته‌اند، چرا که هیچ تعریف دقیقی برای مذهب انسانیت وجود ندارد؛ اما این اصطلاحات در ترادف یکدیگر بسیار برای اشاره به یک معنا به کار میروند؛ اگرچه بعضی آن‌ها را متفاوت می‌دانند و منظور از این «خانوادۀ اصطلاحات» به شکل کلی بالا بردن ارزش انسان (و گاه به خدایی رساندن او) و قرار دادنش در مرکز هستی است.[7]
اینجا برای اشاره به این گرایش از کلمه‌ی «انسان‌گرایی» استفاده نمودیم نه «انسانیت» که اشاره به مبالغه و غلو در این مذهب به شیوۀ غربی آن است؛ اما کلمه‌ی انسانیت به تنهایی دال بر «انسان‌گرایی» یا گرایش انسانی نیست؛ بلکه تنها بخشی از معنای آن را در خود دارد، چرا که پسوند (Ism) در انگلیسی یا (Isme) در فرانسه به معنای مذهب یا نظریه اشاره دارد.
مادۀ انسانیت و گرایش به آن در فرهنگ اصطلاحی‌‌انتقادی لالاند، چند سطح مختلف از معنی را در بر می‌گیرد:
۱.      معنای تاریخی دال بر جنبش فکری شکل یافته در میان انسان‌گراهای دوران رنسانس در اروپا. کسانی مانند فرانچسکو پترارک (۱۳۰۴-۱۳۷۴ میلادی)، کولوچیو سالوتاتی (۱۳۳۱-۱۴۰۶ میلادی)، جووانی پیکو دلا میراندولا (۱۴۶۳ـ۱۴۹۴ میلادی)، اراسموس (۱۴۶۶-۱۵۳۶ میلادی) و گیوم بوده (۱۴۶۷-۱۵۴۰میلادی).
این جنبش با تلاش‌های خود توانست ارزش اندیشۀ انسانی را بالا برده و میان فرهنگ جدید و قدیم از خلال قرون وسطی و دوران‌های تابع آن ارتباط ایجاد کند. ذیل مدخل «انسانیت» در فرهنگ‌نامۀ بزرگ زبان فرانسه آمده است: «یک جنبش فکری گسترش یافته در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم در اروپا که در خلال بازگشت به ریشههای گذشته، بازگرداندن اندیشۀ نقدی و تامل ذاتی و شکل‌دهی تصوری جدید از زیبایی و هنر را هدف قرار داده بود. در اروپا پژوهش‌های غیر لاهوتی را پژوهش‌های انسانی میخواندند.[8]
۲.      معنای فلسفی؛ بنابر فرهنگ لالاند: «معنای انسانیت به تصوری کلی از زندگی سیاسی و اقتصادی و اخلاقی اشاره دارد که اساس آن بر باور به رهایی انسان به واسطۀ نیروهای انسانی شکل یافته است. این باور به شکلی جدی با مسیحیت در تعارض است؛ زیرا بر اساس مسیحیت رهایی انسان تنها متوقف بر حقوق خداوند و نیروی ایمان بود.[9]
والتر لیپمن (۱۸۸۹-۱۹۷۴ میلادی) در مقدمه‌ای بر اخلاق (Apreface to Morals) معنای انسانیت را این‌گونه توصیف کرده: مذهبی که مردم زیر سایۀ آن به این باور زندگی میکنند «که وظیفۀ انسان آن است که ارادۀ خود را نه مطابق با ارادۀ خداوند؛ بلکه برای بهترین شناخت از شروط خوشبختی بشری تطابق دهد».[10]
مارتین هایدگر (۱۸۸۹-۱۹۷۶ میلادی) گرایش انسانی را این‌گونه تعریف میکند: «… آن توضیحِ فلسفیِ انسان، که کلیت موجود را بنابر خاستگاه انسان و در سمت و سوی انسان تفسیر و ارزش‌گذاری میکند».
وی در جایی دیگر آن را فلسفه‌ای میداند که انسان را از روی قصد و آگاهانه در مرکز هستی قرار می‌دهد و از خلال تاویلات متافیزیکی مشخصی برای وجود، باورمند به امکان آزادسازی تواناییهای او و تامین زندگی او و اطمینان از سرنوشت اوست.
