نویسنده: مفتی عبیدالله نورزهی

بحران‌های لیبرالیزم در جهان معاصر

بخش هفدهم

آزادی عقیده
در میان گزینه‌های آزادی فردی، آزادی عقیده از محوری‌ترین موارد و مسائل آزادی‌های فردی به شمار می‌رود و از دیرباز محل بحث و جدل میان موافقان و مخالفان نگرش اسلام به این موضوع بوده است، آزادی در انتخاب اندیشه، حفظ عقیده، برپاداشتن شعایر و سنت‌های مذهبی و دینی و تبلیغ و ترویج عقیده، زیرمجموعه‌های آزادی اندیشه و عقیده به‌شمار می‌روند، دیدگاه‌هایی که از سوی اندیشمندان مسلمان در موضوع آزادی عقیده ارائه شده، به‌طور کلی (گذشته از تفاوت‌های جزئی) به دو دسته قابل تقسیم است که هر یک برای اثبات درستی نظریه خود مستندات قرآنی و روایی ارائه کرده‌اند.
۱. اثبات‌گرایان: این گروه معتقدند آزادی انسان در گزینش و انتخاب عقیده از بایسته‌ترین و اساسی‌ترین حقوق انسانی به‌شمار می‌آید که هیچ گونه اکراه و اجباری را برنمی‌تابد.
۲. نفی‌گرایان: این گروه بر این باورند که از میان اندیشه‌ها و عقاید گوناگون، تنها یک باور و عقیده می‌تواند درست و مطابق با واقع باشد و انسان را به کمال و سعادت برساند، از این رو، انسان نمی‌تواند و نباید خود را در میان مجموعه‌ای از باورهای همساز و ناهمساز آزاد ببیند و هر باور و اندیشه‌ای را که خواست برگزیند، اگر فردی چنین احساس و برداشتی داشته باشد، دیگران باید به او راه راست و اندیشه درست را بنمایانند و مانع کج‌روی و انحراف او شوند.
دلایل قرآنی اثبات­‌گرایان
گروه نخست و طرفداران آزادی عقیده در اسلام برآنند که اولاً: اکراه و اجبار در پذیرش اندیشه و باورهای فکری و عقیدتی فرض قابل تصور و عقلانی نیست، چه باور و عقیده امر درونی و قلبی است که برآیند محبت، استدلال و قناعت­‌آوری است، اکراه و جبر در عقیده و فکر، نتیجه‌ی عکس می‌دهد، این‌ها به گروهی از آیات و نصوص وحی و روایات استناد می­‌جویند که به پاره‌­ای از آن‌ها اشاره می‌­شود:
 ۱. “ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ” ترجمه: «مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله و گفت وگو کن.»[1]
۲. “قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى الله عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني وَ سُبْحانَ الله وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ” ترجمه: «بگو: این راه من است؛ من و پیروانم همگان را در عین بصیرت به سوی خدا می‌­خوانیم. منزه است خداوند، و من از مشرکان نیستم.»[2]
۳. “أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ” «آیا تو مردم را به اجبار وا می­داری که ایمان بیاورند؟!»[3]
۴. «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»؛  ترجمه: «در دین هیچ اجباری نیست. هدایت از گمراهی مشخص شده است، پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خدای ایمان آورد، به رشته­‌ی استواری چنگ زده.»[4]
بعضی از بزرگان دین در تفسیر این آیه مبارکه می‌آورند: جمله «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» دین اجباری را نفی می‌کند؛ زیرا دین (به عنوان مجموعه‌ای از معارف علمی که پاره‌ای از مسائل عملی را در پی دارد) اعتقاد است و اعتقاد و ایمان از امور قلبی و درونی است که در حوزه‌ی اجبار و اکراه قرار نمی‌گیرد؛ زیرا اجبار و اکراه در رفتار و افعال ظاهری و جسمی کاربرد دارد و نه در امور قلبی و درونی که اسباب و علل مخصوص به خویش را دارد؛ سپس می‌افزایند: «این آیه برخلاف پندار گروهی از محققین و ناآگاهان که با استدلال به آیات جهاد (که یکی از ارکان اسلام است) می‌گویند اسلام دین شمشیر است، از جمله آیاتی است که دلالت می‌کند دیانت اسلامی بر اساس و پایه خون و شمشیر پا نگرفته است.»
آزادی اعتقادی نخستین حق انسانی است که برای بشر از آن رو که انسان است، ثابت می‌باشد، بدین سبب، هر کس که آزادی عقیده را از انسان بگیرد، پیشاپیش انسانیت او را می‌رباید، اگر گزینش و انتخاب عقیده آزاد بود، آزادی تبلیغ و دعوت با فکر و اندیشه‌ای و در امان بودن از فتنه و آزار نیز مسلم خواهد بود، چه اگر آزادی تبلیغ و دعوت به اندیشه فراهم نباشد، در واقعیت بیرونی و خارجی، جز نامی از آزادی اندیشه و عقیده وجود نخواهد داشت.
۵. “إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً” ترجمه: «راه را بدو (انسان) نشان دادیم، می‌خواهد سپاسگزار باشد یا ناسپاس.» [5]
این آیه مبارکه مفاد و مفهومی بسان آیه پیشین را در اختیار و آزادی انسان در عقیده بیان می‌­کند.
 ۶. “وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ” «بگو: این سخن حق از جانب پروردگار شما است هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود.»[6]
