نویسنده: مهاجر عزیزی
تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام
بخش نهم
اصطلاحات مرتبط با مدرنیزم
۳. پیشرفتگرایی (Progressivism)
پیشرفتگرایی که پایۀ فکری مدرنیزم به شمار میآید، مکتبی فکری، اجتماعی و سیاسی است که باور دارد جامعۀ بشری همواره در مسیر رشد و تکامل قرار دارد؛ و با بهرهگیری از علم، عقل، آموزش و اصلاحات اجتماعی و سیاسی میتوان به عدالت، آزادی، رفاه و بهبود وضعیت انسان دست یافت.
این مکتب، معمولاً سنتهای دیرینه را مورد نقد قرار میدهد و بر نوگرایی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی، برابری حقوق و گسترش نقش دولت در بهبود زندگی مردم تأکید دارد؛ اما نگرش غربیِ این مکتب، دین و مبانی معنوی را عامل عقبماندگی جوامع میداند و تلاش میکند آنها را از صحنۀ زندگی بشر بیرون براند.
پیشرفتگراییِ غرب بر دو محور استوار است: انسانمحوری و عقلگرایی مدرن؛ یعنی همه چیز را بر مدار عقل و ارادۀ انسان میچرخاند و دین و معنویت را بیفایده و بیاثر در روند رشد و پیشرفت جامعه تلقی میکنند. هدف نهایی آنان، رسیدن به رفاه مادی، آزادی فردی، توسعۀ فناوری و سلطۀ کامل بر طبیعت است. اخلاق نیز در نگاه آنان تابع منافع و عرف متغیّر زمانه است، نه ثابت و الهی.
بیتردید غرب در برخی عرصهها چون علوم تجربی، صنعت و فناوری گامهای بلندی برداشته و در تأمین نیازهای مادی بشر موفق بوده است؛ اما اینها را نمیتوان نشانۀ پیشرفت واقعی انسان دانست. حقیقتِ پیشرفت، در تعالی روح، رشد اخلاق و شکوفایی معنویت نهفته است.
مدرنیستها به داشتههای مادی خود فخر میفروشند و با غرور و خودپسندی، ملتهای دیگر را کوچک میشمارند؛ اما در میدان ارزشهای اخلاقی و معنوی، در چاهی از سقوط و پستی افتادهاند و هر روز بیش از پیش در آن فرو میروند؛ سقوطی که در تاریخ، نظیر آن کمتر دیده شده است، چنان در انحراف غرق شدهاند که گاهی زندگیشان از زندگی حیوانات نیز فرومایهتر بهنظر میرسد.
آیا تنها کسیکه در عرصۀ فناوری و صنعت رشد کرده، انسانِ پیشرفته، کامل و مدرن شمرده میشود؟
قطعاً نه، انسان واقعی و صعودیافته کسی است که در کنار پیشرفتهای مادی، در عرصۀ اخلاق و معنویت نیز رشد کرده باشد.
ما به کسیکه از اخلاق نیکو، معنویت سالم و احساسات انسانی برخوردار است، میتوانیم بگوییم «انسان واقعی»؛ اما کسیکه تنها در صنعت و فناوری رشد کرده و از مرزهای انسانیت بیرون زده است، شایسته چنین عنوانی نیست. در حقیقت، جوهرۀ انسانیت در اخلاق، حیا و پاکی درون نهفته است، نه صرفاً در دانش فنی و پیشرفتهای مادی.
الف: تفاوت مفهوم «پیشرفت» در فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی
مفهوم پیشرفت در نگاه اسلامی، با آنچه در فرهنگ غرب رایج است، تفاوتی بنیادین دارد.
در فرهنگ غربی، پیشرفت به معنای حرکت انسان در جنبههای مادی و فیزیکی و رسیدن به رفاه دنیوی است؛ اما در فرهنگ اسلامی، واژهای ژرفتر بهکار میرود: رشد؛ که شامل هر دو بُعد مادی و معنوی انسان است. از دید اسلام، پیشرفت تنها زمانی واقعی است که همراه با رشد اخلاقی، معنوی و الهی باشد.