به اختصار: «در گرایش انسانی… همه چیز بر گرد انسان میچرخد… در مدارهایی که به استمرار در حال گسترش است».[11]
کالین ویلسون (۱۹۳۱-۲۰۱۳ میلادی) میگوید: «وظیفۀ انسان‌گرایی (جنبش فرهنگی که به این نام شهره است) این است که تلاش کند نگاه بدبینانه را هر جا که هست از بین ببرد».[12]
گرایش انسانی در تشویق به رفاه‌خواهی و لذت بردن و روی آوردن به زندگی و شگفت‌زدگی در برابر هنر و خلاقیت در معماری نمود مییابد. مظاهر بریدگی این گرایش از معارف قرون وسطی و روش‌های آن به روشنی آشکار است.[13]
اجمالاً، مبادی نظم‌دهنده به گرایش انسانی این‌هاست:
ــ توجه مطلق به انسان و بریدن از تشریع الهی.
ــ تکیۀ مطلق بر عقل و بریدن از راهنمایی وحی.
ــ تعلق مطلق به زندگی دنیا و بریدن از هرگونه دلالت و معنی اخروی.[14]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. فردریک نیتامر (Friedrich Niethammer) از متخصصان آلمانی علم تربیت (۱۷۶۶ ۸۴۸ میلادی).
[2]. الداوي، عبدالرزاق، موت الإنسان في الخطاب الفلسفي المعاصر، ص۱۸۹، دارالطلیعة للطباعة والنشر، عام ۲۰۱۴م، بیروت.
[3]. مجموعة مؤلفین، الأنسنة العربية المعاصرة، رسول محمد رسول جذور النزعة الإنسية في القرن الأول الهجري، ص۲۱، الناشر: دارالروافد الثقافیة، عام ۲۰۱۶م بیروت.
[4]. همان.
[5]. الداوي، عبدالرزاق، موت الإنسان في الخطاب الفلسفي المعاصر، ص ۱۹۰، دارالطلیعة للطباعة والنشر، عام ۲۰۱۴م، بیروت.
[6]. مجموعة مؤلفین، الأنسنة العربية المعاصرة، رسول محمد رسول جذور النزعة الإنسية في القرن الأول الهجري، ص۲۳، الناشر: دارالروافد الثقافیة، عام ۲۰۱۶م بیروت.
[7]. رالف بارتون، بری، إنسانیت الإنسان، ص۷۵، مترجم: جیوسی، سلمی خضراء، الناشر: مکتبة المعارف، عام ۱۹۶۱م بیروت. و المدنینی، زهیر، إنیة الإنسان ومنزلة الآخر، ص۱۴۳، الناشر: مکتبة علاءالدین، عام ۲۰۱۰م، صفاقس تونس.
[8]. گودی، جک، سرقت تاریخ، ص۳۵۲، مترجم: حسن­لی، نرگس، انتشارات: امیر کبیر، سال انتشار: ۱۳۹۲هـ ـ تهران.
[9]. دیفیز، تونی، النزعة الإنسانية، ص۱۳-۱۶، مترجم: الشریف، عمرو، الناشر: المرکز القومی للترجمة، عام ۲۰۱۸م ـ بیروت. و لالاند، آندره، فرهنگ اصطلاحی و انتقادی فلسفه، ص ۵۶۸، مترجم، وثیق، غلامرضا، سال چاپ: ۱۳۷۷هـ، ناشر: فردوسی ـ ایران.
[10]. لالاند، آندره، فرهنگ اصطلاحی و انتقادی فلسفه، ص ۵۶۸، مترجم، وثیق، غلامرضا، سال چاپ: ۱۳۷۷هـ، ناشر: فردوسی ـ ایران.
[11]. الداوي، عبدالرزاق، موت الإنسان في الخطاب الفلسفي المعاصر، ص۴۳، دارالطلیعة للطباعة والنشر، عام ۲۰۱۴م، بیروت.
[12]. قربان، ملحم، الحقوق الإنسانیت رهنا بالتباعدیة، ص۲۵۲-۲۵۳، دارالفکر، عام ۲۰۱۲م، بیروت.
[13]. السید ولد أباه، عبدالله، الفکر الأوروبي الحدیث والمعاصر. ضمن مدخل لتکون طالب العلم في العلوم الإنسانیت، ص۱۱۷، داراحیاء التراث العربی، عام ۲۰۱۹م، لبنان.
[14]. بلعقروز، عبدالرزاق، قوة القداسة: تصدع الدنيوية واستعادة الديني لدوره، ص۷۹، دار اشاعة التوحید، عام ۲۰۱۵م تونس.

 

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version