نویسنده: محمد عاصم اسماعیلزهی
آتئیزم «خداناباوری»
بخش پنجم
البته ما هم میپذیریم که قبل از همه یک چیز وجود داشته که هیچوقت بر او عدم و زوال طاری نشده و زمان بر او سبقت نگرفته است؛ و همۀ جهان از ذره گرفته تا ستارهها و سیارات غولپیکر، مخلوق و محصول او میباشند؛ اما در جواب این سؤال که آن چیز ماده و طبیعت است یا نیرو و قدرتی فراتر از ماده به نام خداوند؟
میگوییم: ماده به دلیل ضعف و عیبهای مذکور (عدم درک و عدم صلاحیت خلاقیت) نمیتواند امتیاز ابتدائیت و اصل بودن را به خود نسبت دهد؛ زیرا آنکه در ابتدا و قبل از همه وجود دارد، پس حتماً مؤثر و خالق بعدیها است و صفت تأثیرگذاری و خلاقیت، بدون درک و علم غیر قابل تصور است. پس ماده بسیار ناچیز و حقیرتر از آن است که ابتدا و اصل قرار گرفته و مؤثر و خالق نظام هستی شناخته شود؛ بنابراین باید این ابتدائیت و اصل بودن که سبب تأثیرگذاری و خلاقیت است را برای یک نیروی برتر و مقتدر و صاحب علم و اراده ثابت کنیم و نظام هستی را شاهکار او بدانیم؛ و از او بهعنوان خالق و مدیر نظام هستی یاد کنیم؛ زیرا در محیط پیرامون ما نیز فقط افرادی موفق به اختراع و کشفیات و کارهای بزرگ میشوند که از علم و دانش برخوردار بوده و دارای خلاقیت باشند. پس وقتیکه یک کشف و اختراع معمولی بدون علم و خلاقیت صورت نمیگیرد، نظام هستی و شگفتیهای او چطور بدون علم و خلاقیت به وجود آمده و اداره میشود.
پس در نتیجه نظام هستی مخلوق، خالقی دانا و توانا است که باید به او اعتقاد داشته باشیم؛ و همگی به پیش او زانو زده و خود را مخلوق و محتاج بارگاه او بدانیم؛ و آن ذات برتر و نیروی قوی نزد همه به نام «الله» شناخته میشود که عقل، فطرت و طبیعت، ما را به سوی آن دعوت میدهند.
چه خوش گفت سعدی شیرین سخن:
برگ درختان سبز، در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار[1]
برهان علیت
عقل انسان حکم میکند که هر معلول وابسته به یک علت است و هر مصنوع نیاز به صانع (سازنده) دارد؛ و هیچ مصنوع و معلولی بدون صانع و علت یافت نمیشود. همچنان که هیچ ساختمانی بدون معمار و بنا یافت نمیشود. پس در نتیجه، جهان و این منظومۀ منظم شمسی و حرکات دقیق سیارات نهگانه دور خورشید و حرکت محوری (حرکت دور خودشان) و حرکت انتقالی (حرکت دور خورشید) همگی سیارات و شناور بودن آنها در مدارهای مخصوص آنهم بدون سقوط و صعود و حرکت انتقالی منظومۀ بزرگ شمسی در کهکشان راه شیری و حرکت کهکشان راه شیری در فضای بسیار وسیع و گستردۀ دیگر و شگفتیهای طبیعت مانند بارش برف و باران و رفت آمد شب و روز و فصلهای مختلف سال، همه و همه چطور ممکن است بدون علت و سازندهای قوی و مدیری دانا و توانا، فقط از جهش و حرکات غیر مرئی مادۀ پوچ و توخالی به وجود آمده و نتیجۀ اتفاق و تصادف باشد. در واقع محیط پیرامون با شگفتیهای منظم و دقیقش با زبان بیزبانی خالقی دانا و قدرتمند را برای جهانیان معرفی میکند.
“إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ” ترجمه: «مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمدوشد شب و روز (و اختلاف آن دو در درازی و کوتاهی و منافع بیشمار آنها) و کشتیهایی که به سود مردم در دریا در حرکتاند (و برابر قانون وزن مخصوص اجسام و سرشت آب و باد و بخار و برق و غیره که از ساختههای پروردگارند در جریاناند) و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده (که برابر قوانین منظمی بخارها به ابرها تبدیل و بر پشت بادها به جاهایی که خدا خواسته باشد رهسپار میگردند و پس از تلقیح، به صورت برف و ژاله و باران مجدداً بر زمین فرو میریزند) و با آن زمین را پس از مرگش زنده ساخته و انواع جنبندگان را در آن گسترده و در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که در میان آسمان و زمین معلق میباشند (و برابر قوانین و ضوابط ویژهای در پهنۀ فضا پراکنده نمیگردند و هدر نمیروند) بیگمان نشانههایی (برای پی بردن به ذات پاک پروردگار و یگانگی خداوندگار) است برای مردمی که تعقل ورزند و فکر کنند».[2]
جواب یک سؤال
اگر هر چیزی نیاز به علت و سازنده دارد، پس چرا خداوند از این قاعده مستثنا بوده و نیاز به علت و سازنده نداشته باشد؟
جواب: اگر خدا را نیز معلول و مصنوع بدانیم پس باید به دنبال علت و صانعی دیگر برای او باشیم و در نتیجه در مسئلۀ خلقت و پیدایش نظام هستی دربند تسلسل یعنی: متوقف بودن فهم و درک یک چیز بر چیزی دیگر و آن چیز هم بر دیگری الی آخر، گرفتار میشویم. چون به ناچار برای علت خداوند نیز باید علتی دیگر جستجو کنیم و برای او نیز همچنین، پس برای رهایی از تسلسل که نزد اهل علم و منطق کاملاً مردود و باطل هست، مجبوریم یک چیز را که دارای صلاحیتها و صفات شایسته بوده و از هرگونه عیب و نقص پاک باشد، بهعنوان علت اصلی و صانع نخست قبول کنیم و او را مبدأ خلایق و نظام هستی بدانیم.[3]
و مسلمانان آن علت اصلی و صانع را به نام الله میشناسند. پس زانو زدن پیش یک نیروی برتر و قوی به نام الله که موافق فطرت، عقل، وحی و باور اکثر اهل زمین و اساس تمام ادیان آسمانی هست، کاملاً معقول و بلکه واجب است.
دلیل فطرت
انسانِ نیرومند و کاملاً شادی را در نظر بگیرید که خبر تصادف یا وفات یکی از نزدیکانش را میشنود، فوراً قوت و روحیۀ خویش را از دستداده و شروع به گریه کردن میکند که این خود دلیلی بر ضعف و ناقص بودن انسان است؛ و هر چیز ضعیف و ناقص برای رسیدن به کمال باید به یک منبع قوی و کامل تعلق و ارتباط داشته باشد تا از آن منبع کسب قوت و انرژی نماید؛ و در هنگام مشکلات به او متوسل شده و درد و شکایت خود را برای او اظهار نموده و خود را تسلی دهد؛ و همچنین شخصی را در نظر بگیرید که شنا کردن بلد نیست و در وسط دریای مواج در حال غرق شدن است، پس وقتیکه آن شخص هیچ پناهگاهی برای خویش نمیبیند، مجبور میشود که یک نیروی غیبی و ماورای حس را صدا زده و آن را به فریاد بخواند و گویا از یک منبع قوی و روحانی که حاضر و ناظر است انتظار کمک دارد.
پس این تقاضای فطرت است که به هنگام مشکلات و موانعی که قدرت ایستادگی و مقابله در برابر آنها وجود نداشته باشد، فوراً یک نیروی برتر و قوی که الله است در ذهنها نقش بسته و به فریاد خوانده میشود و منکرین و مشرکین نیز در چنین لحظههای حساس چشم به یک نیروی غیبی دوخته و برای نجات جان خویش از عناد و انکار باز میآیند. همچنان که خداوند در قرآن مشرکین را چنین توصیف میکند: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الَّذِينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرَإِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ.»؛ «پس هنگامی که سوار کشتی میشوند، الله را در حالی میخوانند که دین و عبادت را ویژۀ او میدانند و چون آنها را به خشکی (میرساند و) نجات میدهد، آن هنگام است که شرک میورزند».[4]
و جستجوی بشر در طول تاریخ از یک پشتیبان و مرجع تسلیبخش و معبود قرار دادن او و یا معبود قرار دادن چیزهای باطلی مانند سنگ، بت، درخت و… به طور قدر مشترک از فطرت خداجویانۀ بشر خبر میدهد؛ زیرا فطرت، انسان را به جستجوی خدا وا میدارد اما برخی بنابر جهالت و بیعلمی، تشنگی فطری خود را در عبادت سنگ و بت و اشیای دیگر بر طرف میکنند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]ـ سعدی، مصلح الدین، گلستان، غزل شماره: ۲۹۶ ، انتشارات مرسل، ایران.
[2]ـ سورۀ بقره، آیه: ۱۶۴، برشان، عبدالغفور، اسلام و عقلانیت معاصر، ص۴۱، انتشارات: اولوالالباب ۱۳۹۹هـ زاهدان.
[3]ـ رازی، محمد بن عمر (فخر رازی)، تفسیر کبیر، ج۱، ص۱۲۷، ناشر: اساطیر، سال چاپ: ۱۳۷۹هـ، ایران.
[4]ـ سورۀ عنکبوت، آیه: ۶۵.