اسلام توسعه را به مفهوم رایج و مادی غرب نمیپذیرد؛ زیرا اگر پیشرفت صرفاً مادی باشد و از معنویت تهی گردد، نتیجهاش میتواند استبداد، ظلم و انحصارطلبی باشد. همانگونه که در تاریخ معاصر دیدهایم، کشورهای بهاصطلاح «پیشرفته» مثل فرانسه و انگلستان، با وجود دستاوردهای صنعتی، به استعمار دیگر ملتها در آسیا و آفریقا پرداختند. آنها نهتنها منابع طبیعی این کشورها را غارت کردند، بلکه جنایتهای بیشماری نیز مرتکب شدند. امروزه نیز با شیوههایی جدید، همان اهداف را دنبال میکنند، از دیدگاه اسلام، پیشرفتی که بر پایۀ ظلم، استعمار و بهرهکشی از دیگران بنا شده باشد، هرگز پیشرفت حقیقی نیست، بلکه نوعی سقوط و فساد است.[1]
حتی بسیاری از اندیشمندان اروپایی و آمریکایی، با نگاهی دوباره به دستاوردهای خود، متوجه شدند که آنچه از آن بهعنوان «پیشرفت» یاد میکردند، در حقیقت چیزی جز پوچی و سرگردانی نبوده است، آنها با صراحت اعتراف کردند: این پیشرفت مادی که امروز داریم، نه تنها پیشرفت واقعی نیست؛ بلکه ما را از انسانیت دور کرده است، ما در حالی از ترقی سخن میگوییم که بزرگترین جنایتها را در طول تاریخ بشر مرتکب شدهایم؛ جنایتهایی که حتی دشمنان ما، که روزگاری در مقابلمان قرار داشتند، مرتکب آن نشدهاند. آنها تمدنها را حفظ کردند؛ اما ما نابودشان ساختیم.
به این ترتیب، خود غربیان نیز پیشرفت یکسویه و مادی خود را به چالش کشیده و آن را نه نشانۀ تمدن؛ بلکه جلوهای از ظلم، بربریت و بیرحمی خواندهاند.
بیتردید، اگر امروز غرب بهظاهر پیشرفته است، این پیشرفت تنها در بُعد مادی است و در حوزههای معنویت، اخلاق و آرمانهای انسانی نه تنها پیشرفتی نداشته، بلکه گرفتار بحران و رکود است. از همین رو، برخی صاحبنظران غربی این دوره را «عصر خشمارنج» نامیدهاند؛ عصری که در آن انسانِ مدرن دچار خشم درونی و رنج روحی شد و معنای زندگی را گم کرد.
در فرهنگ اسلامی، پیشرفت همزمان با عدالت معنا مییابد، پیشرفتی ارزشمند است که جامعه را از چنگال استعمار، استکبار و استبداد رها کند. اسلام، رشد معنوی و مادی را در کنار هم میبیند؛ اما اگر رشد مادی باعث فراموشی ارزشهای انسانی شود، دیگر پیشرفت نیست، بلکه سقوط است.
به همین جهت، اسلام برای جلوگیری از خودخواهی و دنیاگرایی، ارزشهایی چون قناعت در مصرف و مواسات و سخاوت در رفتار اجتماعی را ترویج میکند تا روح جمعگرایی و انساندوستی در جامعه زنده بماند. در عین حال، پیشرفت در تولید و رونق اقتصادی، زمانی ارزشمند است که برای رفاه عمومی باشد، نه برای انحصارطلبی و استثمار.
اینجاست که تفاوت نگاه اسلام و غرب به مفهوم پیشرفت، خود را بهروشنی نشان میدهد و ضرورت ارائۀ الگویی اسلامی از پیشرفت را گوشزد میکند؛ الگویی که بر پایۀ فرهنگ و ارزشهای اصیل اسلامی استوار باشد.
در حقیقت، فرهنگ اسلامی با نگاهی گسترده و همهجانبه به مفهوم پیشرفت مینگرد و آن را تنها به یک بُعد محدود نمیسازد. اسلام، پیشرفت را با علم، عقل و وحی پیوند میزند و آن را نه در گسستن از گذشته؛ بلکه در هدایت درست سنتها، میراثها و تمدنهای پیشین میبیند. برخلاف مدرنیزمهای غربی که پیشرفت را در بریدن از گذشته و ترک سنتها میدانند، اسلام به استمرار و تعالی تمدنها باور دارد و راه پیشرفت را در وفاداری به اصول و انطباق با نیازهای واقعی جامعۀ انسانی میجوید.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۶۸.