نویسنده: ابوعائشه
آیین شینتو
بخش سوم
پیش درآمد: انسان با بررسی ادیان گذشته و اعتقادات خودساخته و پوچشان، بیشتر به آسمانیبودن، پاکبودن و بیآلایش بودن دین اسلام پی میبرد. دینی که تمام قواعد و قوانینش مشخص بوده و در آن دین، بندگان خداوند متعال، یک رب و معبود دارند و همه به پرستش و عبادت وی دستور داده میشوند. در قوانین اساسی اسلام نه تغییری میآید و نه هم تبدیل میشوند. رهنمودهای اسلام برای همگان یکسان است. از بزرگترین فرمانروا تا کوچکترین فرد جامعه، همه به صورت یکسان به عبادت پروردگار خود میپردازند. اسلام، پیروان خود را از عادتهای ناشایست و صفات ذمیمه باز میدارد؛ گرچه دین اسلام چنان بالا و برتر است که نمیتوان هیچ دین خودساخته و پوشالی را با آن مقایسه کرد؛ اما برای درک بهتر جایگاه اسلام، بهتر است نگاهی به هر دو صورت بگیرد تا حقیقت اسلام درک شود. در این بخش از تحقیقمان میخواهیم در مورد تحولات آیین شینتو، سابقۀ اجتماعی آن و همچنان برخی از عادات و رسوم مردم جاپان بحث نماییم.
تحولات در آیین شینتو
نام این آیین به زبان جاپانی «کامی نو میتی»؛ یعنی «طریق خدایان» بود. بعدها چینیها این آیین را به نام «شینتو» نامیدند که در زبان چینی به همان معنی «طریق خدایان» بود و این نام از طریق چینیها وارد زبانهای اروپایی گردید. پس از ورود آیین بودا به جاپان، آیین شینتو با فشار زیادی مواجه گردید، به طوریکه کاهنان شینتویی به تدریج در محدودۀ وراثتی بستهای، نسلاندرنسل جای خود را به دیگری میدادند. آنان با تقلید از معابد بودایی شروع به ساختن معابد شینتویی کردند. هرچند که این معابد[1] از معابد بودایی سادهتر بود و در آن برخی از تصاویر و مجسمههای خدایان شینتویی نصب میشد.[2]
واژۀ شینتو، نخستین بار در کتاب «نیهونگی» یا «نیهون شوگی» به کار رفته که اشاره به مناسک خاص کامی دارد.[3]
در طی قرون متمادی مردم جاپان از میان ادیان و مذاهب گوناگون که به آن دیار راه یافت، هیچ یک را به طور کامل انتخاب نکردند و آنچه قبول کردند، ترکیبی بود از سنن باستانی مذهب «شینتو» و آیین «بودا» که گاهی با مکتب اخلاقی دین «کنفوسیوس» درهم آمیخته میشد. در سال 1868 میلادی که قدرت واقعی کشور در اختیار فرزند ربالنوع خورشید «میکادو» امپراتور جاپان قرار گرفت، دین «شینتو»ی باستانی دین رسمی کشور اعلان شد و تشکیلات بودایی از دولت جدا گردید. درعین حال اکثر مردم از هر دو دین (دین شینتو و دین بودایی) پیروی میکردند و از سال 660 میلادی تا امروز تحولات فراوانی بر اثر دگرگونیهای اجتماعی در آن کشور پدید آمده است.[4]
سابقۀ اجتماعی آیین شینتو
همانگونه که قبلا بیان شد بیشتر مردم جاپان مردم خود منطقه نبودهاند. این مردم از هرسو به جزایر جاپان سرازیر شده و نژادهای مختلفی در آن ترکیب شدهاست. در بین این اندازه انسان که از گوشه و اطراف وارد یک کشور شوند، انسانهای مختلف و با باورهای گوناگون وجود دارد.
