در اینجا شایسته است چند نمونه دلیل موثق و قانعکننده را بر وجود خداوند ذکر نماییم تا ردّی باشد بر پردازشهای بیجا و مزخرف منکران خدا:
۱. دلیل خلقت و آفرینش
قرآنکریم بهعنوان کتاب جامع و هدایتگر در آیات متعدد برخی از نشانههای وجود خداوند و قدرت او را که برای همۀ انسانها قابل فهم و درک هستند، بیان نمودهاست: خداوند میفرماید:”وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ” [1] این آیات، مراحل مختلف خلقت انسان را توضیح میدهند: ابتدا از خاک، سپس از نطفه، بعد به علقه (چسب خونی)، سپس مضغه (گوشت جویدهمانند)، و بعد به استخوان، و در نهایت، با گوشت پوشانده میشود و آنگاه در او روح دمیده میگردد. امروزه نیز طبیبان میگویند که نطفه در رحم مادر مدتی به شکل علقه و مضغه باقی میماند تا بهتدریج به انسان کامل تبدیل شود. همین حقیقت، نشانهای از قدرت و علم بیپایان خداوند است.
در حدیث آمده است که فرشتهای مأمور میشود تا پس از چهل شب نطفه را به مرحلۀ بعد برساند. رسول اكرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودند که فرشته نزد نطفه میآید و میگوید: «پروردگارا، نر باشد یا ماده؟ سعادتمند باشد یا شقاوتمند؟ عمرش چقدر است و روزیاش چگونه خواهد بود؟» سپس خداوند همه را به او وحی میکند.
در پایان آیه فرمود: “فتبارک الله أحسن الخالقین” ترجمه: «پس بزرگ و پربرکت است خداوند، بهترین آفرینندگان!» زیبایی و نظم حیرتانگیز در آفرینش انسان و شکلگیری اعضا و اندامهایش، از نشانههای روشن قدرت الله است. خداوند است که به انسان چشمهایی پرنور، گوشهایی شنوا و قلبی آگاه داده است؛ اوست که از خون و خاک، چنین پیکر زیبا و شگفتی را آفریده و از ناتوانی، قدرت و شعور پدید آورده است. همۀ اینها نشانههایی آشکار از علم، حکمت و قدرت بیپایان خداوند متعالاند.[2]
“وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ”[3] ترجمه: «و یکی از نشانههای (دال بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباختۀ دیگری ساخت تا با آرامش و آسایش، مایۀ شکوفایی و پرورش شخصیت همدیگر شوید و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد) مسلماً در این (امور) نشانهها و دلایلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (دربارۀ پدیدههای جهان و آفریدههای یزدان میاندیشند.»
“وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ”[4] ترجمه: «و از زمرۀ نشانههای (دال بر قدرت و عظمت) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شما است. بیگمان در این (آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفتآور گردانند و در این تهوع خلقت) دلایلی است برای فرزانگان و دانشوران.»
“وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ”[5] ترجمه: «و از نشانههای (قدرت و عظمت) الله، خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان برای (کسبوکار و) بهرهمندی از فضل الله، قطعا در این (امور، یعنی مسئلۀ خواب و تلاش در پی معاش) دلایلی است برای کسانیکه گوش شنوا داشته باشند (و حقیقت را بپذیرند).»
۲. دلیل شاهد عادل
اگر دو نفر عادل بر موضوعی شهادت دهند، آن ادعا پذیرفته میشود. حال، خداوند با وحی خود و با زبان پیامبران راستگو علیهمالسلام بر وجود خویش گواهی داده است. هزاران پیامبر علیهمالسلام در طول تاریخ آمدند که همگی انسانهایی راستگو، امین و پاکنهاد بودند، و همۀ ملتها آنان را به راستی و درستکاری میشناختند. آنان در میان مردم جایگاهی بلند داشتند و جز دعوت به حق و نجات مردم هدفی نداشتند. ما هرگز ندیدهایم کسی از آنسوی دنیا، مثلاً از آمریکا، بیهیچ دلیل و سندی شهادت دهد؛ اما هزاران پیامبر علیهمالسلام با روشنترین دلایل و معجزات، بر وجود خدا شهادت دادهاند و بیش از صد هزار نفر از امتها سخنان آن پیامبران علیهمالسلام را شنیدهاند.[6]
۳. دلایل تسلیمشدۀ فلسفه
وجود خداوند متعال با دلایل قطعی و تسلیمشدۀ فلسفی، نیز ثابت است که ذیلاً ذکر میشوند:
الف: هر جسم طبیعی قطعاً دارای حرکت است، پس تمام اجسام طبیعی بالاتفاق متحرک (حرکتدار) میباشند؛ و برای هر متحرک وجود یک محّرک (حرکتدهنده) لازمی است؛ و بههمین ترتیب تا به محرک اول برسیم که سلسلۀ همۀ حرکات به او منتهی شده و به نقطۀ پایان برسند؛ و محرک اول باید خودش غیر متحرک باشد، چون اگر او نیز متحرک باشد پس باید به دنبال محرکی دیگر برای او باشیم که در این صورت تسلسل لازم میآید و تسلسل کاملاً مردود است؛ همچنین بدیهی است که یک شیء متحرک نمیتواند محرک خودش باشد. پس ناچاریم به یک محرک قدرتمند که حرکت و تأثیر را قبول نمیکند اعتراف کرده و او را علت اصلی حرکات در اشیاء بدانیم؛ و همچنین باید دانست که محرک اول بههیچ عنوان نمیتواند عرض باشد چون عرض از خود اختیار و استقلال ندارد که به ذات خود تحریککنندۀ دیگران باشد و محرک اول جوهر نیز نمیتواند باشد، چون هر جسم و جوهر به ناچار متحرک و متأثر است. پس در نتیجه محرک اول باید فراتر از عرض، جسم و جوهر بوده و از قوای کامل ایجاد، حرکتدهی و تأثیرگذاری برخوردار باشد.
ب: عالم هستی و آنچه در آن قرار دارد وجود همۀ آنها عارضی است نه ذاتی. چون عالم هستی قابلیت تغییر و تبدیل و زوال و فنا را داشته و تغییرات بسیاری در آن با چشم غیرمسلح نیز مشاهده میشود؛ و هر چیز که در معرض تغییر و دگرگونی باشد، وجودش بالعرض بوده و آنچیز حادث و جدید (ساختهشده) است؛ و هر چیز حادث و جدید نیازمند صانع و سازندهای قدیم است. پس نظام هستی با تمام زیر مجموعهاش به علت طاری شدن تغییرات و دگرگونی در آنها حادث و جدید بوده و نیازمند صانع و خالقی قدیم و قوی است.[7]
۴. دلیل گیاهی (نباتی)
گیاهان و درختان از خاک و آب و نور تغذیه میکنند. زنبور عسل از گلها و شکوفهها میمکد و از آن، عسلی شیرین و گوارا تولید میکند. کرم ابریشم از برگ درخت توت میخورد و از آن ابریشم ظریف و زیبا میسازد. با اینکه منبع تغذیه همه یکی است (برگ و گیاه)؛ اما نتیجهها گوناگون است؛ و این نشانهای واضح از قدرت و آفرینش حکیمانۀ خداوند است که از مادۀ یکسان، فرآوردههای بسیار متفاوت خلق میکند.