۷. “وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾” ترجمه: «و کسانی که از پرستیدن طاغوت [یعنی بت‌ها، اربابان کفر و شیطان‌های سرکش] دوری کردند و به سوی الله بازگشتند، بر آنان مژده باد؛ پس به بندگانم مژده ده. آنان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند، اینان کسانی انى که الله  هدایت‌شان کرده و اینان همان خردمندانند.»[7]
گوش فرادادن و شنیدن گفته‌ها، اندیشه‌ها و دیدگاه‌های مختلف و گزینش برترین گفتار و نظریه که این آیه به وضوح از آن سخن می‌گوید، نتیجه آزادی انسان‌ها در بیان عقاید و دیدگاه‌های گوناگون خویش است؛ زیرا اگر آزادی بیان وجود نداشته باشد، به اصطلاح اهل منطق، «سالبه به انتفاء موضوع» است؛ یعنی تا زمانی که تعداد نظرها و دیدگاه‌ها و طرح آزادانه آن‌ها وجود نداشته باشد، انتخاب برترین سخن و اندیشه ممکن نخواهد بود. بدین ترتیب، این آیه مبارکه از دلایل بسیار روشن و صریح در حمایت از آزادی بیان است. البته حدود آزادی بیان، خود مقوله‌ای دیگر است.
دلایل نفی‌گرایان
طرف‌داران نظریه دوم به دو گروه از آیات و نصوص استدلال می‌جویند؛ گروه اول، آیاتی چون:
۱. “إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ” «بی‌تردید، دین در نزد الله دین اسلام است، اهل کتاب راه خلاف نرفتند؛ مگر از آن پس که به حقانیت آن دین آگاه شدند و نیز از روی حسد.»[8]
۲. “أَفَغَيْرَ دينِ الله يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ” «آیا دینی جز دین خدا می‌­جویند؛ حال آنکه آنچه در آسمان‌­ها و زمین است، خواه ناخواه تسلیم فرمان او هستند و به نزد او بازگردانده می‌­شوند.»[9]
مفسرانی که طرف‌دار نظریه دوم هستند با استناد به همین آیه، استفاده از ابزاری چون شمشیر را در واداشتن مردمان به پذیرش عقیده و باور درست تجویز کرده و مقصود از اکراه را تشریعی دانسته‌اند، در حالی که طرف‌داران نظریه آزادی، اکراه در آیه «اکراه» تکوینی به مفهوم هماهنگی با نظام آفرینش و پدیدارها که بر اساس حق بنا شده‌اند، تفسیر کرده‌اند.
گروه دوم از آیات و نصوصی که مستند طرف‌داران این دیدگاه واقع شده، آیات جهاد و قتال با کفار و مشرکان است. با این استدلال که در آیات جهاد، عناوینی چون کفر و شرک و فتنه علت و سبب تشریع جهاد شمرده شده است، پس تا هر زمان که این علت‌ها موجود باشد، جنگ و قتال برای از میان بردن اندیشه‌ها و باورهای کفرآمیز و شرک‌آلود نیز مشروعیت دارد. نظریه این گروه و نحوه استدلال ایشان به آیات جهاد در قرآن باعث شده است که گروهی از مستشرقان برای اثبات نبود آزادی عقیده در اسلام، از آیات جهاد یاد کنند. در باور جانب‌داران این دیدگاه، آیاتی که در آن‌ها از اختیار و حق انتخاب انسان سخن به میان آمده است، همچون آیه ۲۰۵ سوره بقره، به وسیله آیات قتال و جهاد، نسخ شده‌اند.
نصوص و آیات دالّ بر آزادی اندیشه و عقیده، تا زمانی که توان کافی برای واداشتن مردم به پیروی از عقیده حق نداشتند، نتوانستند به اندازه کافی مؤثر باشند. طرفداران نظریه آزادی عقیده و بیان، آیات و نصوص مربوط به تشریع جهاد و قتال با مشرکان و کافران را حرکت و بیانی در جهت آزادی عقیده و بیان می‌شمارند؛ زیرا آیات جهاد بدان سان که شأن نزول آن‌ها و رویدادهای عصر بعثت نشان می‌دهد، برای رفع موانع از مسیر نشر اندیشه اسلامی و دفاع از مسلمانانی بود که به اسلام گرویده بودند و آزادانه و ارادی به حقانیت اسلام باور داشتند. مشرکان و دشمنان اسلام و جنبش نوپای اسلامی در آن زمان، تازه مسلمانان را شکنجه و عذاب می‌دادند تا از آیین جدید و انتخابی خود برگردند و نیز از هر طریق ممکن جلو اشاعه و نشر و تبلیغ اندیشه‌های اسلامی و آیات قرآنی را می‌گرفتند. در چنین فضای اختناق و برای حفظ حق آزادی عقیده و بیان، آیات قتال و جهاد نازل گردید و اجازه رفع موانع و محدودیت‌های اعمال شده از سوی مخالفان اسلام را به پیامبر و یاران او داد. از این منظر، تمامی آیات جهاد و قتال، آیات و پیام‌های رهایی‌بخش و آزادی‌آور هستند و نه علیه آزادی عقیده و بیان. ادامه حکم جهاد و قتال در شریعت اسلامی نیز مشروط به پیش آمد فضا و شرایط مشابه و همانند با شرایط زمان تشریع است.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] ـ سوره نحل،  آیه:۱۲۵.
[2] ـ سوره یوسف،  آیه:۱۰۸.
[3] ـ سوره یونس،  آیه:۹۹.
[4] ـ سوره بقره،  آیه:۲۲۶.
[5] ـ سوره انسان،  آیه:۳.
[6] ـ سوره انسان،  آیه:۳.
[7] ـ سوره زمر،  آیه:۱۷ ـ ۱۸.
[8] ـ سوره آل عمران،  آیه:۱۹.
[9] ـ سوره آل عمران،  آیه:۸۳.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version