«قوم جاپان از عناصر گوناگون ترکیب شده است. بعضی از نژاد کره و بعضی مغولی و پارهای دیگر از ریشۀ مالایایی میباشند. اجداد این جماعات مختلف، در طول ازمنه از اقلیم آسیا یا از جزایر جنوب بحر محیط به جزایر جاپان روی آوردهاند و طوایفی بومی نیم وحشی را که به نام «اینو» Ainu در آنجا ساکن بودند، به طرف شمال رانده و در محل آنها جایگزین گشتهاند. سازمان اجتماعی جاپانیها قدیم ظاهرا عبارت بوده است از ترکیبی از قبایل و عشایر متفرق که هر کدام برای خود کمابیش استقلالی داشته و صاحب روایات و آداب خاصی بودهاند.»[5]
شینتو در وجه عام خود بیش از یک اعتقاد دینی است. در واقع امتزاجی از روحیات و نگرشها، ایدهها و روشهای انجام امور است که در خلال دو هزار سال و بلکه بیشتر به صورت بخش اصلی راه و طریقۀ مردم جاپان درآمدهاست، بدین ترتیب شینتو هم یک اعتقاد شخصی به کامی است و هم یک شیوۀ زندگی قومی و جمعی و موافق ذهنیت کامی که در خلال قرون و اعصار متمادی در کنار تأثیرات فرهنگی و نژادی اعم از بومی و خارجی باهمدیگر امتزاج یافته است و کشور جاپان تحت هدایت خانوادۀ سلطنتی یکپارچه شده است.[6]
مذهب آنها را مجموعهای از اعتقاد به مظاهر طبیعت و اطاعت محض نسبت به رؤسا و فرمانروایان تشکیل میدادهاست. سحر و جادو و احترام به تابوها و ایمان به مبادی بسیار ساده دینی درهم آمیخته و در آن جامعه بدوی ریشه [دوانده] و رسوخ پیدا کرده است. از آنجمله جانور (روباه) نزد ایشان رسول خدایان علوی شمرده میشده و مورد پرستش بوده و همچنین تیروکمان را «فتیش» مقدسی دانسته و آن را مانند مظهر خدایان عبادت میکردهاند. جنگ و پیکار که با وحشیان اینو دائما داشتهاند باعث شده که سپاهیگری و رزمآزمایی از لوازم زندگانی عادی ایشان قرار گرفته باشد. بههمین سبب جنگجویان و پهلوانان را زنده و مرده حرمتی بینهایت مینهادهاند. به لغت ایشان «کامی» Kami یعنی الهه که همۀ صاحبان نیرو و قدرت بیحساب به انواع و اقسام بیشمار از انواع خدایان و آدمیان و جانوران نزد ایشان موجود و هر یک به نوعی مورد احترام بوده است.[7]
گویند در حدود قرن اول قبل از میلاد سه مرکز بزرگ اجتماعی در آن کشور وجود داشته است. یکی در جنوب غربی در جزیرۀ کیوشو Kyu- shu و دیگری در ساحل غربی جزیرۀ اصلی «ایزو نیو» Izunio و سومی در «یاماتو» Yamato در منتهای ساحل شمالی. ظاهرا در جزیرۀ «کیوشو» عقاید و آداب قبیله و طایفه بیشتر به عبادت خدایان متعدد معمول بوده است و در جزیرۀ مرکزی ایزونیو خدای زیانبخش طوفان «سوسانوو» Susa- no- wo را میپرستیدهاند. در «یاماتو» قبایل محلی آلهۀ آفتاب را به عنوان فرومانروای آسمانها و نیای اعلای پادشاهان خود عبادت میکردهاند و فرمانروایان خود را از نژاد آفتاب میدانستهاند و از آنجا رفتهرفته مجموعۀ عقاید به شینتو یعنی (طریق خدایان) متشکل شده و نضج گرفته است.[8]
آیین دولتی شینتو تا سال 1945 میلادی که آمریکا جاپان را بمباران اتمی کرد و این کشور به اشغال آمریکا درآمد، ادامه داشت و تعالیم آن به گونهای بود که جوانان را در مقابل نفوذ تمدن غربی مقاوم میساخت. از سال 1945 میلادی به بعد، انجام دادن مراسم این آیین اختیاری شده است.[9]
برخی از عادات مذهبی و رسوم مردم جاپان
از آنجایی که مردم جاپان پایبند یک دین و مذهب نبوده و نیستند؛ برخی از آنان سکولار، بعضی بودایی و عدهای شینتویی و پارهای نیز مسیحی هستند. در میانشان عادات و رسوم زیادی دیده میشود که ما تلاش میکنیم این عادات مذهبیشان و رسومی را که مربوط به دین شینتو است در این بخش و بخشهای آتی بیان کنیم. برخی از این عادات عبارتند از:
جاپانیهای باستانی هر چند زندگانی بسیار بدوی داشتهاند؛ ولی از دیر باز لباسهای خشنی میپوشیده و در خانههای ابتدایی سکنی میگرفتهاند و از بدو تاریخ خود علاقۀ مفرطی به نظافت جسمانی و پاگیزگی بدن داشتهاند که هنوز از آداب و اوصاف نوعی ایشان میباشد. مثلا بعد از اینکه یکی از افراد خانواده به اجل محتوم در میگذرد، به طوری همه خود را آلوده و ناپاک میدانند که همینکه آن مرده به فوریت دفن میگردد و ده روز رسم عزا و ماتم به سر میآید، تمام اعضای آن خانواده در آب غسل کرده و بدن را تطهیر میکنند. غالبا بازماندگان خانۀ شخصی متوفی را رها کرده و برای خود منزلی از نو میساختهاند. امپراتوران و سلاطین اعصار قدیم مخصوصا در این باره به قدری مقید بودهاند که پس از مرگ یکی جانشین او شهر تختگاه و قصر نشیمن متوفی را به کلی رها کرده و در شهر دیگر قصری نو برای خود بنا میکرد و در نتیجه تمام دستگاه حکومت و اوضاع اجتماعی به هم میریخت.[10]
ادامه دارد…